نگاهی به سیاق کیشو کوروکاوا، طلایهدار معماری ارزشمدار مدرن ژاپن
نگین نجارازلی، معمار و پژوهشگر معماری: فیلم «زن در ریگ روان» که از کتابی با همین نام [نوشته کوبو آبه]، الهام گرفته شده است، روایتگر تجربیات کابوسمانند مردی است که در یک دهکده ساحلی دورافتاده، در ته گودال پهناوری که دیوارههای بلند شنی دارد زندانی میشود؛ گودالی که تنها یک خانه در آن است و زنی تنها در آن زندگی میکند... . در این گودال هر دم خطر ریگ روان که باد آن را میآورد، او و شخصیت زن فیلم را تهدید میکند. مرد فیلم با قرارگیری در جایگاه «خود» [Self]، ثبات شخصیتیاش از منظری یونگوار، به چالش کشیده میشود و رنجی که برای زیستن میکشد، تلاشهای آدمی را برای دستیابی به معنا یا هدف زندگی مورد کنکاش قرار میدهد؛ فیلمی از سینمای شرق و ژاپن در دهه ١٩٦٠ به کارگردانی «تشی گاهارا» ...؛ فیلمسازی که قهرمانان و بازیگران نقش اول او همیشه در گرداب زجرآور بیهویتی و بیمعنایی دستوپا زده و بهگونهای سیزیفوار سعی در بیرونکشیدن خود از این منجلاب دارند... .
قهرمان فیلم یا باید دوباره خودش را بازیابد یا اینکه تبدیل به واقعیتی جعلشده خواهد شد که جامعه دیگر او را بهجا نمیآورد... . باید گفت در دهه ۱۹۶۰ مسئله «ژاپنیبودن» و حرکت بهسوی بازتعریف بهروزشده «هویت ژاپنی» مخرجمشترک انبوهی از آثار فرهنگی ژاپن بود. نفوذ ارزشهای غربی؛ مثل فردگرایی و دموکراسی که در پی پایان جنگ و در سالهای اشغال کشور از غرب به ژاپن راه یافت، فعالیت گروههای سیاسی مختلف چپگرا، بهوجودآمدن نسل جدیدی از جوانان و... مسئله «هویت» را بیش از پیش به یکی از کلیدواژههای فرهنگ این دهه مبدل کرد. تعریف «هویتمدارانه» پیششرط تعریف هر جنبش اجتماعی بهشمار آمده و تمامی ابعاد فکری و فلسفی و بهتبع آن هنری را دربر میگیرد. در همین دوره است که ژاپن وارد مرحله گذار شده و یکبار دیگر مباحث عمیق فرهنگ ژاپنی، در بین قشرهای مختلف جامعه ژاپن مطرح میشود.
با نگاهی اجمالی به تاریخ ژاپن، متوجه خواهیم شد که این کشور پس از دوران طولانی انزوا و بستهبودن دروازههای فرهنگی و سیاسی، زمانی که از سوی آمریکا اشغال شد، بهیکباره با بحران سرریزشدن مفاهیم مدرنیته و ارزشهای دموکراتیک غربی روبهرو شد. این «یکبارگی» به هر شکل در تقابل با فرهنگ سلسلهمراتبی و صلب ژاپنی قرار گرفته و سببی میشود برای دوگانگیهای ارزشی. بههمیندلیل شاید بتوان دهه ۱۹۶۰ را دهه گذار ژاپن نامید؛ چراکه با کناررفتن هیجان اولیه ورود فرهنگ و مفاهیم جدید و انباشتهشدن مشکلات هویتی در طول سالها، اندیشمندان و دغدغهمندان بسیاری در این دوره درصدد فهمیدن این موضوع برآمدند که هویت مستقیما و به شکل رادیکالی در عصری که مفاهیم تازهای را در بطن خویش دارد، چه مفهوم ماهوی برای یک ژاپنی میتواند داشته باشد. در این بین معماران و شهرسازان ژاپنی نیز بهعنوان افرادی که نقش کلیدی در بازتاب هویت ملی خویش دارند، از این جریان بهدور نمیمانند. ازجمله این معماران میتوان به «کیشو کوروکاوا» اشاره کرده و از او نام برد.