به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه نهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
تاثیر محیط شهری بر رشد یا فساد انسان
شهر یک مجموعهای است دارای بافت و مقوّمات خاص که اگر به آن مقوّمات و شرایط عمل نشود، محیط زندگی برای مردم محیط سختی به همراه خواهند آورد. آن وقت این محیط غیر مناسب آثار منفی زیادی دارد. یکی از دلایل این جنایتها که در جامعه رخ میدهد بافت شهری بد و نامنظّم است همچنین از مصادیق فسادی که در قرآن کریم به آن اشاره شده فساد در نظم شهری است؛ نظمی که نظم مختلی باشد. منظور از فساد، اختلال در نظم است. این اختلال منشأ فساد اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی خواهد شد. در حقیقت انسان در یک شهر به هم ریخته درست و سالم تربیت نمیشود الّا در شرایطی که مثلاً خانوادهای بخواهد خود را از محیط شهری جدا کند؛ یعنی بخواهد خارج از بافت شهری برای خود یک بافت ویژهای درست کند که کار بسیار مشکلی است.
شهر باید به نحوی باشد که خود فضای آن برای رشد انسانها مناسب باشد. انسانی که در خیابان راه میرود، با مغازهای معامله میکند، مسجد و مدرسه میرود، در کارخانه کار میکند، همۀ این بافت به او کمک میکند که درست تربیت شود. آدم سالمی که خیانت نکند، دروغ نگوید، چشم به مال و ناموس مردم نداشته باشد. خود این بافت شهری باید انسان را اینطور تربیت کند، زیرا بافت شهری اثر زیادی دارد. اثر بافت شهری از آموزشوپرورش هم بیشتر است، از دانشگاهها و صداوسیما هم بیشتر است. بافت شهری اینطور اثر دارد. آنقدر اثر دارد که در در چند جای قرآن کریم آمده است که کافران انبیاء و طرفداران انبیاء را به بیرون راندن از شهر تهدید میکردند.
«أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ» به انبیاء گفتند یا به ملّت برگردید یا شما را از شهر بیرون میکنیم؛ یعنی بافت شهری یک بافتی است که اصلاً شما را نمیپذیرد، شما که وارد این بافت شهری میشوید این بافت را مختل میکنید. شما میآیید این بافتی که تنظیم کردهایم را به هم میزنید. یکی از دلایل تبعید مجرمین به شهر دیگر هم همین است.
مثلاً بعضیها میگویند چرا حکم نفی بلد وجود دارد؟ چرا بعضی از مجرمین را تبعید میکنند؟ یکی از کیفرهای محاربه نفی بلد است حال چرا نفی بلد؟ مگر محارب چه کار میکند؟ محارب کسی است که علیه یک نظام شورش میکند؛ یعنی شورشگر علیه یک نظام است. حال به دلیل اینکه این بافت شهری را مختل میکند محارب است.
بافت یک جامعهای که در یک شهر زندگی میکنند مسئلۀ بسیار مهمّی است، همچنین بسیار هم مورد توجّه قرآن کریم قرار گرفته است که مثلاً در چند جای قرآن مسئلۀ تهدید انبیاء و یاران آنها به اخراج از شهر یا بیرون کردن از شهر بیان شدهاست. شاید برخی بگوید اینکه شهر را ترک کند که خوب است و یک سیاحتی برای هم حاصل میشود. پس نفی بلد چه نوع مجازاتی است؟
مثلاً او را از قم اخراج میکنیم و میگوییم برو در شهر دیگر زندگی کن. میگوید چه بهتر؛ حال که ما را از قم اخراج میکنید، برای زندگی به گیلان میرویم آب و هوای آن هم خیلی بهتر است. اما مسئله این نیست که به یک کسی بگویند برای زندگی از اینجا به جای دیگر برو بلکه مسئله این است که وجود این شخص در این بافت شهری موجب اخلال به نظم و بافت شهری میشود. او را از اینجا بیرون میکنند و دیگر در آن محیط جدید ابزار و وسائلی که بتواند این اخلال را ایجاد کند در اختیار ندارد در حقیقت با این کار او را تعطیل میکنند و توانش را برای ایجاد اخلال در یک بافت اجتماعی در شهری جدید از کار میاندازند.
به هر حال شهر بافت خاصی دارد و این بافت ملزوماتی دارد. لذا خود اینکه یک شهر را آنقدر توسعه دهید که نشود آن را کنترل کرد کار غلطی است. زندگی شهری و بافت شهری یک اقتضائاتی دارد. ادعای ما این است. این ادعا از روی سلیقه و حدس و ذوق نیست بلکه از منابع دینی، ادلّۀ شرعی و از روایات وارده از معصومین علیهم السلام این استفاده را میکنیم. البته به این معنی نیست که اگر یک شهری متعارف نبود، بگوییم زندگی در آن خلاف شرع است. خیر حال یک شهری هم شکل گرفته است باید آن را به یک شکلی درست کنیم که آفتهای آن کم شود.
موقعیت و اهمیت حومههای شهر
همچنین هر شهر حومهای دارد؛ یعنی باید برای هر شهر حومهای هم تصویر کنیم. حومۀ شهر مکانهای کشاورزی و دامداری را شامل میشود؛ یعنی عمدۀ سکنۀ حومه دامداران و کشاورزان هستند. لکن آن نظمی که در حومۀ شهر وجود دارد غیر از نظم داخل شهر است. یعنی ما میگوییم هر شهری باید دارای یک حومهای باشد، شهر که در قطر سه مایل ترسیم شده است و نقشهریزی شد یک حومهای خواهد داشت که ضخامت آن یا عرض این حومه نسبت به مرز شهر سه مایل است؛ یعنی از هر سمت که شهر تمام شد تا سه مایل آن طرفتر هم شهر است.
این معیار حومۀ متعارف یک شهر منطبق بر موازین شرع است که این حومه فضای سبز شهر و حوزۀ کشاورزی و دامداری است که متعارف این است که مردم نیازهای اوّلیۀ خود را از این حومه تأمین میکنند. پس آن شهری که شهر متعارف منطبق بر موازین شرعی است یک حومهای خواهد داشت که این حومه نیازهای شهر مانند نیازهای فوری غذایی شهر را تأمین میکند. حبوبات، سبزیجات، گوشت، روغن و معمولاً سایر نیازهای متعارف یک شهر به وسیلۀ حومۀ آن تأمین میشود.
بیان شد که سه مجموعه روایات وجود دارد که مجموعۀ اوّل از روایات آن را بحث شد. بیان شد که از این روایات استفاده میکنیم که در غیر شهر، اقامۀ نماز جمعه وجوب تعیینی ندارد. وجوب تعیینی اقامۀ صلاة جمعه -با آن خصوصیّات خود این مخصوص به مُدُن است- مخصوص به شهرها و امصار است. محلّ وجوب نماز جمعه در شهری است که در آن شهر مرکزیّت حاکمیّت قرار دارد که اقامۀ حدود میکند؛ قاضی و حاکم دارد. مرکزیّت مدیریّت سیاسی در یک شهر ایجاب میکند که نماز جمعه در آن شهر برپا شود؛ «إِلَّا فِی مِصْرٍ تُقَامُ فِیهِ الْحُدُودُ». همچنین بیان شد که محلّ نماز جمعه باید جایی باشد که دسترسی مردم شهر به آن محلّ به طور یکسان مهیا باشد. از مقتضای ادلّۀ مختلف استفاده میکنیم که در ارائۀ خدمات عمومی باید رعایت عدل صورت گیرد به طوری که هر چیزی مربوط به جامعه و ارائۀ خدمت اجتماعی است محلّ اجرای عدل باشد. لذا اگر نماز جمعه در گوشۀ شهر بوده و دسترسی به آن با سختی باشد معلوم میشود که این خدمت عمومی به مردم به طور یکسان ارائه نشده است.
نباید یک عده برای اینکه به نماز جمعه بیایند هزینهای پرداخت کنند و برای یک عده آسان باشد. نه تنها محلّ نماز جمعه همۀ خدمات عمومی شهری باید به این شکل باشد. فرمانداری، درمانگاه، بیمارستان، بازار عمومی و هرگونه خدمات شهری را که میخواهیم تنظیم کنیم باید به این شکل باشد. در حقیقت باید یک شعاعی را در مرکز شهر مخصوص خدمات عمومی در نظر بگیریم.
مجموعۀ دوم روایاتی است که بر این معنا دلالت دارد: «لَا یَکُونُ جُمُعَةٌ إِلَّا ... بَیْنَهُ وَ بَیْنَ ثَلَاثَةِ أَمْیَالٍ» یعنی باید بین یک نماز جمعه با نماز جمعۀ دیگر حداقل سه مایل فاصله باشد و نمیتوان در فاصلۀ کمتر از سه مایل نماز جمعه را اقامه کرد. اگر نماز جمعه مخصوص شهرها است و باید بین یک نماز جمعه و نماز جمعۀ دیگر حداقل سه مایل فاصله باشد پس اگر بخواهید شهر دوم را بسازید که محلّ نماز جمعۀ آن شهر هم باید وسط شهر بوده و تا مرز شهر یک مایل و نیم باید فاصله داشته باشد. محلّ نماز جمعۀ این شهر اول هم باید تا مرز حداقل یک مایل و نیم فاصله داشته باشد، تا فاصلۀ بین دو جمعه سه مایل شود. از این استفاده میکنیم که پس معلوم میشود از نماز جمعه تا مرز شهر حداقل باید یک مایل و نیم فاصله باشد که آن وقت قطر آن شهر سه مایل میشود.
ترسیمی از شهر پس از ظهور
البته فاصلۀ بین شهرها برداشته نمیشود بلکه بین شهرها آبادی است، نه اینکه شهر توسعه پیدا میکند. مثلاً در روایات آمده است که در زمان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف توسعه پیدا میشود یا مثلاً بین نجف و کوفه اتّصال پیدا میشود که این یعنی آبادانی زیاد میشود و دیگر صحرا، دشت خالی و کوه سر به فلک کشیدۀ خالی نمیبینید بلکه همه جا آباد میشود. آنجایی که باید با سبزه آباد شود، با سبزه آباد میشود، آنجا که باید با ساختمان آباد بشود، با ساختمان آباد میشود، آنجایی که باید با دریاچه آباد بشود، با دریاچه آباد میشود و همه جا آباد میشود. به عبارتی در زمان ظهور عمران شهری بر مبنای افقی است و نه عمودی. زیرا عمران عمودی در روایات رد شده است. بنا بر این است که در شهرها انسانها زندگی کنند نه آهن. شخصی که میخواهد زندگی کند، میخواهند نفس بکشد و تحرّک داشته باشد اما در حال حاضر در این شهرها امکان ندارد.
برخی ضروریات زندگی در شهر اسلامی
مثلاً استفادۀ از چهارپایان در شرع ما یکی از مقوّمات زندگی بشر شمرده شده است، یعنی اینگونه نیست که بگوییم حالا که ماشین داریم برای چه سوار اسب و قاطر و اینها بشویم، خیر این نیست؛ «وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً» طبق آیه معلوم میشود که توجه به این موضوع با یک عنایتی است. اینکه حتماً در شهر همه باید سوار ماشین شوند فکر غلطی است؛ همین اروپاییها! –که اگر ما این کار را کنیم به ما میخندند؛ امّا اگر کار خودشان باشد هیچ عیبی نداشته و خیلی هم متمدّنانه است- مثلاً در لندن همیشه یک جادهای برای اسب سوارها وجود دارد. جاده خاکی هم است و مخصوص کسانی است که سوار بر اسب هستند. حالا اگر ما این کار را کنیم، میگویند غیر متمدنانه است! وقتی شهر را که میسازید باید یک مسیری هم برای چهارپایان درست کنید، یک منطقهای برای نگهداری چهارپایان درست بشود و شهر اینطور ساخته شود.
امروز یک مطلبی مطرح است که میگویند بیماریهای عصر. مرض قند و کلسترول و سرطان و ایدز، یک لیستی شاید قریب به ۲۰، ۲۵ بیماری خطرناک و آدمکش نابودکنندۀ ویرانگر را به عنوان بیماریهای عصر مینامند، یعنی بیماریهای تمدّن است. حال چرا اینطور شده است؟ پس معلوم میشود که یک خللی در نظم زندگی شهری مردم به وجود آمده است که مردم اینطور شدهاند.
این حیوانها از لوازم زندگی انسان است و اینگونه نیست که ما یک عالم حیوان داشته باشیم که این حیوانها باید جدای از انسان زندگی کنند خیر، هر کجا انسان زندگی میکند، باید در کنار این انسان این حیوانات هم زندگی کنند. اینها بخشی از زندگی سالم انسانها است.
باید زندگی شهری، زندگیای باشد که به طور طبیعی نسبت ورزش مورد نیاز انسان را خود او تأمین کند نه اینکه انسان بخواهد برای اینکه ورزش کند این همه هزینه ایجاد کند. ورزش کار سختی است و نمیتوان به کسی که راحت در خانۀ خود نشسته است بگویید که هر روز یک ساعت راه برو زیرا این کار را نمیکند. امّا خود زندگی و نظم شهری باید به شکلی باشد که خودبهخود یک میزانی از ورزش مورد نیاز بدن انسان را تأمین کند، بدون اینکه انسان برنامهریزی خاصّی برای آن کند. این آن ورزشی است که ما باید در زندگی داشته باشیم، نه این ورزش تحمیلی. ورزش با تحمیل وارد زندگی کسی نمیشود و جز هزینۀ زیاد هیچ نتیجهای نخواهد داشت.
پیشنهاد ساخت یک شهر اسلامی نمونه
ما هم پیشنهاد دادهایم که این همه طرحهای مختلف برای شهر میدهند، یک طرحی هم ما تنظیم کنید که از معیارهایی که از منابع دینی استفاده میشود در آن رعایت شود. بگذارید از آن به عنوان تجربه و یک نمونه تست شود. بعد هم نتیجهگیری کنید؛ اگر این عملی و پاسخگو نبود، خب کسی دیگر از آن کپیبرداری نکند. امّا اگر جواب داد شهرهای جدیدی که میخواهیم بسازیم را به این سمت حرکت دهیم. حتّی شهرهای قدیم خود را هم که میخواهیم اصلاح بکنیم بر مبنای این طرح اصلاح کنیم. و طوری اصلاح نکنیم که کاری کنیم دوباره یک مشکلات جدیدی را بر نظم شهری تحمیل شود.