سمیه باقری: داریوش بوربور معتقد است که آنچه امروزه پیاپی به نام "معماری ایرانی" نامیده میشود، اساساً موجودیت ندارد.
هنرآنلاین: داریوش بوربور معمار، شهرساز، طراح، مجسمهساز، نقاش، پژوهشگر و نویسنده چند بُعدی ایرانی است. او در سال ۱۳۴۳ دفتر مهندسی خود را بنام "مهندسین مشاور بوربور" بنیانگذاری کرد و از بدو شروع به کار حرفهای، سبک نوین معماری او مورد توجه قرار گرفت. سبک خاص او در معماری سبب شد که آنتونی کرافت (Anthony Kraft)، تحلیلگر معروف معماری سوئیسی از او به عنوان "یکی از پیشگامان معماری مدرن که احتمالاً در راه به وجود آوردن سبک معماری جدید قرن بیستم ایرانی است" نام ببرد. همچنین میشل راگون (Michel Ragon)، نویسنده فرانسوی اثرگذار در هنر و معماری نیز از او بهعنوان "معماری در جستجوی سبک معماری مدرن ایرانی" نام برده است.
داریوش بوربور برنده تعداد زیادی جوایز بینالمللی و ملی نظیر جایزه بینالمللی مرکور طلا از ایتالیا و جایزه "پنجاه آرشیتکت برتر جهان" است. این چهره برجسته معماری ایران معتقد است که سعی بر دخالت دادن بیش از حد مطالب و ویژگیهای معماری ادوار پیشین ایران، در معماری جدید، نوعی عقبگرد را در این عرصه به دنبال دارد. تخریب برخی از آثار او موضوعی است که بوربور به آن انتقاد ویژهای دارد و بغض پنهانی را در گلویش مینشاند. این استاد برجسته معماری معتقد است که باید برای آثار برجسته مدرن نیز ارزشی همراستای آثار ارزشمند قدیمی در نظر داشت. آنچه میخوانید بخش نخست گفتوگوی هنرآنلاین با این هنرمند معمار است.
شما یکی از چهرههای برجسته معماری در ایران هستید و در سطح بینالمللی هم درخشیدهاید. چه اتفاقی باعث شد که جذب معماری شوید؟
من شاید به صورت اتفاقی وارد حرفه معماری شدم البته این انتخاب اندکی جنبه تاریخی نیز دارد. 4 یا 5 ساله بودم که در اصفهان به کودکستان ارامنه میرفتم. برنامه و روش آموزشی کودکستان را هنوز به خاطر دارم. در آنجا معیارهای آموزنده بسیار پیشرفتهای حاکم بود. یکی از برنامههایی که توجه مرا در این کودکستان به خود جلب کرد، بازی با یک سری مکعبهای چوبی در اشکال و رنگهای مختلف بود که ما میتوانستیم با آنها حجمهای متفاوتی را بسازیم. در واقع علاقه من به معماری از آنجا شروع شد. من تا کلاس ششم ابتدایی در ایران درس خواندم اما بعد برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفتم. در دوره متوسطه علاقه زیادی به شکسپیر و نمایشنامههای او پیدا کردم.
در دانشگاه هم متنهای شکسپیر و نمایشنامهنویسهای معتبر مدرن، مانند ژان آنوئی (Jean Anouih) نویسنده آنتیگون (Antigone) را کارگردانی کردم. در اواخر دوره متوسطه بودم که سر جان گیلگود (Sir John Gielgud)، کارگردان و هنرپیشه مشهور انگلیسی و یکی از بهترین اجراکنندگان نمایشنامههای شکسپیر مرا دعوت به ادامه تحصیلات در رشته تئاتر کرد، اما من علاقه زیادی برای برگشتن به ایران داشتم و چندان دلم نمیخواست در خارج بمانم. از آنجایی که تئاتر رشته دشواری است، اگر بسیار مشهور نشوید آینده مناسبی نخواهید داشت، به همین خاطر تصمیم گرفتم پیشنهاد حضور در تئاتر را قبول نکنم و به سراغ رشته معماری بروم.
شما علاوه بر معماری، در حوزههای تجسمی، پژوهش هنر، تئاتر و... هم فعالیت داشتهاید. فکر میکنید چقدر بین معماری و آنچه که در رشتههای دیگر به دست آوردهاید، ارتباط معنایی وجود دارد؟
من این موارد را جدا از یکدیگر نمیدانم و خودم را تنها معمار یا شهرساز تلقی نمیکنم بلکه خودم را در یک مجموعه هنری میبینم به همین خاطر خودم را بیشتر طراح میدانم. به نظرم طراحی هیچ محدودیتی ندارد زیرا وسعت آن بسیار زیاد است. از این جهت همیشه برایم جالب و مهم بوده است. من طراحیهای مختلفی از جمله طراحی لباس، جواهرات، چراغ، مبلمان، مجسمه، معماری، معماری داخلی، باغ سازی، و شهرسازی انجام دادهام. فکر میکنم اگر کسی به همه این ابعاد علاقه داشته باشد، قطعاً دید وسیعتری خواهد داشت و مطالب را از زاویه گستردهتری میبیند.
من هیچوقت خودم را به یک رشته محدود نکردهام و همیشه در کارهای هنری مختلف شرکت داشتهام. بحثهای پژوهش، تاریخ، تمدن و فرهنگ نیز در کار من اثرات بسیار مهمی داشتهاند و باید همواره در ذهن طراح وجود داشته باشند اما نباید ذهنیت تاریخی بر کار طراحی امروزی غالب شود زیرا در این صورت از پیشرفت جلوگیری میکند. حتی قلمزنی و حتی لباس هم مانند هر هنر دیگری باید تغییر و تحول داشته باشد. اگر در قرن 21 ما هنوز لباسهای دوران هخامنشی را بپوشیم، آنوقت پیشرفت بشر دیگر معنایی نخواهد داشت. هر کار هنری، صنعتی و فرهنگی باید تحول و پیشرفت داشته باشد و به روز باشد.