هفته نامه کرگدن - روناک حسینی: گفتگو با احسان شریعتی درباره تنهایی، مفهوم غربت در میان جمع و رابطه اش با مفاهیمی چون آزادی و اضطراب و عشق و زندگی در دنیای مدرن.
هر جا می رویم تنهایی سایه وار به دنبال ما می آید. برای تنهایی معانی مختلفی می شمارند. گاه تنهاییم، از آن رو که از جمع جدا مانده ایم و گاه از تنهایی خودمان در مواجهه با جهان آگاه می شویم و در هر دو ترسی و اضطرابی نهفته است؛ اما تنهایی چیست و از کجا می آید؟ قرار است نجات مان دهد یا زندانی است که در آن گرفتار آمده ایم؟ احسان شریعتی، استاد فلسفه، برای ما از فلسفه تنهایی می گوید و به قول فلاسفه از اگزیستانسیال تنهایی و این که چه مزیتی دارد که به قول بودا و آن طور که دکتر شریعتی می گوید، به کردار کرگدن تنها سفر کنیم.
می گویند مدرنیته آدم ها را تنهاتر کرده است. این چه جور تنهایی است؟ تنهایی در ذات آدمی است یا چیزی است که تمدن به او تحمیل کرده است؟ ما در جهان با چه انواعی از تنهایی مواجهیم؟
- از دیدگاه فلسفی چند نوع تنهایی محل بحث است. یکی تنهایی به معنای انزوا یا انفراد است. هر قدر جوامع مدرن تر و صنعتی تر می شوند؛ گرایش به ایندویدوالیسم بیشتر می شود و از سوی دیگر، با توجه به تولید و توزیع صنعتی، شاهد رشد پدیده توده وار شدن هستیم. برای مثال آثار هنری را در نظر بگیرید. ولتر بنیامین می گوید در این دوره دیگر آن «هاله» ویژه و آن خودویژگی گرد یک اثر هنری از بین می رود، چون هر اثر هنری کپی و بازتولید صنعتی می شود.
هر جا می رویم تنهایی سایه وار به دنبال ما می آید. برای تنهایی معانی مختلفی می شمارند. گاه تنهاییم، از آن رو که از جمع جدا مانده ایم و گاه از تنهایی خودمان در مواجهه با جهان آگاه می شویم و در هر دو ترسی و اضطرابی نهفته است؛ اما تنهایی چیست و از کجا می آید؟ قرار است نجات مان دهد یا زندانی است که در آن گرفتار آمده ایم؟ احسان شریعتی، استاد فلسفه، برای ما از فلسفه تنهایی می گوید و به قول فلاسفه از اگزیستانسیال تنهایی و این که چه مزیتی دارد که به قول بودا و آن طور که دکتر شریعتی می گوید، به کردار کرگدن تنها سفر کنیم.
می گویند مدرنیته آدم ها را تنهاتر کرده است. این چه جور تنهایی است؟ تنهایی در ذات آدمی است یا چیزی است که تمدن به او تحمیل کرده است؟ ما در جهان با چه انواعی از تنهایی مواجهیم؟
- از دیدگاه فلسفی چند نوع تنهایی محل بحث است. یکی تنهایی به معنای انزوا یا انفراد است. هر قدر جوامع مدرن تر و صنعتی تر می شوند؛ گرایش به ایندویدوالیسم بیشتر می شود و از سوی دیگر، با توجه به تولید و توزیع صنعتی، شاهد رشد پدیده توده وار شدن هستیم. برای مثال آثار هنری را در نظر بگیرید. ولتر بنیامین می گوید در این دوره دیگر آن «هاله» ویژه و آن خودویژگی گرد یک اثر هنری از بین می رود، چون هر اثر هنری کپی و بازتولید صنعتی می شود.
اثر هنری به یک محصول و یک کالا تبدیل می شود. این رابطه با نوع سازماندهی توده وار جوامع هم پیش می آید؛ خطراتی نظیر توتالیتاریسم های جدید، فاشیسم و ...، الان هم جلوه های گوناگونی از پوپولیسم در آمریکا و اروپا. زمانه ای است که کمیت ها ارزش می شوند و توده هایی بی شکل و لمپن مانند افزایش پیدا می کنند که در طبقه های از پیش تعریف شده قرار نمی گیرند. به طور خلاصه جوامع گله وار به وجود می آیند.
آدم ها هم از طرف دیگر منزوی می شوند و به تعبیر هانا آرنت، این دیگر «با خود بودن» نیست؛ بلکه حالت انزوا است و به اصطلاح نوعی desolation به معنی خشکسالی و عدم امکان رویش و همچون تفرد است. یعنی آحاد از هم جدا می شوند و جامعه هم به آن معنا دیگر شخصیت سابق خود را ندارد و هر کسی به راه خودش می رود. این دو پدیده در جوامع مدرن با هم پیش می آیند و بنابراین نوعی تنهایی در جوامع مدرن صنعتی به وجود می آید که در گذشته نبوده است. در جوامع سنتی همبستگی های خانوادگی، قومی، قبیله ای، مذهبی و ملی قوی تر بوده است.