شهرسازی بدون الگوی زیستی آینده کشور را به مخاطره میاندازد
سرویس سیاسی_اجتماعی: کیفیت ایجاد سکونتگاه جمعی به عنوان نخستین خاستگاه ساکنان کره زمین، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و دست اندرکاران این حوزه بر اساس میزان یافتههای علمیخود از محیط پیرامون، یکجانشینی راسامان دادهاند. درهمین حال نوع اقلیم یکی از فاکتورهای اساسی در نگاه به ساخت این سکونتگاهها محسوب میشده و سازندگان خانهها همواره با تکیه بر مفاهیم علمی، دست به این کار میزدهاند.
به عنوان مثال در شهر تاریخی یزد، بادگیرها را بنا میکردند تا از ظرفیت باد در این منطقه کویری برای خنک کردن خانهها در تابستان استفاده کنند. البته ساخت بادگیر فقط یک نمونه از به کارگیری ظرفیتهای اقلیمیاست و در سایر مناطق ایران بر اساس نوع اقلیم ،از دیگر ظرفیتها استفاده میشده است.
رفته رفته با ورود تکنولوژی، یافتههای علمیایرانیان باستان در بنای ساختمانها و خانهها، به دست فراموشی سپرده شد و به تبع آن، نوع معماری ساختمانها هم تغییر شکل داد و به یک موجود غریب و ناشناس تبدیل شد.
نتیجه این غفلت که طی یک قرن اخیر به اوج خود رسیده ، یکسان شدن بنای تمامیساختمانها در اقصی نقاط کشورمان است و به این ترتیب هویت شهرهای مختلف یکی پس از دیگری، کمرنگ و درمواردی نابود شد.
از بین رفتن سایههای مشترک و غریبه شدن ساکنان یک سکونتگاه اعم از شهری یا روستایی، از عواقب دیگر وضع توصیف شده است که میتواند به گسست اجتماعی هم منجر شود و این همان زنگ خطری است که از سالها قبل صدایش به گوش همه میرسد ولی همچنان از سوی مسئولان و دستاندرکاران این حوزه مغفول مانده است.
تهران به عنوان یک شهر قدیمی(گسترش یافته شهرری) نمونه بارز یکجانشینی جمعی از مردم است که امروز معماری اصیل آن و هویتش به سبب تصمیمات غلط مسئولان ذیربط در دهههای اخیر، نابود شده است. دیگر در این شهر نه خبری از پاتوقهای محلی یا همان سایههای مشترک هست و نه اثری از خانههایی با حوضهای پر از ماهی.
تنها چیزی که در این به اصطلاح شهر میتوان مشاهده کرد، بزرگراه، پل و تونل است که فقط شهروندان را به سمت خانههای آپارتمانی هدایت و در پس آن انسانها را هر روز نسبت به یکدیگرغریبه تر میکند.
همسایه، هم محلهای، همنوع و سرانجام کمک به دیگران از واژه و مفاهیمیاست که در سایه همین وضع اسفبار،رنگ میبازد و به ورطه فراموشی سپرده میشود.
آغاز به کار پنجمین دوره شوراهای سراسر کشور، بهانهای شد تا در گفتگو با مهندس رضا پوروزیری، نقطه نظر رایزن جهانی برنامه اسکان بشر سازمانملل درباره سبک شهرنشینی در ایران و عملکرد مدیران شهری به ویژه پایتخت را جویا شویم.
پوروزیری در ابتدای این مصاحبه با بیان اینکه اندیشمندان و نظریهپردازان شهری از فضای ایدهآل یک تصوری دارند و آنفضا را تحتعنوان «شهر آرمانی» ترسیم میکنند، میافزاید: از سکونتگاههای کوچک تا یک دهکده، شهر و کلانشهر، همگی در مقیاسهای مختلف محصول یکجانشینی هستند. طبیعی است برای بهترشدن وضع ساکنان این سکونتگاهها از هزاران سال قبل، فکر کردهایم و دست به اقداماتی هم زدهایم، البته چالشها، تغییر یافته است.
وی با بیان اینکه مفهوم شهر را میتوان از دو منظر «جهانبینی» و «اقلیم» مورد بررسی قرارداد، تاکید میکند: وقتی از شهر صحبت میکنیم، باید نگاه کنیم که مربوط به چه سرزمینی و با چه جهانبینی هستیم، ما در سرزمین ایران زندگی میکنیم که یکی از قدیمیترین تمدنهای جهان است.
رایزن جهانی برنامه اسکان بشر سازمان ملل با بیان اینکه تمرین شهرنشینی و شهریزندگیکردن در ایران زودتر از همه جهان آغاز شده است و سابقه تاریخی بسیار طولانی دارد، میافزاید: «پارسه» یکی از قدیمیترین شهرهای جهان است که در کنار پرسپولیس ایجاد شده و بعد هم این موزه تمدنی به مقیاس عالم وسیع و سپس کوچک شده و سرانجام به ایران امروزی تبدیل شده است.
وی با تاکید بر اینکه ایرانیان از قرنها قبل همه تظاهرات شهری اعم از ادبیات، موسیقی، فلسفه و هنر را تمرین و تجربه کردهاند، میافزاید: اندیشمندان شهری معتقدند موضوعات یادشده فقط در شهر اتفاق میافتد و در غیر از شهر فلسفه و هنر به معنای متعالی آن، اصلاً معنی ندارد.
ما در شرق، جهان را مادی میدانیم ولی جوهر آن را مادی نمیبینیم و میگوییم یک سکونتگاه موقت داریم و فقط بخش مادی زندگیمان در اینجا اتفاق میافتد و سپس به دنیای دیگری میرویم. همچنین از لحاظ جهانبینی اسلامی، به این موضوع دقیقتر نگاه میکنیم که از نگاه اسلام هم این دنیا یک اقامتگاه موقت است و هدف جهان دیگر است.
لذا گذشتگان ما بهشتهای کوچکی را در خانهها ایجاد کردند که از یک حیاط، حوض و سایه درختان تشکیل میشد. این فضا در عین سادگی، بینهایت کار میکرد و تأثیرگذار بود. این نوع طرحریزی مربوط به آن نوع جهانبینی بود که رفتارهای ما را هم ساخته بود، ولی اکنون شرایط به کلی دگرگون شده است و ما طور دیگری زندگی میکنیم.
پوروزیری از اقلیم بهعنوان ویژگی دیگر شهر یاد میکند و میگوید: اگر بخواهیم بدانیم که شهر ایدهآل در ایران یعنیچه؟، باید بگوئیم که شهر ایدهآل یعنی همان شهر یزد یا اصفهان که بر اساسی شرایط اقلیمی همان جغرافیا ساخته شده بود، حتی سئوالها را هم بدون پاسخ رها نکردیم. بهعنوان مثال در مسجد جامع اصفهان با یافتن پاسخهای فنآورانه، از آخرین حد تکنولوژی هم استفاده کردیم، اما باید ببینیم که از آن زمان تاکنون چه میزان جلو آمدهایم که متاسفانه باید بیان کرد که به هیچ میزانی پیشرفت در حوزه شهری و شهرنشینی بر اساس مفاهیم اساسی آن یعنی جهانبینی و اقلیم نداشتهایم، زیرا به جای شناخت واقعیتها به حاشیه رفتیم و با به کاربستن روشهای مدرنیسم، فرصتها را سوزاندیم و به طرف بیراهه، ادامه مسیر دادیم.
وی با بیان اینکه با یک برنامه نامناسب طی قرن اخیر، سرزمین ۳ هزار سالهمان را تخریب کردیم، از بیتفاوتی نسبت به این ویرانی ابراز گلایه و تاسف میکند و میگوید: اگر اکنون یک فرد متخلف مرتکب دزدی شود، خبر آن به تیتر یک رسانهها، تبدیل میشود و همه مردم از آن سخن میگویند ولی اگر سراغ سرزمین ایران را بگیریم و تخریب آن را فریاد بزنیم، با حداقل واکنش مواجه میشویم. سرزمین ایران فقط برای ایران نبود، بلکه خاستگاه شهرسازی جهانی را با برنامههای غیرکارشناسی نابود کردیم.
پوروزیری تاکید میکند: البته برنامه تخریب به راحتی تهیه و سپس اجرا شد. بهعنوان مثال بخشنامه کردیم و گفتیم از این پس باید در یزد ۶۰ درصد از مساحت زمین را بسازید و سپس یک خط بکشید و ۴۰ درصد را هم تبدیل به حیاط کنید، در حالیکه پروتوتایپ (برنامه اولیه) یزد این نبود. از این موضوع بدتر زمانی اتفاق میافتد که همین بخشنامه غلط را در رشت، تهران و قزوین هم اجرا میکنیم، غافل از اینکه شرایط اقلیمی را هنگام ساخت خانه رعایت نکردهایم. در چنین شرایطی همهچیز شبیه هم میشود و به این ترتیب شهر شما دیگر مقصد گردشگری نخواهد شد، زیرا اصالت و تفاوت از نگاه بازدیدکنندگان شهر و حتی ساکنان آن پنهان باقی نمیماند.
وی با بیان اینکه ۸۰درصد از تخریب شهرها و از بینرفتن هویت آنها به قانون ۶۰ به ۴۰ درصد بازمیگردد و ۲۰درصد قصور هم متوجه مدیریت شهری است، میافزاید: اصولاً واژهای به نام شهرسازی نداریم و با آن به شدت مخالفم، زیرا شهرسازی همین کاری است که اکنون مدام در حال انجام آن هستیم و هر روز شدت تخریب شهرهایمان را افزایش میدهیم. ما فقط سکونتگاه بزرگ میسازیم ولی شهر را نمیسازیم. شهر همان محلی بود که قبلاً مانند یزد، اصفهان، قزوین و ونیز وجود داشت.
پوروزیری با تاکید بر اینکه نمیتوان این شهرها را با ویژگی خاص خود از سرزمینها جدا کرد، تاکید میکند: هر کدام از این شهرها به سرزمینشان چسبیدهاند و نمیتوان آن را روی جرثقیل گذاشت و جای دیگری آن را نصب کرد، زیرا گذشتگان بر اساس استعدادها و ظرفیتهای آن منطقه دست به شهرسازی با معماری خاص همان منطقه زدهاند که اگر شرایط اقلیمی را از آن حذف کنیم، دیگر نمیتوان برای حل آن از واژه شهر استفاده کرد.
وی با بیان اینکه زندگی شهری ما بر اساس الگوی زیستمان شکل میگیرد، یادآور میشود: اکنون و در اقصینقاط کشور بر اساس یک بخشنامه غلط که اسم آن را الگوی ساخت هم نمیتوان گذاشت، دست به ساخت خانه میزنیم، بدون اینکه الگوی زیست را در زندگی شهریمان مورد نظر قرار دهیم.
در این صورت دیگر اساساً همسایه هم نداریم، زیرا ابتدا باید یک سایه مشترک داشته باشیم و وقتی هم که همسایه نداشته باشیم، زندگی اجتماعیمان هم شکننده خواهد شد و منسجم نخواهد بود که این وضع فقط و فقط به نفع سیاستمداران خواهد بود.
ایجاد سایه زندگی
این کارشناس امور شهری در ادامه به تبیین ضرورت ایجاد سایه زندگی در سکونتگاههای شهری اشاره میکنند و میگوید: فضا نقش بسیار مهم و حیاتی در زندگی شهری ایفا میکند وحتی رفتار شهروندان هم تحت تأثیر همین فضا، تغییر میکند و هنگامی که یک فضای مشترک در یک سکونتگاه شهری وجود نداشته باشد، آداب اجتماعی مشترک هم شکل نمیگیرد، در این صورت خواست شما دیگر جنبه عمومی ندارد بلکه شکل فردی به خود میگیرد.
در این وضع سوار بر وسیله نقلیه، در بزرگراه حرکت میکنید تا به کپسول خود برسید و وارد آنجا شوید. در میان راه هیچ جایی برای ایستادن و توقف ندارید و در صورت توقف در هر مکانی چه پیاده راه و چه وقتی سوار خودروتان هستید، با اعتراض دیگران مبنی بر این که «خیابان و حتی پیاده راه جای ایستادن و توقف نیست» مواجه میشوید. در حالی که شهر باید جای ایستادن باشد.
وی همچنین بر لزوم ایجاد سایههای زندگی شهری در پیادهراهها تأکید میکند و میگوید: اکنون همه نوع سد معبر در خیابان و پیادهراه مانند دستفروشان آزاد است، ولی قدرت تحمل وجود یک میز و صندلی مقابل رستورانها و در معابر وجود ندارد، با این وجود معتقدم دستفروشان میتوانند ساختار بیروح شهر را بشکنند و شاید به خاطر همین موضوع عبور از میان این دستفروشان هم میتواند برای ما جالب باشد.
پوروزیری با اشاره به وجود میز و صندلی مقابل مغازهها در شهرهای قدیم ایران و پدیدآمدن یک سایه مشترک بین مردم، میگوید: انجام این کار، آثار مثبت بسیاری را به دنبال دارد که از آن جمله میتوان به خواست اجتماعی اشاره کرد. وقتی این موضوع تحقق مییابد، ساکنان یک محله و شهر میفهمند که همگیشان با همدیگر زندگی میکنند و شاید کمتر زباله به خیابان بریزند و بوق بزنند، زیرا همدیگر را میبینند و با یکدیگر ارتباط دارند و دقیقاً مانند خانهای میشود که مهمانان زیادی به آنجا رفت و آمد دارد و ساکنان آن کمکم متوجه میشوند که چگونه از مهمانان پذیرایی کنند.
وی با تأکید بر این که مدیریت شهری فقط خیابانسازی و پلسازی نیست، بر اهمیت تمرین شهرنشینی تأکید میکند و میگوید: شهرنشینی یک سری تمریناتی را میطلبد و وقتی آن تمرینات را نمیکنیم، با مشکل مواجه میشویم که نقش مدیریت شهری در این موضوع و انتقال مفاهیم، بسیار زیاد است و نباید فقط به فکر پلسازی و خیابانسازی بود. وقتی ۱۰۰واحد منبع مالی داریم و ۹۰ درصد آن را صرف راهسازی میکنیم، توقع چه خروجی را داریم؟ در این صورت شهر را به مجموعهای از بزرگراهها و خیابانها تبدیل کردهایم که در آن هیچ نشانهای از رویداد فرهنگی و دیگر اتفاقات نداریم.
در این وضع همه چیز رقیق است و غلظت ندارد و در داخل کپسولهای خانهمان زمان را سپری میکنیم و هر شخصی سعی میکند بهشتی را برای خود تصور کند، لذا اکنون میبینیم که چه میزان مردم دوست دارند ویلا داشته باشند و بهشت خود را در آنجا بسازند.
ضرورت ایجاد پاتوقهای شهری
ضرورت ایجاد پاتوقهای شهری، موضوع دیگری است که این کارشناس معماری به آن اشاره میکند و میگوید: ساکنان شهرها علاوه بر پاتوقهای شهری برای قرار گرفتن در یک فضای مشترک، به یک سری مسائل دیگر نیازمندند تا در سایه ایجاد آنها، به فهم مشترکی از مفاهیم دست یابند. امروزه مسیری که دیگر شهرهای جهان طی میکنند، همین راه است و ما هم باید با احیای این موضوع در کشورمان که سابقه هزاران ساله دارد، تغییر مسیر بدهیم و به راه خود بازگردیم.
البته این راه را خودمان در ایران قدیم و باستان آغاز و آباد کردیم و به توفیقاتی دست یافتیم، ولی با یک غفلت و ناهوشیاری، به بیراهه رفتیم و به فرزند نالایقی تبدیل شدیم. وی با اشاره به حضور چند روزهاش در بازارچه امامزاده صالح و محدوده آن، میافزاید: اکنون تکههایی از شهرهای فعلی خودمان مانند همین محل به عنوان یادگار روزهای گذشته باقی مانده است. لذت قدم زدن در محدوده امامزاده صالح حس خوبی است که از شهرنشینی نصیب من میشود و از آن لذت میبرم که نمونه آن را میتوان در شهرهای دیگر جهان از جمله تورنتو و ونیز هم حس کرد و از آن فضا لذت برد.
شاخصهای ارزیابی یک شهر
پوروزیری در ادامه این مصاحبه با تأکید بر این که برای ارزیابی وضع زندگی شهری باید به سراغ عدد و رقم برویم، از کیفیت فضای زندگی به عنوان نخستین مورد یاد میکند و میگوید: وضع هوا، آب و آرامش در محل زندگی از جمله عناصر کیفیت زندگی به شمار میآید. همچنین زیرساختهای شهری از جمله فاضلاب و حمل و نقل عمومی سهم بسزایی در میزان رضایت شهروندان از زندگی در یک سکونتگاه شهری دارند.
پایداری محیطی ویژگی دیگر یک شهر است که پوروزیری به آن اشاره میکند و میگوید: چند سال گذشته با نوعی ساخت مسکن با عنوان مسکن مهر مواجه بودیم که البته بهتر است از واژه مسکن بیمهر برای آن استفاده کنیم، زیرا این محل هیچ نسبتی با سرزمین ما ندارد و نسبت به آن بیمهر است. مسکن مهر را در یزد، اصفهان، قزوین و دیگر شهرها میسازیم، بدون این که وابستگیاش را با آن اقلیم مشخص کنیم. اصولاً باید دید آیا این مسکن با مهر نسبت به سرزمین ساخته شده است و منابع آب آن از کجاست؟ آیا زیرساختهای آن را هم مورد نظر قرار دادهایم یا این که فقط بر اساس اشتباه مدرنیستها، دست به تکرار آن زدهایم؟
باید این موضوع را پذیرفت که مسکن مهر سرپناه نیست، بلکه یک فاجعه و تکرار اشتباه مدرنیستها در سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ میلادی در اروپاست. در حقیقت درآمد حاصل از فروش نفت را در اشتباهترین راه مصرف کردیم و به جای این که شهرهایمان را زنده کنیم، دست به ساخت سکونتگاههای بیمصرف زدیم و حدود ۲۰ تا ۳۰ سال آینده هم نمیدانیم که با باقیمانده این ساختمانها چه کار کنیم. وی همچنین به عدالت و شمول اجتماعی در شاخص شکوفایی شهری اشاره میکند و میافزاید: عدالت باید در ارائه تمامی خدمات شهری مورد توجه مدیران قرار گیرد.
بهعنوان مثال هیچ تفاوتی بین اتوبوس شمال و جنوب شهر وجود نداشته باشد ولی در صورت عدم تحقق این موضوع، انسجام اجتماعی با خطر مواجه میشود و رفته رفته عدم انسجام اجتماعی پدید میآید که پیامدهای خاص خود را خواهد داشت. این موضوع در رژیم گذشته اتفاق افتاد و در همه کشور شاهد توسعه هماهنگ نبودیم البته نباید فراموش کنیم که طی سالهای گذشته تمرینات خوبی در این موضوع داشتهایم، ولی به اندازه زمان و منابع مالی که در اختیار داشتیم، به هدف نرسیدهایم و باید با سرعت بیشتری به کار ادامه دهیم.
عواقب ناگوار بیتوجهی به رونق اقتصادی
کارشناس امور شهری و معماری همچنین بر ضرورت فعالکردن ظرفیتهای اقتصادی شهر تأکید میکند و میگوید: اگر امروز در سر چهارراهها و معابر شاهد حضور کودکان کار هستیم، باید علت آن را در ناتوانایی شهردار جستجو کنیم، در صورتی که اگر در شهر شاهد رونق اقتصادی بودیم، شهر از وجود این کودکان خالی میشد.
وی تأکید میکند: شهر از ظرفیتهای بالای اقتصادی برخوردار است و باید بررسی کرد که چگونه دلالها و بساز و بفروشها میتوانند از منافع بزرگ اقتصادی شهر بهرهببرند ولی شهرداری نمیتواند از این منافع بهرهمند باشد؟
وی از راهاندازی تاکسیهای اینترنتی مانند «اسنپ» به عنوان نمونهای از ظرفیتهای شهر تهران برای فعالیتهای اقتصادی یاد میکند و میگوید: شهرداری تهران تا قبل از راهاندازی این سامانه حمل و نقل، به فکر راهاندازی آن نبود؛ زیرا ایجاد آن به برنامهریزی و تخصص نیاز داشت و حتی پس از راهاندازی آن، دست به مخالفت با آن زد. امروز تهران تشنه خدمات است و میتوان با فکر و ایده، از ظرفیتهای آن استفاده کرد و فعالیتهای اقتصادی را رونق داد. البته هنگام ارائه خدمات، این مردم هستند که باید از آن رضایت داشته باشند نه شهرداری.
پوروزیری با تاکید بر این که با وضع فعلی و تکیه بر منابع پایدار شهر مانند فروش تراکم، دیگر نمیتوان شهر را بدون تخصص اداره کرد، یادآور میشود: مدیریت شهری جدید تهران کار مهمی را پیشرو دارد. شهردار جدید تهران ابتدا باید نسبت به وضع فعلی شهر اشراف پیدا کند تا متوجه شود با چه موجودی طرف است.
البته فرایند شناخت تهران و بررسی ریشهای مشکلات این شهر پیچیده، کار سختی است، ولی در هر حال شهر بیمار تهران را باید ابتدا اسکن کرد و متوجه بیماریها و مشکلاتش شد. وی در پاسخ به این سئوال که به نظر شما اکنون مهمترین معضلات تهران چیست، تأکید میکند: تهران مانند بیماری است که باید از همه جوانب مورد بررسی و آنالیز قرار گیرد. من واقعاً نمیدانم معضلات تهران چیست و ای کاش مدیریت شهری هم بگوید که از این موضوع اطلاعی ندارد و پس از بررسیهای دقیق و کارشناسیهای تخصصی، درصد رفع چالشهای موجود برآید.
البته این موضوع زمانبر است، ولی در صورت انجام این کار میتوان به طور ریشهای به مسائل پرداخت، نه این که با اقدامات مقطعی، درصدد انجام کارها برآییم.
این کارشناس معماری با بیان اینکه امروز مشکلات و معضلات تهران از جمله ترافیک و آلودگی بر هیچ کس پوشیده و پنهان نیست، تأکید میکند: هیچ شخصی نمیتواند بگوید قبل از امحای ریشهای مشکلات و اسکن تهران، از ۱۰۰ واحد منابع مادی تهران، اولویت به کدام بخش اختصاص دارد.
همچنین شهردار جدید تهران باید ابتدا شهر را به خوبی بشناسد و مشکلات آن را احصا کند و سپس درصدد ارائه برنامه برآید. وی در بخش دیگری از این مصاحبه از توسعه شبکه حمل و نقل عمومی اعم از ریلی و «بیآرتی» و توسعه فضاهای شهری مانند پیادهراه ولیعصر(عج) و پل طبیعت به عنوان کارهای مفید شهرداری یاد میکند و میگوید: معتقدم در مجموع مدیریت شهری پسرفت داشته است، بالاخره بعد از چند سال ساخت خیابان و پل طبیعی است، ولی باید دید که آیا کارهای انجام شده متناسب با زمان و هزینههای مادی و معنوی انجام گرفته بوده است یا خیر؟
پوروزیری همچنین از ساخت پل صدر و برج میلاد به عنوان نمونهای از کارهای غلط و اشتباه مدیریت فعلی شهری تهران یاد میکند و میگوید: امروزه ساخت اینپلها با نگاه و رویکرد توسعه شهری مغایرت دارد و یک کار اشتباه به شمار میآید و اگر هزینه ساخت این پل را صرف توسعه مترو میکردند، بسیار اثرگذارتر بود. همچنین با هزینه ساخت برج میلاد که کاربردی هم ندارد، میتوانستند هویت محلههای مختلف تهران را احیا کنند نه این که با ساخت میلاد بخواهند با المان برج آزادی مسابقه بدهند.
البته مشخص است که در این میان بازنده خواهند شد، زیرا از لحاظ زیبایی شناسی و خیلی عناصر دیگر نمیتوان برج میلاد را در حد و اندازه برج آزادی نگاه و آن را توصیف کرد. پوروزیری همچنین از طرح تفصیلی و طرح جامع به عنوان عوامل دخیل در نابودی شهر تهران یاد میکند و میگوید: از این موضوع مهمتر، بحث بارگذاری جمعیتی است که نمونه بارز این اشتباه را میتوان در منطقه ۲۲ مشاهده کرد. این بارگذاری غلط جمعیتی مانند یک غده سرطانی در تهران ایجاد شده است. در حالی که منابع محیطی این منطقه توان تحمل چنین ظرفیتی را ندارد.