به گزارش ذاکرنیوز، متن زیر جلسه بیست و نهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
تجارت ساختمان و آثار مخرب آن
در مباحث گذشته مطرح شد که در اسلام، تجاریسازی ساختمان، چیز نامطلوبی است. در فقه اسلامی دو مسئله در این بحث اهمیت دارد؛ اولاً مغازه یا محل تجارت نباید به یک کالای تجارتی تبدیل شود؛ یعنی مغازه را بفروشند برای اینکه از طریق مغازهفروشی درآمد داشته باشند. مغازه یا محل تجاری محلی است که برای خریدوفروش و تجارت ساخته میشود نه اینکه صرفاً کالای تجاری باشد. ثانیاً همانطور که محل تجاری نباید کالای تجاری باشد خانه و محله مسکونی هم نباید کالای تجاری شود. این چیزی است که در فقه ما بهطور قوی مطرح است.
در حال حاضر متأسفانه در آمارهایی که از سوی سازمان آمار منتشر شده است بسیاری از ساختمانهایی که در تهران ساخته شدهاند بی استفاده ماندهاند. آماری که سازمان آمار منتشر کرده نشان میدهد بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار واحد مسکونیِ خالی در تهران وجود دارد؛ به عبارتی اگر در هر واحد مسکونی ۳ یا ۴ نفر زندگی کنند؛ برای ۵/۱ الی ۲ میلیون نفر خانه وجود دارد. این مسائل هستند که بحران میسازد.
البته ما در مباحث اقتصادی در مباحث مبادله این را مفصل مطرح کردهایم که نه ساختمانهای مسکونی و نه ساختمانهای تجاری نباید به کالای تجاری تبدیل شوند. کالای تجاری تعریف خودش را دارد؛ کالایی که رفع نیاز از مردم میکند کالای تجاری است اما اگر یک ساختمان یا یک محل تجاری فقط برای خریدوفروش ساخته شود و از محل سودی به دست آید این همان سود کاذبی است که تورمها و امثال این چیزها را به وجود میآورد. این کار بازار را فاسد کرده و روابط اقتصادی را مختل میکند. این بحث را مباحث اقتصادی مطرح کردیم، اما باید دانست موضوع اصل تکثیر ساختمان بدون نیاز به آن، با فقه عمران شهری اسلام مخالف است.
فضای طبیعی در شهر اسلامی
بحث امروز، مطلب یازدهم است؛ مطلب یازدهم در مورد مطلوبیت گسترش فضای سبز در نظام عمران شهری است؛ آنچه از منابع دینی استفاده میشود مطلوبیت فضای سبز و بالأخص درختکاری در فضای سبز است. صرف فضای سبز مطلوب است و افزون بر مطلوبیت خود فضای سبز، کاشتن درخت مطلوبیت ویژهای دارد. لذا یکی از کارهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که صرفاً به احداث فضای سبز اکتفا نشود بلکه علاوه بر فضای سبز، نسبت به درختکاری هم اهتمام داده شده و سعی شود بیشتر درخت میوه کاشته شود؛ یعنی درختی که بتواند مثمر باشد.
همچنین یکی دیگر از چیزهایی که در فرهنگ متعارف به آن توجهی نمیشود عدم توجه به کاشت درختهای میوهدار در ایجاد فضای سبز شهری است. درختهای غیر میوهدار برای ایجاد سایه خوب است؛ اما چرا در فضای سبز شهری به درخت غیر میوهدار اکتفا میشود؟ آنچه در شرع مورد تأکید قرار گرفته این است که سعی شود از درخت میوه بهرهبرداری شود.
گاهی گفته میشود درخت میوهدار موجب کثیف شدن زمین خواهد شد؛ اما در این صورت باید رسیدگی را بیشتر کرد. خلاصه وقتی میشود با درخت مثمر شهر را آباد کرد چرا به درختهای غیر مثمر اکتفا کنیم؟ درختهای غیر مثمر سایهشان مفید است که البته خود سایه داشتن یک مطلوبیت شرعی دارد.
در درختها سه نکته وجود دارد که مفید است؛ اولاً درخت زیبایی دارد که مطلوبیت شرعی است، ثانیاً درخت سایه دارد و ثالثاً اگر درختِ میوه باشد، ثمره هم دارد. دلیل این مطالب هم چند مجموعه از ادله است که در ابتدا به آیات متعرض میشویم.
ادله توسعه فضای سبز در منابع شرعی
آیات دال بر مطلوبیت فضای سبز و مطلوبیت سبز یا مطلوبیت سایه، فراوان است و ما نمیخواهیم به همه این آیات متعرض شویم و فقط بهعنوان نمونه اشاره میکنیم. مثلاً در سوره سبأ آیه ۱۵ میفرماید: «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ آیةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ کلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکمْ وَ اشْکرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»
قرآن کریم در تعریف سبأ آنجا را بلدۀ طیبه و شهر پاک معرفی میکند؛ شهری که هر دو سوی آن دو بهشت یا دو فضای سبزِ گسترده وجود داشته است؛ «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ» مساکن شهر سبأ محاط به درخت و فضای سبز بوده است؛ «جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ» سمت چپ و سمت راست مساکن این شهر، دو بهشت یا دو باغ خرم وجود داشت.
البته باید دانست که به هر باغی بهشت و جنت گفته نمیشود بلکه باغِ سرسبزِ گسترده را جنت گویند. حتی باغ کوچک را هم جنت نمیگویند و به آن گاهی جُنَینه و بهشت کوچک میگویند. ما از همین آیه استفاده کرده و مطلوبیت اینکه مساکن باید محاط به درخت باشند را اثبات میکنیم. شایسته است که سمت چپ و راست محل مسکونی درخت کاشته شده باشد زیرا از همین آیه استفاده میکنیم که «فِی مَسْکنِهِمْ آیةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ».
مساکن و خانههای این شهر طوری بوده است که سمت چپ و راست آنها بهشتهای گسترده قرار داشته است و این خود نشاندهنده مطلوبیت بهشت داشتن و درختکاری و محاط بودن خانهها به فضای سبز است. خداوند متعال از این شهر به بلدة طیبة تعبیر میکند؛ شهر پاک و شهر خوب. شاید همین مطلب هم درعینحال اشارهای به هوای پاک داشته باشد.
تاثیر فضای سبز شهری بر معنویت شهروندان
«بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ این ربُ غفور اشاره به این دارد که وقتی فضای شهر، فضای مناسبی باشد؛ وضع معنوی شهر هم وضع مناسبی خواهد شد. در نتیجه مناسب بودن وضع معنوی شهر؛ گناهان و خطاهای مردم بهوسیله خدا بخشیده میشود. این نکتهای است که میشود از آن استفاده کرد.
آیه میفرمایند «وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ خب رب همیشه غفور است اما ذکر ربُ غفور در اینجا در پی ذکر اینکه این شهر، چنین شهری بود که جنتهایی عن یمین و شمال داشته است این معنا را میدهد که یک خصوصیاتی در این شهر وجود داشته که ذکر ربُ غفور را ایجاد میکرده است. وگرنه در خیلی از جاها اینطور نبوده که خدای متعال در مورد یک شهر بگوید «بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ گرچه خداوند همهجا رب غفور است؛ اما از ذکر رب غفور در اینجا اینگونه استفاده میشود که غفران ربّ شامل حال اینها میشده است. ضمن اینکه غفران ربّ هم به دلیل همین چیزی است که در آیه آمده است؛ یعنی چون این شهر چنین بود و شهری بود که جنات عن یمین و شمال محیط این خانهها بود و خانهها محاط به این بهشتها و این درختها بودند؛ چنین نتیجهای حاصل شده بود.
البته در ادامه دارد که «فَأَعْرَضُوا»؛ یعنی این مردم بعد از مدتی به دین خدا إعراض و پشت کردند و طغیان آنها را فرا گرفت؛ کمکم وقتی وضع مالی و دنیایی آنها خوب شد، شروع به طغیان کردند. بعد خداوند میگوید وقتی اینها اعراض کردند ما هم آن نعمتها را از آنها سلب کردیم؛ «فَأَعْرَضُوا»؛ بعد سیل آمد و همه این بهشتها را نابود کرد و این شهری که در سرسبزی به سر میبرد از بین رفت: «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ»؛ آن دو بهشت خرم و سرسبز و پرحاصل و پر میوه در نتیجه سیل تبدیل به یک مجموعه درخت بیحاصل خشک شد به دلیل اینکه «فَأَعْرَضُوا»؛ اعراض کردند از ذکر خدا و طغیان آنها را شامل شد.
آیه دیگر در سوره فاطر است که خدواند متعال میفرماید: «وَ مَا یسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ»؛ اینها یکسان نیستند؛ بینا و نابینا، تاریکی و نور، سایه و آفتاب یکسان نیستند.
این موضوع را در مباحث حج مطرح خواهیم کرد که برای مُحرِم، نهی از استظلال وارد شده است؛ محرم نباید در هنگام سفر از منزلی به منزل دیگر استظلال کند و زیر ظل راه برود. باید دانست که به هر سقفی ظلّ گفته نمیشود که این برخلاف فتاوی بعضی از بزرگان در این مسئله است. لذا ما معتقدیم شب زیر سقف رفتن برای محرم مشکلی ایجاد نمیکند و ظل نیست زیرا ظل وقتی است که آفتاب باشد، یکی از قرائن آن، همین آیه است: «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ»؛ ظلّ در مقابل حرور قرار داده شده است؛ حرور یعنی آفتاب نه گرما. ظل ساتر از گرما بماهو گرما نیست بلکه ساتر از گرمای آفتاب است والا سقف بیشتر گرم میکند. بههرحال انسان وقتی زیر سقف باشد بیشتر از وقتیکه در هوای آزاد باشد گرمش میشود.
این ظلّی که در اینجا گفته میشود، شامل ظل بهوسیله درخت است؛ آنجایی که سایه درخت دارد با آنجایی که درخت سایه ندارد یکسان نیست و همینکه یکسان نیست، مطلوبیتِ ظلّ درختی را اثبات میکند. لایستوی یعنی این بهتر از آن است؛ سایه، بهتر از بیسایگی است. بنابراین؛ شهر پُرسایه درختی، بهتر از شهر بدون سایه درختی است.
معنای «ظلّ» و «فیء»
البته باید دانست که اولاً ظل با سایه تفاوت دارد و در زبان عرب یک ظل و یک فیء وجود دارد؛ وقتیکه آفتاب شکسته میشود سایهاش را فیء میگوییم؛ یعنی وقتیکه آفتاب بهطرف غروب تمایل پیدا میکند، سایهاش فیء نام دارد. سایۀ نمیروز، ظلّ است اما سایۀ پسین در زبان عرب ظلّ نیست بلکه فیء است. لذا سایه دقیقاً معنای ظلّ را نمیرساند، یعنی یک مقدار با هم تفاوت دارند. در فارسی هم الزاماً سایه به معنای پوشیدن از آفتاب نیست. یکی از دلایل اینکه بعضی از فقهای ما در مسئله ظلّ اشتباه کردند این است که ظلّ را به سایه ترجمه کردهاند زیرا در فارسی هر چیزی که پوشش دهد سایه است.
ممکن است الفاظ به دلایل قرائن استعمالی خاص و قرائن عرفیه خاصه، معانی خاصی هم پیدا کنند اما همیشه اینچنین نیست که یک معنای خاص، ناشی از یک عادت معین در آن عرف باشد. اگر چنین باشد استفاده میکنیم که عادات، میتوانند قرائن عرفیهای درست کنند که از اینها به قرائن حالیه یا قرائن مقامیه تعبیر میکنیم. یا گاهی میگویند ارتکاز عُقلایی وجود دارد؛ گاهی یک ارتکاز در بین عامه عقلا وجود دارد که این ارتکاز در معنای لفظ اثر میکند. گاهی ارتکاز نیست، اما عرفِ عقلایی خاص است که در معنای لفظ اثر میکند. منتها در اینجایی که عرض کردیم، چه عرف خاص باشد و چه نباشد بههرحال خدای متعال ظل و حرور را در مقابل هم قرار داده است و این نشاندهنده این است که یک شهر پر سایه برای شارع مطلوب است.
اشارات سوره الرحمن
آیات دیگر، آیات ابتدایی سوره الرحمن است که میفرماید: «وَ الْأَرْضَ وضعَها لِلْأَنَامِ * فیها فَاکهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَکمَامِ * وَ الْحَبُّ ذُوالْعَصْفِ وَ الرَّیحَانُ * فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ».
خدای متعال انواع درخت و سبزی و گل و ریحان را از نعمتهای بزرگ خود میشمارد؛ به دلیل اینکه آلاء به معنای نعمتهای برجسته است. خداوند این نعمتهای بزرگ خداوند را میشمارد و بعد میفرماید: «فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ» که خطاب به جن و إنس است که شما کدامیک از این آیههای الهی را تکذیب میکنید؟! بنابراین؛ اینها را جزء آیات الهی شمرده است که نشاندهنده مطلوبیت انواع فضای سبز است؛ چه درخت، چه چمن و چه گل باشد. همه اینها را در این آیه آورده است. فاکهه، نخل، حب، دانه، گل، همه اینها -که از مقولههای سبز است- در این آیه بهعنوان آلاء رحمان به شمار میروند.
علاوه بر این آیاتی که گفتیم آیات فراوانی که در وصف حال بهشتیان آمده است نیز این مطلب را اثبات میکند. با این تعبیر: ما بهشتیان را در بهشتهای آنچنان با آن درختها و گلها جای میدهیم. در این باب آیات فراوانی وارد شده است که بهعنوان نمونه به آیات سوره واقعه هم اشاره میکنیم. خداوند متعال در سوره واقعه میفرماید: «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیم». رَوْح، همان آسایش و آرامش است اما ریحان و جنت نعیم اشاره به فضای سبز دارد. ریحان به معنای گل است و جنت نعیم به معنای بهشت پردرخت است. «وَ أَصْحَابُ الْیمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیمِینِ فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ». همه اینها نشاندهنده مطلوبیت فضای سبز از نگاه دین و شرع است. در سوره الرحمن هم همینطور است. «و َلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» و «وَ مِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ». در همه این آیات چه در این دو سوره و چه در سورههای دیگری که مدح اهل بهشت و جایگاه اهل بهشت و بهشتِ بهشتیان شده است که هر آنچه تعریف شده تعریفِ فضای سبز و گل و ریحان و این چیزهاست که نشاندهنده مطلوبیت شرعی بر این موضوع است.