تهران- ایرناپلاس- یک استاد معماری و شهرسازی دانشگاه در مورد چالشهای شهر تهران معتقد است که بعد از شهردار، بدنه مدیریت شهری باید غیرسیاسی، کاملاً علمی، متخصص و متبحر باشد در غیر این صورت، دچار روزمرگی میشود که امروز به آن دچار شدهایم.
شهر نیوز - به نقل از ایرنا: اگرچه روند انتخاب شهردار تهران به پایان رسیده و پیروز حناچی بهعنوان شهردار پایتخت انتخاب شده است، اما روند انتخاب شهردار، بهویژه در شورای پنجم با چالش و مباحث جدی همراه شد. اینکه بهراستی این روند چه مشکلاتی دارد و شهردار تهران برای اداره پایتخت با چه چالشهایی روبهرو است را با دکتر سید عبدالهادی دانشپور، عضو هیأتعلمی گروه شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران به بحث گذاشتیم.
*با مکانیزم کنونی انتخابات شورای شهر موافق نیستم
دانشپور انتخاب شهردار را از انتخاب شورای شهر جدا نمیداند و معتقد است این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. وی ادامه میدهد: من انکار نمیکنم که انتخابات شورای شهر در حوزه حکومت محلی، یک سازوکار سیاسی است، اما با مکانیزم آن خیلی همراه نیستم. به نظر من اگر قرار است یک نهاد سیاسی یا حزبی وارد این معرکه شود، باید در خلال تمام طول دوره مدیریت شهر در صحنه باشد، نه اینکه در یکی دو ماه آخر وارد ماجرا شده و نهایتاً به یک لیست ختم شود.
به گفته او، حضور لیستی در فضای مدیریت شهری جایی ندارد. چون کاری علمی، فنی و تخصصی و سرنوشتساز است، بهویژه در حوزه کلانشهرها و بهخصوص در مورد شهر تهران که پایتخت نیز هست.
«مسلماً پذیرفتهتر این است که بهجای اینکه کاندیداها در ماه آخر پیش از انتخابات با بنر و تبلیغات خود را معرفی کنند، حضور فعال آنان در نقد تصمیمات و کارکردهای شهری در خلال یک برنامه چهار ساله در نظر گرفته شود، در عین حالی که این اتفاقات میتواند زیر چتر یک حزب یا نهاد رخ دهد. اما اینکه پیدرپی بهصورت خلقالساعه، چند نفر ظاهر و وارد صحنه شوند پذیرفتنی نیست. از چنین فرآیندی نمیشود با خاطرجمع مطمئن شد که به انتخاب خوبی هم برسند.»
استاد دانشگاه علم و صنعت ادامه داد: ما باید در هر دو جهت تلاش کنیم. یکی رفتن به سمت این موضوع که سازوکارهای دقیقتری برای دستیابی به افراد صالح و متخصص در حوزه کلان مدیریت شهری، مانند شوراهای شهر اتخاذ کنیم و در ادامه به سازوکارهایی برای انتخاب یک شهردار دست پیدا کنیم. وقتی قرار است در مورد اداره شهرها و بهطور خاص شهر تهران، صحبت کنیم نگاه من با سایر شهرها هم متفاوت است. چون در حقیقت پای نگرشهای کلان به میان میآید.
*شهردار برای اداره شهر باید راهبرد مشخص داشته باشند
وی با اشاره به دو الگوی مشخص و غالب مدیریت شهری در دنیای امروز، گفت: یکی پارادایم مدیریت از پایین به بالاست. این مدیریت از نظر عمل مبتنیبر تفکرات استراتژیک و از نظر تأمین منابع مالی نیز بر شیوه اخذ عوارض استوار است. نگرش دیگر، نئولیبرالیسم است که شهر را مانند یک بنگاه اقتصادی و شرکت میبیند که هیأت مدیره دارد و این هیأت مدیره یک مدیرعامل انتخاب میکند که درواقع همان شهردار است. در این تفکر منابع بهصورت درونزا است که معتقد است شهر خودش را با فروش تراکم و... اداره میکند.
«به نظر من شهردار برای اداره شهر باید راهبرد مشخص داشته باشند. برای مثال بگوید با یک برنامه برای توسعه حملونقل عمومی میتواند 20 درصد آلودگی هوا را در طول یک دوره چهار ساله کاهش دهد، به همین روشنی و صراحت. و گرنه شاخصهای معمول برای انتخاب یک شهردار را همه باید داشته باشند. میگویند شهردار باید دستپاک باشد. مگر غیر از این است؟ این ویژگیها را همه باید داشته باشند. هرکس در این نظام خدمت میکند باید از این ویژگیها برخوردار باشد.»
به گفته دانشپور، اگر از شهردار تهران بپرسند تهران 20 سال بعد را چگونه پیشبینی میکند، باید بتواند کلیات برنامههای خود را برای 20 سال آینده ارائه کند. 20 سال عدد دوردستی به نظر میآید، اما در دنیای امروز برای آیندههای 50 ساله به بالا هم برنامهریزی میکنند. به عبارتی، شهردار نباید 20 سال بعد را پیشبینی کند. بلکه باید برای آن برنامه راهبردی داشته باشد.
«همچنین شهردار تهران باید در تصمیمگیریهای خود قاطع باشد، چون در شرایط بحران، باید قدرت تصمیمگیری داشته باشد. البته با این اطمینان که این قاطعیت در تصمیمگیری به یک قدرت تبدیل نشود که بعد نتوان او را از اریکه پایین آورد و تبدیل به قدرت رها شده نشود. اینجا وظیفه و مکانیسم شورا است که نظارت کند.»
*نامزدهای شهرداری از میان داوطلبان واجد شرایط انتخاب شوند
این استاد شهرسازی ادامه داد: معتقدم مانند شهرهای پیشرفته دنیا، ما باید در یک کمیسیون خاص در شورای شهر یک دفترچه راهنما از ویژگیها و شاخصهایی تعیین کنیم که بر اساس آن، افراد واجد شرایط بتوانند خود را برای شهرداری تهران کاندیدا کنند. در این کمیسیون شرایط افراد داوطلب، بررسی و سایر مراحل برای قرار گرفتن در لیست نامزدهای نهایی طی میشود. اما اینکه من اینجا نشسته باشم، کسی اسم من را بهعنوان نامزد شهرداری اعلام کند در صورتی که معلوم نیست اصلاً من تمایل یا برنامهای برای آن دارم، تازه بهدنبال ارائه برنامه بیفتم روش صحیحی به نظر نمیآید.
«مشکل چنین انتخابی این است که در صورت انتخاب و بروز ناتوانی میتوانم ادعا کنم من تحت فشار قبول مسئولیت کردم و از ادامه کار و پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کنم. در اینجا سازوکار پاسخگویی نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.»
*بعد از شهردار، بدنه مدیریت شهری باید غیرسیاسی باشد
ایرناپلاس: چقدر اهمیت دارد که شهردار تهران شخصی سیاسی باشد؟
دانشپور: من معتقدم شهردار تهران باید بتواند سرمایههای بخش خصوصی (به معنای واقعی) را به بخش عمومی متمایل کند. در کنار آن باید قدرت چانهزنی با تمام سطوح نظام را بهطور جدی داشته باشد تا بتواند مطالبات حاکمیت از پایتخت را در کنار مطالبات مردم پاسخ دهد. به همین منظور هم در هیأت دولت برای شهردار تهران یک جایگاه قرار دادهاند.
در عین حال تأکید دارم غیر از شهردار تهران که جایگاهی سیاسی است، بقیه بدنه مدیریت شهری باید کاملاً علمی، متخصص و متبحر باشد. همچنین معتقدم مدیریت شهری ما دچار روزمرگی شده و تصمیمات بهصورت روزمره گرفته میشود. شهردار تهران علاوهبر آن خصوصیات که برشمردیم، باید دورنگری و مدیریت استراتژیک را در دستور کار قرار دهد و به این برنامه وفادار باشد.
ما همیشه در تهران یک سند هدایت داشتیم و یک روش اقدام و عمل. اینها در اغلب موارد روی هم نبودند و مصداق آن الی ماشاءالله است.
شهردار تهران باید مدیر برنامه راهبردی باشد که برنامههایش به طرحها، پروژهها و اقداماتی عملیاتی منتهی شود تا مشکلات تهران را حل کرده و در عین حال به تمام برنامهها و مقررات و قوانین پایبند باشد و اگر در قانونی اشکالی میبیند، راه صحیح و قانونی را برای اصلاح قانون در پیش بگیرد.
*کمبود قانون نداریم، اشکال در اجراست
ایرناپلاس: همواره روالی در شهرداریها وجود دارد مبنیبر اینکه هر وقت بازار ساخت و ساز رونق دارد، درآمدهای شهرداری خوب است، پروژهها بهسرعت اجرایی میشود و بنابراین میگوییم شهردار خوب است ولی وقتی رکود به ساخت و ساز میرسد و درآمدهای شهرداری کم میشود و شهرداری برای هزینه کردن به مشکل بر میخورد، میگوییم شهردار خوب کار نمیکند. مشکل کجاست؟ شهردار مشکل دارد یا قوانین شهر؟
دانشپور: به نظر من در نظام شهرسازی، سه رکن وجود دارد. یک رکن قوانین و مقررات است، رکن دیگر اسناد و برنامههای توسعه و رکن آخر مدیریت است.
این سه پایه نظام شهرسازی است. قدمت این نظام در کشور ما به بیش از 80 سال و زمان قانون بلدیه میرسد. ما در همه این سالها بیقانون نبودیم. ممکن است برخی قوانین با یکدیگر در تناقض باشد، اینها نیاز به مطالعه دارد تا اصلاح شود. ممکن است برخی مواقع به قوانین بیتوجه باشیم، اما هیچگاه بیقانون نبودیم. اگر در قانون هم اشکالی هست، متوجه ماست که مشکل را دیدیم، اما بهجای اصلاح از آن عبور کردیم.
اهمیت این موضوع به حدی است که ما در شهرداری، واحد سازمانی مربوط به بررسی و نظارت بر قوانین داریم. اشکالات بیشتر به ما بر میگردد که میخواهیم سلیقهای عمل کنیم. ما باید مدیرانی را انتخاب کنیم که در عمل به اصل قانونمداری پایبند باشند، این همانی است که مردم نیز از ما انتظار دارند.
اما آنچه در شهر در حال رخ داد است این است که شهر عرصه سوداگری و تاختوتاز است و نام آن این است که شهر را میفروشیم و اداره میکنیم، اما این کار زمانی بدون اشکال است که برای همه طرفها و شهروندان برد و سود داشته باشد.
امروز عدالت فضایی را مطالبه میکنیم و در برنامههایمان به آن میپردازیم. سادهترین ارکان این عدالت این است که همه شهروندان از این طرحها منتفع شوند و کسی احساس باخت نکند.
این همان دلیل این سؤالات است که چرا نوسازی بافتهای فرسوده رونق نمیگیرد؟ چرا بازآفرینی به چالش دولت تبدیل شده است، در صورتی که نیاز به آن حتمی و قطعی است؟
چون معاملات برد- برد نیست و مردم اطمینان نمیکنند. ساکنان یک محله باید به شهرداری ناحیه اعتماد کنند تا وارد مشارکت و تجمیع شوند. اما چون باور ندارند و احساس میکنند هم توان نیستند، به آن اقبال ندارند. ما از واژهها خوب استفاده میکنیم مانند مشارکت، محلهباوری، محلهمحوری، شهر دوستدار کودک و امثال اینها. همه اینها واژههای زیبایی است، اما زمانی مصداق پیدا میکند که ما در عمل آن را تجربه کنیم.
اینجاست که تفکر مشارکت باوری در اداره شهر به کار میآید، چون رویکرد استراتژیک داشته و برای شهر برنامه دارد و بهدنبال بازی برد-برد است.
*جلب مشارکت رمز موفقیت شهردار تهران است
شهردار تهران در صورتی موفق است که بتواند جلب مشارکت کند، ظرفیتهای بخش خصوصی را بهکار گیرد و شهروندان را به حضور در برنامههای توسعه شهر ترغیب و آنها را امیدوار کند.
واقعیت این است که شهرهای ما پر از چالش است؛ از شهرهای کوچک تا کلانشهرها. بسیاری از شهرهای کوچک، روستاهایی بودهاند که تبدیل به شهر شدهاند.
این شهرها درگیر چالشهای بزرگی هستند که به علت کمتوجهی، بزرگتر هم شدهاند. برطرف کردن این چالش، تلاش مدیران شهری، دانشگاهیان و همه دستگاهها و نهادها را میطلبد تا آنها را از چالش به مسئله تقلیل دهیم و سپس برای آن راهحلی بیندیشیم.
ما در زمینه چالشهای محیط زیستی، با مشکلات بسیاری روبهرو هستیم که شهردار باید برای آنها برنامه داشته باشد. نه اینکه بگوید آلودگی را به صفر میرساند، چون نشدنی است. بلکه باید بگوید این میزان را با این سازوکار و این مقدار هزینه برای مثال 20 درصد کم میکند.
در مسئله مدیریت پسماند نیز همانگونه است. چون شیوه مصرف ما مسئله دارد، پسماند نیز مسئلهدار است. اگر شهردار در عمر چهارساله مدیریت خود برای این دو چالش، راهحلی اندیشیده و آن را حل کند، اقدام بزرگی انجام داده است.
شهردار باید از بدنه کارشناسی شهرداری استفاده کند و چالشها را شناسایی و اولویتبندی کند. همچنین شورای شهر میتواند از ظرفیت شورایاریها استفاده کند.
*دولتها همواره از پرداخت سهم خود به اداره تهران طفره رفتهاند
از سوی دیگر، دولتها همواره از پرداخت سهم خود به شهرداری تهران مثلاً در بخش حملونقل عمومی شهری طفره رفتهاند. اینجا توان چانهزنی شهردار تهران برای گرفتن حق و حقوق شهر و شهروندان حائز اهمیت است. اینجاست که مفاهمههای سیاسی معنا پیدا میکند، غیر از آن، لابی و معامله است. شهردار باید از ظرفیتهای سیاسی نظام استفاده کند تا شهر را به نفع مردم هدایت کند.
مشکل دیگر پایتخت ظرفیتهای محدود اکولوژیکی است. بر اساس اسناد هدایت مصوب دهههای اخیر، تهران همواره از ظرفیتها و توانهای پذیرایی محدودی برخوردار بوده و هست، در حالی که پیوسته آن را نادیده گرفتهایم. این یعنی جای پای اکولوژیکی بزرگی را روی تهران بهجا گذاشتهایم. این روند مخاطرات بسیاری دارد. مدیریت شهری تهران باید نسبت به این مسائل دید استراتژیک داشته باشد.
مدیریت شهری بهویژه شهردار تهران باید پیوسته در همه حوزههای شهری به این سه سؤال پاسخ دهد که 1- اکنون کجاییم 2- کجا قرار است باشیم و 3- چگونه قرار است به آن برسیم.
نگرانیهای ناشی از شکافهای اجتماعی، حاشیهنشینی و اسکانهای غیررسمی عرصههایی است که شهر را از تعادل خارج میکند. ما نیازمند شهرهای متعادل و مطلوب هستیم. امنیت، ایمنی و اقتصاد و درآمد همه این مسائل چالشهایی است که شهرها با آن روبهرو هستند.
واقعیت این است که زمین تبدیل به کالا و سرمایه شده است. این به عدم توازن اجتماعی میانجامد و نگرانیهای عمیقی برای نظام ایجاد میکند. شهرداری تهران باید برای این چالشها، روشهای مدیریتی مناسب بیندیشد تا این گسست و شکاف کم شود. در عین حالی که به ظرفیتهای اقتصادی بیتوجهی نکند و مشارکت بخش خصوصی را به کار گیرد.
*هنوز به تعریف درستی از شهرهای با هویت اسلامی نرسیدیم
ما سالهاست که میگوییم شهرهایی با هویت اسلامی میخواهیم، اما هنوز به تعریف درستی در مورد آن نرسیدهایم. وقتی شهری به انسان ساکن خود آزار نرساند این شهر اسلامی است، اما زمانی که وقت شهروندان ساعتها در خیابان به هدر میرود و ترافیک با روح و روان شهروندان بازی میکند، عملاً این شهر نه دوستدار انسان است و نه اسلامی.
یکی دیگر از چالشهای بزرگ تهران، بحث مدیریت بحران و تابآوری پایتخت در برابر آسیبهای طبیعی مثل زلزله، سیل و امثال آن است.
اینها چالشهایی است که باید ما را نگران کند و شهردار برای غلبه بر آن باید از قدرت سازماندهی و مدیریت استراتژیک برخوردار باشد و نیز بتواند ظرفیتهای مشارکتپذیری را افزایش دهد. شهردار باید توان بهکارگیری نیروهای توانمند و مدیران متخصص و پاسخگو را داشته باشد.
تهران شهری سرشار از مسائل کوچک و بزرگ است، بسیاری خودساخته است که به علت کمتوجهی خود ما بهوجود آمده و خود ما نیز داریم تاوان آن را پس میدهیم.
در حال حاضر، طرحهای مصوب زیادی در تهران داریم که نیمهکاره یا بدون اقدام مانده است و باید آنها را ساماندهی کرد. اگر لازم است در آن بازنگری کنیم، یا بهجای آن جایگزین ارائه کنیم.
من برای شهردار تهران توان لایزال آرزو میکنم و امیدوارم بتواند با استفاده از همه ظرفیتها و متخصصان ازجمله دانشگاهیان به مشکلات شهر فائق آید و شهر را به بهترین وجه اداره کند.