اندیشه جدیدی به نام معماریراه
*عباس آخوندی: بزرگترین تعریفی که میتوان برای معماری قائل شد، نحوه زندگی است و اگر این مفهوم را قبول داشته باشیم، آنچه در عالم بیرون خلق میشود به واسطه معماری شکل مییابد که در قالب سازه و ابنیه محصول اندیشهورزی ما محسوب میشود و در وافع بازتابی از نگاه ما به زندگی و خلقت است.
طبق تاکید معماران آنچه خلق میشود با طبیعت و اقلیم در ارتباط است و در واقع تیغ دو لبی است که تنها وقتی با طبیعت سازگار است در مفهوم اندیشه ایرانشهری خود تعریف شده است و سازگاری میان معماری با طبیعت و میراث محصول اندیشهورزی ایرانی است.
رابطه معماری با اقلیم و طبیعت به نگاه ما به جهان و اندیشهورزی ما برمیگردد. زندگی فقط در سکونتگاهها نیست، همه جا جریان دارد. همانطور که در اندیشه ایرانی و اسلامی، زندگی اساسا یک مسیر و یک حرکت است.
با ورود مدرنیته به ایران همه چیز به شکل پروژه دیده میشود و مفهوم زندگی از راه قطع میگردد. در حالی که همه چیز از جمله میراث و تمدنی که به آن افتخار میکنیم و به رخ جهانیان کشیده میشود در قالب راه و اجزا و مقاطعی برای عبور و حرکت نشان داده میشود که سیو سه پل و پل خواجو در اصفهان و پل شوشتر تجسمی از این اندیشه است.
ما در زیباترین نقاط ایران در حال اجرای پروژه هستیم به طور مثال جاده هراز جزو کمنظیرترین طبیعتها است اما چشمنواز نیست، جاده چالوس، زاهدان- زابل، زاهدان- ایرانشهر، مسیرهای دریای عمان و گچساران مناظر فوقالعادهای از نظر زیبایی است و همچنان یک رضایت وجدانی به معماری آنچه خلق میشود ندارند.
این معماری از نظر مفهومی، کارکرد و ایمنی بحث بسیار مهمی است اگر در جاده هراز با ایجاد پل مسیر سینهکش کوه را عوض کنیم، آیا پلی به عنوان مفهوم انتقال، نباید سازگاری با زیبایی محیط داشته باشد؟
به طور مثال فکر کنید به طور پیوسته در حال تردد در یک فضای سیاه طولانی تونلی به طول ۶۴۵۰ متر در جاده چالوس هستید، آیا این فضا نمیتواند آرایههای چشمنوازی داشته باشد؟
معماری راه اندیشه جدیدی است و دفاتر مهندسی اساسا پروژه محور هستند و دفاتر مهندسی معماری به راه کمتر توجه داشتهاند. لذا با برگزاری جلسات میتوان دو مفهوم معماری و راه را به هم گره زد و با توجه به اینکه در حرفه، اقلیم و دانشگاه، تخصص معماری راه وجود ندارد به همین خاطر شاید بتواند آغازی برای پیوند دو حوزه باشد و چشماندازی در این زمینه ایجاد شود.