دلائل و علل حاشیه نشینی و راه کارهای آن
معمارشهر: دلائل و علل حاشیه نشینی را میتوان در موارد ذیل بیان داشت.
1-پائین بودن درآمد در روستاها و نبودن فرصتهای اشتغال در جریان حرکت روستائیان به شهرها و رشد سریع جمعیت شهری
2- کمبود مسکن در شهرها
3- تفاوتهای نژادی که موجب رانده شدن گروههای خاص در برخی شهرها و نواحی شده است (عمدتاً در کشورهای در حال توسعه) در ایران گتوههای نژادی در خوزستان – تهران – مشهد – شیراز سابقه دارند.
4-گرانی غیر متعارف زمین شهری در کلان شهرها (قیمت یک قطعه زمین در قاسم آباد از 17م در ابتدای سال 85 به 250 م در ابتدای سال 91)
5- نگاه تمرکز گرای سیستم دولتی و افزایش بیشتر امکانات مادی و اقتصادی دولت به شهرهای بزرگ ( اختصاص بیش از 30% بودجه عمرانی کشور به تهران) که موجب افزایش امکانات در شهر و کاهش آن در روستاهها و مناطق کوچک خواهد شد( شما امکانات و رفاه را در تلویزیون نشان میدهید بعد توقع دارید روستائی که در تقسیم منابع بدست شما، از حق خود و این امکانات محروم شده بدنبال پیشرفت و رفاه نیاید؟!!)
6- شهری شدن و مدرنیزاسیون آمرانه که موجب گسست یکباره جامعه از ریشه ها میشود که خود موجب بی هویتی و کم توجهی به ریشه ها و رفاه طلبی به هر قیمتی خواهد شد.
7- عدم تأمین نیازهای درآمدی و مسکن طبقات مستضعف جامعه در بازار رسمی زمین و مسکن بدلیل افزایش شدید قیمت مسکن و تورم که موجب علاقه به زندگی در حاشیه شهر شده است که خود موجب رشد تصاعدی حاشیه نشینی خواهد شد.( بحث ارزش افزوده زمین) نگرانی از آینده و تأمین مسکن و اجاره بهای بالا هم تشدید کننده خواهد بود.
8- گسترش شکاف طبقاتی
9-مهاجرت روز افزون روستائیان به شهردلیل عوامل دافعه مبدأ (بویژه فقر و بیکاری)
10- مهاجرت طبقات کم درآمد شهری بویژه کارمندان به حاشیه شهرها که در آینده قطعاً بستر بحران خواهد بود.
11-عدم توجه در مکان یابی صنعتی به سکونت کارگران ساده،در این مناطق عمدتاً مکان سکونت مهندسان وکارمندان ارشد طراحی شده وبرای کارگران ساده پیش بینی صورت نمی گیرد (مثال ممکو وشهرک مقداد منطقه پتروشیمی ،شهر ماهشهر )
پروسه استقرار جمعیت درنواحی ،حاشیه نشین:
1-رشد شتابان جمعیت؛ناشی از رشدطبیعی ومهاجرت
2-ضعف نظامهای اقتصادی ومدیریت شهری برای کنترل وهدایت
3-اتکای نظام اقتصادی شهری ومنطقه ای به اقتصاد غیر رسمی برون زا
4-رویکرد نظام برنامه ریزی بر حذف وعدم پاسخگوئی به نیازهای پایه
5-رانده شدن اجباری گروهای مهاجر فقراء به محدوده های خارج از مدیریت رسمی وارزان
6-اسکان گیری پهنه های وسیع به صورت حاشیه نشینی
7-پیدایش نظام اقتصادشهری ومنطقه ای دوگانه
مکان حاشیه نشینی:
درمورد مکان توجه به نکات ذیل می تواند راهنمای نگرش ،در شناخت مکان های مطلوب حاشیه نشینان باشد (حبیبی و دیگران)
1-مکانهای حاشیه نشینی به عنوان ضربه گیر اصلی سیل مهاجرت در شهرها هستند ودر بسیاری موارد در عین مجاورت با آن توانستد هویتی خاصی برای خود وساکنان فراهم آورند .
2-شکل گیری ظهور این کانونهای زیستی نه به منظورتشکیل کلان شهر دیگر بلکه در امتدادنیازهای مکان شهر اصلی رخ داده است.
3-توسعه این مجموعه های پیرامونی عمدتا تابع وضعیت ارتباط (دوری ونزدیکی )با شهر اصلی ومحورهای فعالیت شهر است آنها مثل مکان خوابگاهی نیروی کار صنایع شهر اصلی ونیروههای فعال اقتصادی آنها هستند.
4- بافت این سکونتگاهها نامتعادل، فاقد تنوع اجتماعی و غیر متعارف هستند.
5- این مساکن عمدتاً توسط عوارض طبیعی یا انسانی از شهر مادر جدا میشوند.
از نظر پیتر هاگت ((مکانهای عمده گتوههای شهری در اغلب موارد بوسیله موانع فیزیکی و انسانی از بقیه بخشهای شهر جدا میشوند ، ناهمواریها –رودها –ایستگاههای راه اهن –ماندابها- گورستانها – فرودگاههای قدیمی))(مثال شهر مردگان قاهره)
*- ویژگی بارز مناطق حاشیه نشین ارزانی زمین و بوم شناسی خاص منطقه است در حالی که امکانات لازم و کامل برای انجام یک زندگی متعارف را ندارند.
*-منطقه حاشیه نشین منطقه فقیر نشین اطراف شهرهای بزرگ است که ساکنان آن نتوانسته اند جذب نظام اقتصادی – اجتماعی شهر شوند و از امکانات و خدمات شهری استفاده کنند.
*-به علت توان مالی کم ،سطح سواد و تخصص کم ،مصالح مورد استفاده قوطیهای حلب ،انواع بشکه ،لاستیک کهنه،ماشین و مواد اسقاطی است که میتوان با هر طرح و نقشه ای از آنها استفاده کرد که این امر خود یکی از دلائل مشکل شدن خدمات شهری است که اسامی چون حلبی آباد – حصیر آباد – شلنگ آباد و....از این دسته اند.
*-زمینهای که اختصاص به تخلیه زباله و نخاله های ساختمانی دارند یا بدلیل صعب العبور بودن و پستی و بلندی فاقد کاربری مسکونی هستند مطلوب حاشیه نشین هایند ولی در هر صورت عامل اصلی مکان یابی ،مجاورت و سهولت دسترسی به شهر اصلی است.
*-این افراد بدلیل داشتن ویژگی خاص فرهنگی و اجتماعی، بافت فرهنگی نامتجانس ،نظارت برخودو خود کنترلی ضعیف ،ابتدا به شکل حلبی آباد و زاغه و به مرور به صورت حاشیه در آمده اند و در طی زمان تغییر شکل داده (پوست اندازی کرده)خانه خود را مستحکمتر و مرتب کرده و کم کم به شهرک و شهر تبدیل میشوند.
ویژگیهای کلی مناطق حاشیه نشین:
سیمون چپمن (Simon chapman) ویژگیهای عمده مناطق حاشیه نشین را به شرح ذیل لیست کرده است:
1-عموماً غیر قانونی اند .
2-خلق الساعه اند و از مواد و مصالح مختلف در دسترس ساخته شده اند .
3-خود ساکنان آنها را احداث کرده اند.
4-فاقد خدمات شهری مثل آسفالت – برق – دفع زباله و .... هستند.
5-توسعه بدون برنامه ریزی و اتفاقی
6-مکان گزینی در لبه شهر،حواشی خط راه آهن و بزرگراه و زمین خالی فاقد سکنه مجاور شهرها
7-در مناطق نامناسب شهر در مجاورت زمینهای رها شده و بلا استفاده
8-جمعیت متراکم تشکیل شده از خانواده های پرجمعیت
این مناطق به مرور توسط حاشیه نشینان با استحکام خانه ها نظم گرفته و تبدیل به شهرک و شهر میشود.
این منطقه شاهد موارد ذیل میباشد:
1.منطقه واحدهای مسکونی رو به ویرانی ،فرسوده و با تجهیزات ناقص در حاشیه شهرها
2.تسلط فرهنگ فقر در منطقه
3.جدائی گزینی توده ای مردم از جامعه شهری
4.شهرکهای چسبیده به شهر با مواد و مصالح کم دوام ساختمانی
5.گوشه گیری مردم منطقه از زندگی شهری
6.مهاجرت و سکونت، بخشی از مردم روستاهها در حاشیه شهر
7.مکان گزینی طبقات پائین شهری در این مناطق
ویژگیهای ترکیب جمعیتی:
ساکنان مناطق حاشیه نشین مهاجرانی هستند که به علل مختلف شهرهای بزرگ را هدف قرار داده اند و لی بدلائلی چون پائین بودن سطح مهارتهای فنی و فقدان سرمایه کافی قدرت ورود به متن اصلی شهر را نداشته اند.
تراکم و زاد وولد در این مناطق بالاست که خود بالقوه مشکل زاست ،گروههای خود جوش متمایل به کج روی اجتماعی در بین جوانان شکل میگیرند که در خود تضادهای نژادی و قومی و قبیله ای دارند ولی در فقر عمومی مشترکند و در مقابله با تخریب مسکن و سایر مشکلات عمومی و متحد عمل میکنند ، در این مناطق به طور عمده بهداشت مقوله غریبی است (در تحقیقی در مناطق حاشیه نشین اهواز از هر 15 خانه یک خانه صابون داشتند.)
ویژگیهای فرهنگی:
عدم تطابق هنجاری و نائل نشدن به یک شناخت جامعه محور در حاشیه نشینان و همچنین سطح نازل معیشت اقتصادی این طبقه موجب یک نوع انحرافات نهادینه شده در رفتار آنان میشود.
قاچاق مواد مخدر،جنایتهای مبتنی بر هیچ انگاری جامعه ،رواج مشاغل کاذب غیر رسمی ،فقرمفرط اقتصادی ،عدم وجود مهارت فنی ،سطح نازل آموزش و پرورش و سواد که منجر به بدوی ترین شکل ممکن آموزش شده است(عدم تخصیص بودجه مناسب برای آموزش و پرورش علاوه بر کم سواد شدن جامعه منجر به نقص در جامعه پذیری میشود که مضرات آن در فراموشی آداب و کنش شهروندی و نمایان شدن کنش روستائی که سنخیتی با شاکله شهر ندارد دیده میشود)(مثال تحقیق دانشمندان در مورد آینده نوجوانان حاشیه نشین آمریکا)
ویژگیهای اخلاقی:
بیتوته کردن 10-12 نفر در یک اتاق مشکلات متعدد رفتاری و اخلاقی ایجاد میکند معضلاتی چون بلوغ زود رس ، گرایش شدید به اعتیاد به دنبال مشاهده مصرف عادی مواد مخدر در منزل و ... در کنار آن جوانان و نوجوانان سرشار از محرومیت این مناطق در کنار خود انباشتی از رفاه و ثروت را در شهر می بینند .
مسأله ای که به گسست اخلاق و فرهنگ در آنها منجر خواهد شد و موجب عواقب شدیدی خواهد شد .(مثال : قتل عام حاشیه نشینان بویژه کودکان توسط جوخه های مرگ ثروتمندان در برزیل ،وضعیت حفاظت پلیس در هند)
خدمات اجتماعی و رفاهی:
میزان خدمات اجتماعی فوق العاده پائین بوده ،انشعابات آب و برق قاچاق است ،بی اعتمادی نسبت به ارائه دهندگان خدمات وجود دارد ( حاشیه نشینان به غریبه ها اعتماد ندارند چون هر غریبه ای آمده یا حرف از اخذ پول زده و یا پیامی از تخریب آورده است.)
اکثر جوانان معتقدند که درس فایده ای ندارد و باید زود تر کاری پیدا کرد ،رفاه اجتماعی بسیار پائین بوده و بحث اوقات فراغت و گذران آن بیشتر به یک لطیفه تلخ میماند.(بحث مسافرت زیارتی در حاشیه بندر امام)
ویژگی امنیت:
بدلیل عدم یکسانی بافت فرهنگی، ساکنان آنها به انواع واقسام آسیبهای اجتماعی روی می آورنددر واقع زمینه های ارتکاب جرم در افراد حاشیه نشین در شهرها بیش از سایر جاهاست .
این مناطق مستعد ارتکاب جرمند،فقدان نظارت کافی ،وجود تعداد زیاد افراد نیازمند بیکار،سطح پایین سواد ،فقدان روشنائی کافی معابر ،وضع کافی جغرافیائی منطقه موجب مشکلات امنیتی خاص شده است ،جوانان این منطقه با فرهنگ خاص خود روزها عازم شهر می شوند تا کاری پیدا کنندکه عمدتاً بدلیل کمی آموزش وتخصص ،کار پیدا نمی کنند وبه شکل زائده شهری در می آیند که خود موجب سوق دادن افراد به سمت جرم می شوند.
تفاوت حاشیه نشینی در کشور های توسعه یافته ودر حال توسعه:
در کشورهای پیشرفته و غربی حومه شهر محل مناسبی برای زندگی است در حالی که در محیط جهان سوم این گونه نیست وحاشیه شهر جائی است که هیچ امکانی برای زندگی نداررد.
((در شهرهای دوره انقلاب صنعتی زاغه نشینی کودکستان شهرنشینی است اما در کشورهای در حال توسعه رشد شهرنشینی تقریبا معادل حاشیه نشینی است )) (اعظم خاتم )
آنتونی گیدنز در این مورد می نویسد ؛((در شهرهای غربی،تازه واردان بیشتر ممکن است در مجاورت قسمتهای مرکزی شهر سکونت اختیار می کنند اما در شهرهای جهان سوم معمولا عکس آن اتفاق می افتد ومهاجران در حاشیه گندابی شهر ساکن می شوند.))
اصطلاح حاشیه نشینی خاص کشورهای در حال توسعه است ،کشور های توسعه یافته بدلیل تحولات اجتماعی واقتصادی متفاوتی که پشت سرگذاشته اند به طورعمده دارای محله های فقیر نشینی هستند(به عوض حاشیه نشینی)که معمولادر مناطق مرکزی شهرهای بزرگ قرار دارند یعنی جائی که در سالهای بعد انقلاب صنعتی بدلیل استقرار کارخانجات وکار گاههای تولیدی وسکونت کارگران واقشار کم درآمد در مجاورت آنان مرغوبیت خود را از دست داده و به محله کارگری وفقیر نشینی تبدیل شده است این در حالی است که مکان گزینی فقرا در کشور های در حال توسعه عمدتا در حاشیه گندابی شهرهاست.
وضعیت در ایران:
زندگی خارج از متن شهر و حاشیه نشینی یک پدیده اجتماعی است و اختصاص به عصر فعلی نداشته و ریشه در ادوار و اعصار گذشته دارد و هم در کشورهای درحال توسعه و هم توسعه یافته وجود دارد و تنها تفاوت آن از حیث ریشه های تاریخی بوجود آورنده رفتار کالبدی و اجتماعی آن است.
در ایران نیز حاشیه نشینی رخ داده گرچه قطعاً به حاد بودن شرایط در برزیل و هند و پرو و برخی کشورهای آفریقائی نیست.
به نظر محمد حسین اژدری (متخصص شهرسازی) در ایران 58 شهر دارای معضل حاشیه نشینی هستند.
راهکارهای ارائه شده برای حاشیه نشینی:
در واقع پیشگیری بهتر از درمان است مثل کنترل زمینهای باز و وسیع مجهول المالک درواقع برخی اوقات راهکارهای ارائه شده به راه حلهای موضعی وسطحی محدود می شوند که فقط نشانه ها را نابود می کنند در حالی که باید به بررسی ریشه ها پرداخت و آنها را حل کرد.
در واقع هر اقدامی در زمینه مقابله با حاشیه نشینی باید از استراتژی سه مرحله ای ذیل تبعیت کند .
مرحله اول ؛باید راه ورود تازه واردان به مادر شهرهای منطقه از طرق ذیل مسدود گرد.
الف ؛راهکارهای قانونی( مثل وضع مقررات ) ب ؛راهکارهای کالبدی (مثل نوار سبز )
ج ؛ راه حلهای نظارتی (مسدود کردن دامنه ارتفاعات ،حریم رودخانه هاوزمینهای وسیع بلا صاحب )
مرحله دوم ؛حمایت از حاشیه نشینان و زاغه نشینان داخل محدوده شهر با برنامه ریزی جهت ارائه خدمات ساکنان شهر به آنان اما بدلیل مشکلات خاص اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی این حمایت مستلزم دقت و راهکارهای خاص می باشد .
مرحله سوم ؛در واقع راهکاراصلی، ایجاد تحولات ساختاری در برنامه های کلان ملی از طریق ایجاد امکانات خدماتی و زمینه های اشتغال در نقاط روستایی وشهرهای کوچک است تا زمینه های تثبیت جمعیت در کانونهای مهاجر فرصت فراهم شود ،در واقع مسدود کردن راه ورود شهر (مرحله اول )نباید به معنای محروم کردن مهاجران از فرار از فقر ودسترسی به شرایط بهتر زندگی باشد ؛در این مورد شومآخر معتقد است ((ضروری است که بخش مهمی از تلاشهای عمرانی به عوض شهرهای بزرگ ،به ایجاد کشاورزی صنعتی و هدایت شده در نواحی روستائی وشهرهای کوچک اختصاص یابد ))
اما به طور کلی استراتژی برخورد با حاشیه نشینان تا کنون به یکی از سه شیوه ذیل بوده است .
1-تخریب کامل ؛در این روش گاهی یک محله به طور کامل از بین می رودکه علاوه بر ایجاد برخوردهای خشن وایجاد نارضایتی، نتایج کامل ایجاد نمی کند .(مثل برخورد با خاک سفید تهران)
2- تخریب و نوسازی مجدد ؛این راهکار که مورد مورد توجه سازمان ملل هم قرار گرفته تحت عنوان ارتقای وضعیت سکونتگاهای غیر متعارف و زاغه های شهری انجام می شود .که شامل بهبود شرایط زندگی از طریق ارائه خدمات اساسی مثل آب وبرق وگاز وسیستم دفع فاضلاب واصلاح معابروایجاد مدارس و آموزش و پرورش مناسب است .
درهرموردبعداز تخریب مناطق حاشیه ای زاغه نشینی اقدام به ساخت منازل جدید وارائه آن به ساکنان قبلی می کنند .
این طرح درگواتمالا انجام شد که منجر به کاهش 90% مرگ ومیر کودکان و 40%جرم وجنایت شد .
3-توانمند سازی ؛دیویداسمیت خاطر نشان می کند ((حاشیه نشینان برخلاف تصور کالائی آب آورده ودور ریختنی نیستند بلکه پس از بررسیهای پژوهشی در جوامع فقیر در دهه 1970 مشخص شد که وجود آنها نقش مهمی در اقتصاد شهری داشته است ))در واقع آنان با کمک نا چیز دولت قادرند مسکن ،خوراک ،پوشاک خود را فراهم کرده ودر عین حال نوعی نیروی کار ذخیره ،حاضر وبی درنگ برای فعالیت های در حال گسترش بخش رسمی درون شهرها را مهیا سازند .
این روش با تکیه بر توانهای بالقوه حاشیه نشینان مطرح شده معتقد است که دولتها به عوض کمکهای مستقیم وبلاعوض که شخصیت وکرامت انسانی حاشیه نشینان را خدشه وارد می کند می باید از طریق ارتقای سطح آموزش و ایجاد مهارت لازم وامکان دسترسی به بازار کار وفعالیتهایی از این قبیل زمینه اشتغال وافزایش درآمد وبهبود سطح زندگی را برای حاشیه نشینان وفقرای شهری فراهم آورده (مثال منطقه کارتیبا برزیل )
علاوه بر موارد فوق راهکارهای متعدد دیگری ارائه شده که در ذیل به تعدادی از آنها اشاره می شود .
1-توجه بیشتر به روستا وروستائیان با ایجاد اشتغال وافزایش درآمد
2-تشویق سرمایه داران شهری برای سرمایه گذاری در این محلات بدلیل نیروی کار فراوان وارزان
3-تشویق سرمایه داران شهری برای سرمایه گذاری در شهرهای کوچک در روستاها با ایجاد مزیت اقتصادی
4-افزایش مزیتهای کاردر مناطق حاشیه نشینی جهت جذب نیروی کار با تجربه و فعال به این مناطق بویژه در محور آموزش و پرورش و سلامت
5-احداث و به روزرسانی مراکز آموزشی و خدماتی (مدارس،خانه های بهداشت و...)
6-کوتاه کردن دست زمین خواران و بورس بازان از این مناطق
7-ارائه آموزشهای شغلی ارزان و دردسترس جهت تخصص یابی نیروههای جوان فعال و بیکار این مناطق.