به نقل ازایسنا، منطقه همدان، بسیاری از مناطق تاریخی همزمان نیازمند توسعه و حفاظت به عنوان دو رویکرد مکمل هم هستند تا ضمن حفظ ارزش‌ها، فضاهای جدیدی برای تأمین نیازهای معاصر ایجاد شود، ساختارهای جدید که بیانگر تاریخ و معماری دوره خود هستند، به حکم پویایی و حیات یک شهر زنده، در شهرها جلوه‌گری می‌کند بنابراین مخالفت با احداث ساختارهای جدید در واقع توقف حیات شهر و یا سوق پویایی آن به سمت ایستایی به شمار می‌رود.

شیوه‌های گوناگونی به منظور پاسخگویی به حضور ساختارهای جدید در زمینه تاریخی وجود دارد. رویکردهایی که می‌توانند از تقلید صرف تا تضاد و بی‌توجهی به بستر قرارگیری متفاوت باشند اما آنچه سبب یک طراحی موفق در زمینه باارزش می‌شود، درک تمامی ویژگی‌های نهفته و موجود در آن مکان و پاسخی مرتبط به زمان معاصر به آن است از این‌رو آنچه که باید به عنوان یک اصل کلیدی در شرایط مختلف در زمینه‌های ارزشی مورد توجه قرار گیرد، این است که «ساخت‌وسازهای جدید باید روح  زمان حاضر را القاء و بیان کنند اما در عین حال طرح آنها باید زمینه با ارزشی که در متن آن قرار گرفته‌اند را مورد توجه قرار دهد. راه‌حل‌ها و مسائل مربوط به طراحی این‌گونه بناها، بر اساس ارزش‌ها و سنت‌های فرهنگی خاص منطقه تاریخی موردنظر، نوع وضعیت ساختارهای موجود، میزان همگونی با محل و … متفاوت خواهد بود»(فیلدن و یوکیلتو، ۱۹۹۸، ۱۲۴)
در تاریخ معاصر ایران و به ویژه در روند یکصد ساله مدرنیته که جامعه سنتی ایرانی با شتاب برای به دست آوردن دستاوردهای نوین گام برداشت، تمامی ارکان آن تحت‌تأثیر فرآیند مدرنیته قرار گرفت. از آنجایی‌که این روند در ابتدا با تأملی کم آغاز شد، در ادامه هم از برنامه‌ریزی‌های جامع و نافذی بهره‌مند نشد و توفیقات قابل‌ستایشی را به دست نیاورد. بافت با ارزش شهرهای کهن ایرانی یکی از بارزترین عرصه‌هایی بود که تحت‌تأثیر این دگردیسی‌های شتاب‌زده قرار گرفت. غالب اقداماتی که در این عرصه‌های با ارزش صورت پذیرفت، هویت تاریخی و حتی عملکردی آنها را تحت‌تأثیر قرار داد.
همدان نیز به عنوان یکی از کانون‌های حیات و تمدن دیرین، از این قاعده مستثنی نبود. تاریخچه شهر از فراز و نشیب‌ها و اتفاقات گوناگون تاریخی و جریان‌ساز پر است. یکی از اثرگذارترین این اتفاقات و جریان‌ساز، قطعا شکل‌گیری میدان مرکزی(میدان امام خمینی(ره)) با فرم و اندازه خاص آن در بافت قدیمی شهر است که منشأ و مرکز بسیاری از تحولات در دوره معاصر همدان بوده. گذشته از جنبه‌های مثبت و منفی آن، این مکان مرکز وقایع بسیاری بوده و هویتی نوین را به سیما و منظر شهر همدان ارزانی داشته است.
موقعیت، شکل و محتوای باروک گون میدان مرکزی همدان از سویی و کشف آثار تاریخی از سوی دیگر، این نوید را در بدنه اجتماعی و متولیان زنده کرد که شاید این مسائل، نقش مؤثری در تجدیدحیات میدان ایفا کنند و بتوان با ایجاد مکانی با هویت‌تر و دارای پتانسیل، زمینه را برای نمایش آثار کشف شده فراهم کرد تا امکان مخابره چهره جدیدی از تاریخ و فرهنگ همدان به ایران و جهان میسر شود از این‌رو با توجه به تصمیم متولیان درباره لزوم ساخت موزه جدید برای نمایش آثار، جامعه علمی و معماری استان، این انتظار را داشتند که برای پاسداشت مکان جدید، در صورت عدم جابجایی آثار کشف شده به مکانی دیگر، باید موزه‌ای شایسته و متناسب با مکان بنا شود و منتظر فراخوان برگزاری مسابقه مربوط بودند که درعین ناباوری و به ناگاه با طرح مصوب مواجه شدند که از طریق شبکه‌های اجتماعی ترویج شده بود و متأسفانه آنچه از نظر متولیان مهم تلقی نشد حساسیت زمینه و توانایی نهفته در متخصصان و معماران شهر بود و تذکرات دلسوزانه برخی از متخصصان و بدنه اجتماعی هم مبنی بر کم‌محتوایی طرح ارائه شده کارگر نیفتاد.
نیک دانسته می‌شود که محیط به شکل ارزشی، بازتابی از جامعه است که این بازتاب در قالب مفاهیمی مانند هویت، نقش‌انگیزی، ماندگاری، خوانایی، افزایش ارزش‌افزوده فضایی و کالبدی، مطلوبیت و ارتقاء کیفیت بصری، حضورپذیری، تعامل سازنده و بسیاری از مفاهیم دیگر که از ویژگی‌های زمینه با ارزش است، در فرآیند شکل‌گیری ساختمان موزه اثرگذار است. علاوه بر آن، موزه‌ها با سازماندهی و یکپارچه‌سازی اطلاعات، از جمله نمادها و شاخصه‌های مهم هر کشور و شهری تلقی می‌شوند که جایگاه و نقش ویژه‌ای در سیما و هویت آن ایفا می‌کند. کاربرد اصلی هر موزه صیانت از اشیاء و موضوعات داخل آن است اما این بدین معنا نیست که کالبد آن باید ساده و صرفا محلی باشد برای نمایش آثار بلکه از آنجایی‌که اینگونه ساختمان‌ها از فرادادهای بسیاری بهره می‌برد، فرم و محتوای آن هم از جمله مظاهریست که می‌تواند در ایجاد بستری مناسب برای تبادل اطلاعات، تعاملات گروه‌های گوناگون و نقش‌انگیزی اجتماعی موثر باشد. از این‌رو کشورها و شهرهای گوناگون درصدد اجرای گونه‌ای از معماری موزه‌ها هستند که بتواند به مسائل مطرح شده پاسخگو باشد و افق‌ها و چشم‌اندازهای نوینی را باعث شوند.
به طور خلاصه می‌توان گفت تبعات پروژه مورد اشاره، صرفاً معطوف به انهدام میراث معماری پیرامون میدان نیست بلکه بخش گسترده‌‌ای از آثار زیرسطحی و نهفته در لایه‌های کاوش شده را نیز با فرم کم‌محتوای خود برای همیشه از بین می‌برد بنابراین در این‌باره، چند پرسش از مسئولان مستتر است؛ طرح ارائه شده و مصوبی که با تمام ایراداتی که بر آن وارد است و مسئولان به جد و با تعصب به دنبال اجرای آن هستند چه ارزش‌افزوده فضایی و کالبدی را در مکان باعث می‌شود؟ آیا طرح ارائه شده توانایی پاسخ صحیح به زمینه را دارد؟ از سوی دیگر، آیا توانسته است رویکرد و تصویری صحیح از یک معماری باارزش، حضورپذیر و تعاملی که اساس هر طرح است را به مکان ارزانی کند؟ در پاسخ پرسش‌های فوق باید اذعان کرد که با توجه به بازخورد منفی آن در جامعه و بین متخصصان امر، ناتوانی طرح و شتابی که متولیان امر برای ساخت دارند، قطعا ناتوان بوده است.
از سوی دیگر، اگر طرح و خواست فقط این است که با سادگی و بی‌پیرایگی مکانی را برای نمایش آثار به دست آمده ایجاد کنند و طرح مذکور در نقش‌انگیزی اجتماعی و ارتقاء کیفیت فضایی و در عین حال کالبدی فاقد ارزش‌های لازم باشد؛ چه نیاز، اجبار و اصراری به ایجاد این‌گونه ساختمان در شهر وجود دارد؟ در این رابطه مسئولان شایسته‌تر است تا آثار مکشوفه را به موزه هگمتانه انتقال دهند تا هم به ارزش‌افزونی موزه کمک موثرتری کنند و هم با برنامه‌ریزی برای برگشت به شکل اصلی میدان موجبات بروز عملکرد اصلی آن که پویایی است را تضمین و میسر کنند.
همچنین با وجود تذکرات، مشاوره‌های متخصصان امر در دو نوبت جلسه شورای شهر از یک سو، و بازخورد منفی آن در سطح شهر از منظر شکل و محتوا و نه ایجاد آن از سوی دیگر، چگونه منطقی است که متولیان با رویکرد جانبدارانه و بی‌توجهی به مسائل مطرح شده، از طرح ذکر شده حمایت می‌کنند و سعی در تسریع اجرای آن بدون درنظر گرفتن تبعات آینده آن دارند؟ آیا بهره‌برداران و منتفعان از ایجاد اینگونه فضاها فقط چندی از متولیان فعلی شهر هستند؟ نقش مردم و متخصصان دلسوز در این زمینه چیست؟ بی‌شک نیت دستاندرکاران در این‌باره قابل احترام و تقدیر است چرا که به حسب وظیفه، انگیزه‌ای به جز خدمت ندارند اما به نظر می‌رسد اجرا نکردن آن بدین منوال، خدمت بزرگتری است که متولیان می‌توانند در این راستا انجام دهند چرا که با این کار از رخدادها، پیامدهای ناگوار و مخدوش کردن جایگاه این مکان در شهر و اذهان جلوگیری می‌کنند و بدین‌گونه از صرف هزینه بی‌فایده و غیرضروری نیز جلوگیری می‌شود.
بهتر نبود با توجه به حساسیت مکانی موضوع، متولیان از رویکرد گزینشی خاص پرهیز می‌کردند؟ و آیا میدان مرکزی و بلوار ارم که مرکز بروز فعالیت‌های فرهنگی- اجتماعی و گردهمایی در شهر همدان است ارزش برگزاری مسابقه‌ای همانند بسیاری از شهرهای دیگر نداشت تا از فرآیند آن طرح‌هایی شایسته شکل بگیرد.
 رویکرد و ماهیت انجام پروژه‌هایی نظیر پیاده‌راه بوعلی، موزه میدان مرکزی و اولویت‌سازی پیاده در بلوار ارم بسیار مناسب و از آنجایی‌که این تلاش‌ها در جهت ارتقاء و دستیابی به بازآفرینی محتوایی شهری است، جای بسی تقدیر دارد اما با توجه به پتانسیل‌های شهر، در پروژه‌های در دست اقدام و تعریف شده، متأسفانه شاهد شکل‌گیری موضوعات کم‌محتوا و گاها بی‌محتوا در شهر همدان هستیم تا جایی‌که صرف هزینه و زمان، به جای افزایش غنای مکانی و شهری عامل تقبیح فضایی و کالبدی معماری در همدان شده است.
این مسأله ناشی از دو منطق می‌تواند باشد، بدین صورت‌که متولیان یا سطح مطالبات شهر و مردم را جدی نگرفته‌اند و یا توقع متولیان امر از پروژه‌ها و طراحان پروژه‌ها کم است البته بر این اعتقاد هستم خواست کارفرما بر این‌گونه طرح‌ها و طراحان تأثیرگذار بوده است و آنها نیز ناچارا به طراحی چنین فضاهایی اقدام کرده‌اند.
متولیان مربوطه باید بدانند وظیفه آنها ساخت سریع، رفع مسئولیت و اقدامات خارج از چرخه شکل‌گیری صحیح این‌گونه طرح‌ها نیست بلکه درست انجام دادن آنها طی یک فرآیند اصولی است تا از تبعات پسین جلوگیری شود چرا که مالک حقیقی این‌گونه فضاها در نهایت مردم و حضور آنهاست نه مسئولان. مدیران و کارشناسان تصمیم‌گیرنده از سویی باید متوجه رسالت و مسئولیت اجتماعی خود باشند و همچنین باید بدانند تسلیم و قانع شدن آنها در مقابل موضوعات کم‌محتوا، آثار مخربی بر پیکر شهر خواهد داشت و دیری نخواهد پایید نتیجه آن بر شهر مستولی خواهد شد و چه بسا رویکرد شایسته، قابل‌ارزش و تقدیر ایجاد پیاده‌راه بوعلی را نیز زیرسوال ببرد.
غفلت از بررسی‌های علمی برای حصول شناخت نافذ از پیشینه مکان، منجر به مداخلات ناسنجیده و شتاب‌زده دراین محوطه‌ها تبعات جبران‌ناپذیری را بر هویت آن وارد می‌کند و موجب عدم همبستگی ساختاری طرح‌ها می‌شود و علاوه بر اینکه کیفیت‌های بصری و ارزش‌افزوده فضایی ایجاد نمی‌کند، اصالت مکان را نیز مخدوش می‌سازد بنابراین به نظر می‌رسد طرح‌های ارائه شده در میدان و بلوار ارم که مسئولان به جد، با تعصب و با شتاب در پی اجرای آن هستند، از هویت و منزلتی متناسب با شأن کالبدی و محتوایی زمینه برخوردار نیست و هر تصمیمی برای ساخت، بدون طی مرحله شناخت، تبعات زیان‌باری را برای موجودیت مادی و معنایی مکان‌ها و همچنین شهروندان در پی خواهد داشت.
فرجامی تلخ و قابل‌تأمل، با وجود کارنامه ناموفقی از تعدد پروژه‌های کم‌محتوا و گاها بی‌محتوا در دوران معاصر همدان که تصمیمات متفرق مدیریت‌های ذیمدخل، عامل تشدیدکننده این مشکل بوده تا جایی‌که حتی طراحان آن به علت عدم موفقیت، از نقش‌آفرینی در این‌گونه ساختمان‌ها خود را مبری دانسته و مسئولیت طرح خود را نمی‌پذیرند این در حالیست که اگر در مداخلات صورت گرفته در شهر همدان برخورد عالمانه و معمارانه با طرح‌های ساخته شده می‌شد و پیش از هر عملی، نسبت به اتخاذ یک راهبرد طراحی متناسب با شأن موضوعات ساخته شده اقدام می‌شد چنین وقایع کم‌ارزش و ضدارزش در شهر ایجاد نمی‌شد، رویکردی که به نظر می‌رسد هنوز هم متولیان و مدیران با وجود خودآگاهی و دیگرگویی نسبت به محتوای طرح‌های ارائه شده، بدان اعتقادی ندارند و چرخه معیوب را بدون درنظر گرفتن تجربیات گذشته و بدون توجه به تداوم حیات کالبدی موضوعات، در ساختارهای مهم و نوین شهر همچون میدان مرکزی و بلوار ارم به جد و تمام قوا دنبال می‌کنند.
یادداشت از: علیرضا خضریان، دکترای معماری و عضو هیئت علمی گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد ملایر