گروه اجتماعی آناج: بزرگترین بازار سرپوشیده جهان؛ به تنهایی یک جمله نیست بلکه نمایشگر تاریخ و تمدن سرزمینی است که مردمانش از چند صد سال پیش رونق اقتصادی را شکل دادهاند و ساخت چنین بازار باشکوه و زیبایی نشان از رونق اقتصادی آذربایجان از گذشتههای دور دارد؛ گذشتهای که مردمان این خطه به آن افتخار میکنند و به برکت همین تجربه و سابقه نیز میباشد که آذربایجان یکی از قطبهای صنعتی و اقتصادی ایران است.
برای سخن گفتن از شکوه و زیبایی بازار سرپوشیده تبریز زبان قاصر است اما نباید بسنده کرد به چندین فیلم کوتاهی که همراه با موسیقی آذربایجان از شبکههای تلویزیونی پخش میشود زیرا این تصاویر کوتاه حتی گوشه از زیباییهای این بازار تو در تو را نشان نمیدهد.
بازار تبریز؛ تجسم زیبایی و هنر و زندگی
به این بازار که قدم بگذارید مغازهداران هرکدام سعی کردهاند جلوی دکانها را آب و جارو کنند و همین نشاط و شور صبحگاهی انسان را به زندگی امیدوار میکند. آدمی مگر چه میخواهد از یک صبح خوب به جز دیدن زیباییهای شهرش؟بازار تبریز از همان جاهایی است که حتی دیدن معماریهایش حال آدم را خوب میکند و جالب است که علیرغم گسترش بازار تبریز و سربرآوردن انواع پاساژها و مراکز خرید همچنان بازار تبریز همچون نگینی در فعالیت اقتصادی تبریز میدرخشد و این را به راحتی وقتی از میان جمعیت کثیر دالانهای این بازار زیبا میگذریم میتوان دریافت.
بازار تبریز از لحاظ کثرت تیمچهها و دالانها قطعا بینظیر میباشد و کسانی که نه تنها برای اولین بار بلکه چندمین بار قدم به این بازار زیبا میگذارند ممکن است در امتداد این تیمچههای قدیمی راه گم کنند اما جای نگرانی نیست زیرا طراحی بینظیر این بازار راه را برای خروج به رغم گم شدن در بازار ایجاد کرده است و اغراق نیست که بازار تبریز اولین جاذبه گردشگری برای مسافران خارجی میباشد.
دالان به دالان و تیمچه به تیمچه که عبور میکنیم تنوع این بازار گاهی انسان را دچار سرگیجه میکند درحالیکه از دالان مخصوص فروش حبوبات میگذری اگر مسیرت به سمت کج راست کج کنی میتوان به بازار سبزی فروشها رسید.
از خیابان دارایی که وارد بازار سرپوشیده تبریز میشوی کافیست چشمانت را ببندی و با استشمام عطر دلفریب پرتقالهای روی چهارچرخ پیرمردها و بوی تند و تیز عطاریهایی داخل دالانهای تودرتوی که تا مغز استخوان نفوذ میکند عطر زندگی را بچشید.
میرزاشفیع؛ تیمچهای برای فروش فرشهای دستبافت
بانگاهی گذرا به مغازههای قدیمی و نیمه تعطیل عصرگاهی بازار جلوتر که میروم تیمچه "میرزا شفیع" با چندین پلهای که به پایین دارد خودنمایی میکند هرچند که از بیرون تیمچه فرشهای دستبافت و خوشرنگ به سر هر بینندهای گرفتن عکس یادگاری و لمس این هنر اصیل تبریز خطور میکند.
سراسر این تیمچه فرشهایی به رنگ قرمز پهن شده که تنها نزدیک به دومتر مسیر برای رفت و آمد گشوده شده است. در این تیمچه دو دالان دیده میشود که یکی به مغازههای فرشفروشی میرسد و دیگری به نقطهای دیگر از بازار متصل میشود؛ قسمتی که ابتدای آن بازهم عطر خوش میوه ها را دارد و نشان از وجود چندین دکان میوهفروشی دارد.
از همان مسیری که وارد تیمچه شدهام خارج میشوم و به راهم ادامه میدهم مغازه تابلوفرشها و نخ فروشی عمده مغازههای این قسمت را تشکیل میدهند. محو تابلوفرشهایی میشوم که به مانند نقاشی خودنمایی میکنند و مغازههای کوچکی که شاید برای نشستن بیش از دونفر جا نداشته باشند اما عجیب دلبری میکنند تا چند لحظه ای بیخیال این دنیا به وادی رنگ و هنر آذربایجان قدم بگذاری.
کمی جلوتر به سمت چپ که میپیچیم ترکیب دکانهای مواد بهداشتی و عطاریها چشمنوازی میکنند؛ مغازههای بهداشتی که هنوز هم علیرغم به روز شدن میتوان در ویترینشان صابونهای نوستالژیک زرد رنگی را دید که اینروزها عجیب کمیاب شدهاند و بیشتر از آن حس دلتنگی برای سادگیهای گذشته القاء میکند. در همین گذر البته همچنان چند در میان مغازههای فرشفروشی که همان صعنت و هنر اصیل آذربایجان میباشد خودنمایی میکنند.
"قانلی دالان" و تاریخچهای که مبهم است
در نیمههای راه به دالان خونین یا همان "قانلی دالان" بازار سرپوشیده میرسیم در خصوص نامگذاری این دالان داستانهای زیادی گفته میشود که تقریبا نمیتوان به نقل قول هیچکدام استناد کرد این دالان مخصوص مغازههای عطاری است و بوی آویشن و گل محمدی را به خوبی میتوان از آن استشمام کرد.
در کنار اینچنین رایحه دلانگیز ظرفهای زیبا و رنگینی که به جای گونی استفاده میشود نیز زیبایی قانلی دالان را دو چندان کرده است.
چندین متر جلوتر کاروانسرای حاجحسین اول در سمت راست این گذر دیده میشود در گرداگرد این کاروانسرا مغازههایی دیده میشود که از فرشهایی که بر روی میزهایکارشان به جای رومیزی استفاده شده میتوان حدس زد که این مغازه تجار فرش است.
از چند پیرمردی که در حال استراحت هستند کاربری مغازهها را که میپرسم جواب میدهند:" بعضی از این دکانها برای فروش عمده فرش و پارچه هستند و بعضیهایشان تبدیل به انبار شدهاند؛ البته حیاط این کاروانسرا نیز محل استراحت چند دقیقهای باربران بازار است."
از کاروانسرای تاریخی حاج حسین اول که خارج میشویم در محیط کوچک اما تاریخی و زیبا رستورانی ایجاد شده که علیرغم پنهان بودنش در پشت درب زیبای سنتی محیطی فوقالعاده رقم خورده است که نشان از ذوق و سلیقه تبریزیها دارد.
دست راست این رستوران بازار کاغذفروشانی هست که ظاهرا تنها اسمی از آن باقی مانده و اثری از دکانهای باز و یا فروش کاغذ در این قسمت از بازار که به نام کاغذفروشان ثبت شده دیده نمیشود؛ ظاهرا با گذر زمان برخی از این مشاغل از بین رفته و تنها نام آنها به یادگار مانده است.
"سرای مظفریه" و پیوند عمیق با شور محرم
با گذر از بازار کاغذفروشان به سرای مظفریه همان سراب معروف و زیبایی میرسیم که در سال 1305 به این بازار تاریخی اضافه شدهاست. دلیل شهرت این سرا علاوه بر زیبایی آن به دلیل برگزاری عزاداریهای ماه محرم است, کافیست چند دقیقهای جلوی ورودی باشکوه این سرا چشمانتان را ببندید و به هیچچیز فکر نکنید؛ صدای عزاداری و سینهزنی بازاریان در این سرا به گوش میرسد:" حسینه یرلر آغلار/ گویلر آغلار" شاید همین ارتباطات است که بازار تاریخی تبریز را فارغ از زیبایی معماری آن مهم کرده است.
مرکز تجارت تبریز که مرکز جنبشهای تاریخی بوده و میتوان گفت هیچ اتفاق تاریخی در تبریز رخ نداده مگر اینکه به بازار و بازاریان تبریز خورده باشد.
در سمت راست این سرا بازار گونی فروشان قرار دارد که چندین مغازه گونی و کنف فروشی در آن دیده میشود. در سمت چپ این بازار مسجد جامع قرار دارد.
ادامه دارد...