رواج مصرف گرایی با تبدیل روستا به شهر !
اخیرا شنیدیم دربرخی مناطق مازندران که تمام سرمایه اش زراعت است و دام، چند روستا را با هم تبدیل به شهرمی کنند. جمعیت چند روستا را میشمارند و نامش را "توسعه "میگذارند.
براساس الحاق قانون سال 71 اگر درمنطقه ای جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر استقرار داشته باشند باید تبدیل به استان شود پس اگر بخواهیم این قانون را اجرایی کنیم استان مازندران باید تبدیل به 3 استان شود آیا شدنی است؟ آیا باید این کار فاقد پشتوانه علمی را انجام داد؟
شاخصها و معیارهای تبدیل روستا به شهر و تغییر سطوح اداری در مقیاس شهرستان با توجه به شرایط هر منطقه وظرفیت های آن باید شکل بگیرد نه اینکه با نگاه خشک و بی روح به برخی قوانین، روستاهای ارزشمند وپرقیمت مازندران را بایک"تابلو"به شهرتبدیل کنیم.
- تمام دنیا به نام "توسعه" و به نام اقتصاد پاک روستاها را تقویت و کشاورزی و دامداری و گلخانه داری و باغداری و کندوداری را رونق و از مهاجرت های بی مورد وبی موقع جلوگیری میکنند اما اینجا مهاجرت از روستاها به شهرکم بود، تبدیل روستاها به شهر هم به آن اضافه شد آن هم به نام توسعه!!
توجه به توسعه روستایی نسبت به توسعه شهری به این علت نیست که اکثریت جمعیت جهان با اصطلاح سوم در روستاها زندگی می کنند بلکه به این علت است که راه حل نهایی مسئله بیکاری شهری بهبود محیط روستایی وتقویت فرهنگ تولید درروستاهاست
صاحب نظران توسعه مدرن درغرب معتقدند؛ توسعه ملی و توسعه شهری درگرو توسعه روستایی است نه بالعکس.
ایجاد کارآفرینی و اشتغال در روستاها و توانمند سازی خانواده ها در زمینه درآمدزایی، به روز کردن اطلاعات در سطح روستاها و ایجاد بازارهای هدف برای فروش محصولات تولید شده در سطح روستاها، برگزاری کارگروه های اقتصاد مقاومتی در سطح روستاها، تشکیل شرکت های تعاونی روستایی درحوزه اشتغال وتولید، آموزش مهارت های زندگی وتبلیغ سبک زندگی اسلامی، مبنا ومبادی پیشرفت روستایی است نه تبدیل شدن آنها به شهرنشینی و مصرف نشینی!!
برخی شهرهای کوچک استان از حداقل امکانات شهرنشینی برخوردار نیستند، بیمارستان، سینما و مکانهای تفریحی ندارند، هنوز خیلی از خیابانها و کوچههایشان یا آسفالت نشده یا آسفالتش بر اثر گذشت سالها از بین رفته و دیگر کسی به آن اهمیت نمیدهد، از سوی دیگر تبدیل کردن روستاها به شهر یعنی از بین بردن زمینهای زراعتی و فضای سبز، چرا که لازمه شهرها ساختمانهایی هستند که جایگزین درختان و فضاهای سبز میشوند. ضمن اینکه با اجرای چنین طرحی و طرح هایی، کشاورزی و دامداری نیز به سمت نابودی و انقراض کشیده میشود.
براساس ضوابط و مقررات شهرسازی، در شهرها امکان کشاورزی و دامداری وجود ندارد، به همین دلیل فعالیتهای کشاورزی و دامداری در مناطق روستایی که به شهر تبدیل شده است، با محدودیت مواجه شده و خواهدشد و همین مساله باعث از بین رفتن اشتغال در این مناطق می شود.
تبدیل روستا به شهر با هر هدفی که صورت گرفته باشد، به علت تامین نشدن امکانات و نبود برنامهریزی برای رفع نیازهای ابتدایی، باعث بهوجود آمدن مشکلات بسیاری برای ساکنان این مناطق میشود، چرا که آنها مجبور به پرداخت عوارض شهری همانند دیگر شهرها میشوند، ولی از ابتداییترین امکانات هم بیبهره هستند. از سوی دیگر این تغییر باعث بهوجود آمدن نیازهای متفاوتی در میان مردم میشود، زیرا آنها انتظار فراهم آمدن امکاناتی در حد یک شهر را دارند و از اینکه از شهر شدن فقط نام شهر را یدک میکشند و از حضور امکانات جدید خبری نیست، اظهار نارضایتی خواهند کرد.
بنابراین رویکرد تبدیل روستاها به شهر باید مورد بازنگری قرار گیرد چرا که به لحاظ راهبردی اساسا فاقد پایه اقتصاد مقاومتی است.