شایسته سالاری، حلقه مفقوده در انتخاب شهردار تهران !
با توجه به اینکه این روزها شورای شهر تهران در گیر و دار استعفای شهردار تهران و انتخاب سرپرست برای پایان دادن به تنش های یک ماه اخیر در این نهاد عمومی هستند؛ اما مساله اصلی اینجاست که چقدر به شایسته سالاری در انتخاب شهردار بعدی شهر تهران در گزینه های پیش رو دقت دارند؟
به گزارش تیتر شهر: هر چند شورای پنجم شهر تهران یکی از شعارهایی که از همان ابتدا عنوان کردند، پرهیز از نگاه سیاسی در اداره شهر تهران بود، اما عملا در هفت ماه اخیر انتخاب ها و انتصاب هایی که از سوی مجموعه مدیریت شهری به ویژه شهردار تهران انجام شد، نشان داد که معنای پرهیز از نگاه سیاسی در اداره شهر تهران دقیقا یعنی انتخاب مدیرانی با گرایش سیاسی و حزبی همسو با کلیت مجموعه مدیریت شهری است.
عدم توجه به انتخاب مدیرانی که فارغ از گرایش ها و سمت و سوهای سیاسی به صورت تخصصی شهر و نحوی اداره کردن آن را می شناسند، حداقل در 4 دهه اخیر باعث شد تا اداره شهر تهران در برخی از بخش ها با ضعف های جدی و جبران ناپذیری روبه رو باشد.
یکی از پیامدهای جبران ناپذیری که در طول دهه های اخیر به شهر تهران به عنوان پایتخت کشور وارد شده، توسعه بی قاعده شهر، اجرای ابر پروژه های عمرانی بدون توجه به تاثیرات سوء اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و از همه مهمتر نگاه جزئی نگر در اجرای برنامه های شهری به محله های شهر است.
هر چند در طول حداقل یک دهه اخیر شهردار سابق تهران مدعی بود شهر را بر مبانی طرح جامع و تفصیلی توسعه می دهد، اما جمع بندی عملکرد 12 ساله اخیرش نشان داد که اگر طرح جامع شهر تهران کلیات توسعه شهری و ارتقای کیفیت زندگی را در تمام ابعاد و در قالب کلیات شهرسازی ترسیم کرده است، اما در طرح تفصیلی و جزئی نگری در اجرای طرح جامع باز مدیران شهری منافع درآمدی شهرداری را بر منافع توسعه علمی شهر ارجح تر دانستند و نتیجه این رویکرد این بود که تهران از قاعده علمی شهرسازی خارج شد.
نکته قابل توجهی که در طول سال های اخیر مدیران شهری به ان توجه نکردند، این بود که شهر را به مثابه یک کالبد تصور می کردند. در این نکاه کالبد نیاز به توسعه داشت؛ این در حالی بود که همین شهر دارای شهروندانی بود که روح آن را تشکیل می دادند و بی توجهی به روح جامع در توسعه کالبدی باعث شد تا بسیاری از پروژه های شهری هر چند نفع کلی داشت اما در جزئیات لطمات و صدمات زیادی را به شهروندان و ساکنان نزدیک به این طرح ها وارد کرد.
تمامی این مشکلات که اکنون به صورت بدهی های کلان شهرداری، توسعه نامتوازن شهری، بی توجهی به مسائل اجتماعی و فرهنگی، عدم توسعه حمل و نقل عمومی و موارد این چنینی در شهر تهران به آن اشاره می شود؛ ناشی از این است که در انتخاب مدیران شهری گزینه تخصص و شایستگی فارغ از سمت و سوهای سیاسی جایگاهی نداشته است.
در این دوره از فعالیت مدیریت شهری تهران نیز انتخاب شانزدهمین شهردار پایتخت بعد از 12 سال انحصار طلبی از نظر تخصصی انتخاب شایسته ای نبود و همین مساله باعث شد تا مدیرانی که وی در مجموعه مدیریت شهری منصوب کرد نیز انتخابات خوب و تاثیرگذاری نباشد.
البته شاید بتوان مدیرانی را در بین انتخاب های اخیر شهردار سابق تهران(منظور محمد علی نجفی) پیدا کرد که تخصص های علمی آنها به یکی از حوزه ها و موضوعات شهری ارتباط نزدیکی دارد، اما نکته اصلی این بود که این مدیران متخصص در شهرداری تهران که تمام بخش های آن اجرایی و ارتباط مستقیمی با سطوح جامعه دارد؛ اجرایی نبودند.
به عنوان نمونه دو انتخابی که شهردار سابق تهران در مورد معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری انجام داد نشان داد که صرف فرهنگی بودن یک مدیر دلیلی بر موفق بودن وی در ارائه برنامه ها و طرح های این حوزه در شهر تهران نیست چرا که جنس مدیریت فرهنگی و اجتماعی در شهرداری تهران با آنچه در وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا کمیسیون اجتماعی مجلس انجام می شود، زمین تا آسمان فرق دارد.
شناخت کامل تهران و داشتن برنامه برای رفع مشکلات در این کلانشهر یکی از همان نیازهایی است که تا کنون هیچ کدام از تیم های مدیریتی در شهرداری تهران به طور کامل نداشته اند و هر شهرداری که اداره پایتخت را برعهده گرفت تنها توانست در یکی از جنبه های مدیریت شهری فعالیت کند.
به نظر می رسد که این بار شورای شهر تهران برای انتخاب شهردار آینده تهران باید نیم نگاهی به عملکرد موفق شهرداران برخی از کلانشهرهای کشور داشته باشد تا به جای سیاسی بازی هفدهمین شهردار تهران را با یک نگاه تخصصی با توان اجرایی بالا انتخاب کند.
به عنوان مثال در طول سال های اخیر شورای شهر تبریز در انتخاب شهردار خود گزینه های بومی بودن، شناخت کامل شهر، شناخت کامل فرهنگ و موضوعات اجتماعی و... را مد نظر قرار داده اند. به همین دلیل می توان گفت که در طول سال های اخیر شهرداران تبریز از نظر انتخاب شاید گزینه های مناسبی در ارتباط با آن شهر بودند. هر چند امکان دارد که در بررسی کارنامه طول مدیریت آنها به لحاظ تاثیرگذاری در مقایسه با کلانشهرهی همچون تهران حرف زیادی برای گفتن نداشته باشد.
اما عملکرد یک دهه اخیر این کلانشهر در حوزه شهرداری نشان می دهد که مجموعه مدیریت شهری آن به توسعه تبریز در تمام زمینه ها از ورزش گرفته تا گردشگری و عمرانی و شهرسازی، حمل و نقل عمومی و .... تاکید دارند.
همین رویکرد را می توان در عملکرد برخی از شهرداران شهر اصفهان نیز دید. به عنوان مثال زمانی که مهدی جمال نژادسقائیان و... اداره شهر اصفهان را برعهده گرفتند؛ توانستند در این شهر تحولات تاثیرگذاری را ایجاد کنند.
تهران نیز بعد از دو دهه نگاه سیاسی به جایگاه شهردار لازم دارد تا به این قائله خاتمه داده و مدیری را انتخاب کند که بیشتر از آنکه نگاه حزبی و سیاسی داشت هباشد، متخصص اجرایی باشد.