
احساس امنیت در فضاهای عمومی یکی از پیششرطهای مهم فعالیت انسانها بهویژه زنان است. بنابراین مردان یا زنان برای آنکه در زندگی اجتماعی مشارکت داشته باشند، باید احساس امنیت کنند. متأسفانه مدیریت شهری، خودآگاه یا ناخودآگاه، برای تأمین امنیت شهروندان، اغلب وزن بیشتری برای مردان قائل میشود.
اگر آزار و اذیتهای خیابانی را موجب ایجاد حس ناامنی بدانیم، مصادیق این آزارها چیست؟ برای مثال، قانونگذار چه تعریفی باید ارائه کند که تمام مصادیق را دربر بگیرد؟ چگونه میتوان مرز میان شوخی و تعاملات صمیمانه را با آزار جنسی مشخص کرد؟
باید توجه داشت احساس امنیت فرایندی روانی-اجتماعی است که صرفا بر افراد تحمیل نمیشود، بلکه اکثر افراد جامعه بر اساس نیازها، علایق، خواستهها و توانمندیهای شخصیتی و روانی خود در ایجاد یا ازبینبردن آن سهم دارند. بنابراین بنده زنان را در برابر آزار و اذیت خیابانی منفعل نمیدانم. از این گذشته، باید بین احساس امنیت و امنیت واقعی تفاوت قائل شد. احساس امنیتنداشتن همیشه محصول اذیت و آزار خیابانی نیست و گاه با آموزههای فرهنگی و خانوادگی نیز ارتباط دارد.
در گزارشهای پژوهشی، زنان به رفتارهایی مثل توقف اتومبیل و اصرار برای سوارشدن، لمس بدن و تنهزدن، اقدام به سرقت کیف و موبایل، شنیدن الفاظ رکیک و متلک، خیرهشدن و امثال آن اشاره کردهاند. درهرحال، آزارهای خیابانی میتواند امنیت اخلاقی- عاطفی، جانی و مالی زنان را تهدید کند.
برای همه این رفتارها در قوانین و مقررات میتوان عناوین اتهامی پیدا کرد، مهم آن است که اولا زنان در مواجهه با این رفتارها از خود واکنش نشان دهند و ثانیا نظام قضائی نیز در مواجهه با شکایت زنان واکنش انفعالی یا مردسالارانه نشان ندهد و بدون پیشداوری قضاوت کند. برای مثال، در ماده ٦٣٨ قانون مجازات اسلامی آمده: «هرکس علنا در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ٧٤ ضربه شلاق محکوم میگردد و درصورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد، ولی عفت عمومی را جریحهدار نماید، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا ٧٤ ضربه شلاق محکوم میشود».
البته آزارهای خیابانی تنها مبتنی بر جنسیت نیستند.