به گزارش خبرنگار مهر، نعمتالله فاضلی در نشست ماهانه شب یزد با موضوع «یزد و مسئله شهر در ایران معاصر» در بیت شهید محراب، آیتالله صدوقی اظهار داشت: مسئله شهر در ایران معاصر مثل مسئله دانشگاه، آموزش و پرورش، سیاستگذاری و برنامه ریزی و بسیاری از مسائل دیگر است زیرا در همه جا با یک مسئله روبرو هستیم و آن، مسئله کاستی فرهنگ است.
وی با اشاره به اینکه علوم مرتبط با انسان در دنیای معاصر رنگ باخته است، افزود: امروز گفتمان مهندسی در جامعه ما سیطره یافته و بعد از انقلاب اسلامی این مسئله تشدید شده به نحوی که اکنون، مهندس ایدهآل کشور و جامعه ما است و ادیب و محقق و فیلسوف دیگر چنین جایگاهی ندارند.
خروجی کشوری که گفتمان آن دینی و فرهنگی بود گفتمان پزشکی و مهندسی است
فاضلی بیان کرد: در تمام ۴۰ سال گذشته در کشوری که گفتمان آن، گفتمان فرهنگی و دینی بود، چیزی از بطن آن بیرون آمد که گفتمان مهندسی است و تیپ و ایدهآل حاکمیتی آن نیز مهندسی شد و این در همه حوزه ها سیطره یافت.
وی عنوان کرد: پزشکان نیز سیطره مطلق یافتند به نحوی که امروز حتی وزیر بهداشت ما پزشک است در حالی که نباید اینگونه باشد زیرا پزشک خود ذینفع است.
فاضلی ادامه داد: امروز ساختمان پزشکان در همه شهرها عظیم و بزرگ است و درمان بر بهداشت غلبه کرده و می بینیم که بیماریهایی مثل مالاریا که قبل از انقلاب ریشه کن شده بود، دوباره پدید آمده زیرا منافع پزشکان در درمان است نه در پیشگیری و سلامت انسان.
پزشکی امروز دیگر یک علم و حتی خدمت نیست بلکه به صنعت تبدیل شده است
وی یادآور شد: وقتی از بهداشت صحبت می کنیم، یعنی فرهنگ، یعنی اولویت با انسان اما وقتی از درمان صحبت می کنیم، یعنی تکنیک و دستگاههای رادیولوژی و ... اما باید دید که چگونه این ستم بر این ملت روا شد که ۴۰ سال پزشکان این ملت را غارت کردند و هیچکس صدایش در نیامد و هیچکس نگفت این ساختمانهای سر به فلک کشیده از کجا آمد، این بیمارستانها از کجا آمد، این ستم چگونه اتفاق افتاد.
این دکترای جامعه شناسی با تاکید بر اینکه این اتفاقات در پرتو سیطره کمیت رخ داده است، اظهار داشت: چرا آرزوی مردم ما این شد که فرزندانشان پزشکی بخوانند و ادیب و محقق و فیلسوف نشوند، به خاطر سیطره پول و این شد که ملتی که چند هزار سال تاریخ و فرهنگ داشت، ناگهان میان تهی شد و شرایطی پیش آمد که اکنون می بینیم.
فاضلی تصریح کرد: همه آرزو کردیم که پزشک شویم و در واقع آرزوی ما پول بود زیرا پزشکی دیگر علم نیست و حتی خدمات نیست بلکه پزشکی صنعت است، آن هم صنعتی که غارت می کند.
وی تاکید کرد: من راجع به خوب یا بد جامعه پزشکان صحبت نمی کنم بلکه از گفتمانی صحبت می کنم که جامعه فرهنگی ما را به این نقطه رسانده است.
جامعه ما به سمت محو انسان و علوم انسانی و اندیشیدن پیش رفته است
فاضلی ادامه داد: در همه عرصه ها، سیطره بیچون و چرای مهندسان و گفتمان مهندسی و پزشکان و گفتمان پزشکی را ایجاد کرد و از درون آن نابرابری شعلهور شد و سیطره عقلانی و سیطره عقلانیت، محو انسان، محو تاریخ، محو اندیشیدن و محو فرهیختگی ایجاد شد و حالا ناگهان احساس می کنیم که نابرابریها بیداد میکند.
وی عنوان کرد: امروز شاهد فروپاشی خانواده ها، خیانتها، طلاقها، نبودن یک نظم حداقلی انسانی در فضای زیست جامعه هستیم زیرا خودمان پذیرفتیم که پزشکی بهترین است و پدر و مادرها مراقبت می کنند که فرزندانشان ادبیات، هنر، تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی نخوانند و با علوم مرتبط با انسان ارتباط برقرار نکنند چون معتقدند اینها آینده ندارد و نمی دانیم معنای این عملی که در خانواده ها و آموزش و پرورش انجام می شود چیست.
فاضلی تصریح کرد: داریم با دست خودمان یعنی با دست نظام آموزش و پرورش، با دست آموزش عالی، با دست مدیریت شهری و با دست مدیریت برنامه ریزی کشور، می گوییم آنچه به من انسان مرتبط است، اولویت ندارد.
انسان به دین و ارزشهای اخلاقی نیاز دارد تا عمل انسانی برایش معنا پیدا کند
وی اظهار داشت: من انسان ادبیات می خواهم تا بتوانم سخن بگویم، بنویسم و ارتباط برقرار کنم، من انسان برای اینکه دمی آرام باشم، به گفتگو و ادبیات به مفاهیم و فلسفه نیاز دارم، من به دین و ارزشهای اخلاقی و پشتوانه های دینی و باورهایی نیاز دارم که به آن آویزان شوم تا عمل انسانی من را برایم معنادار کند.
فاضلی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه انسان بیش از آنکه به اکسیژن نیاز داشته باشد، به معنا نیاز دارد، بیان کرد: در شرایط امروز جامعه به تدریج در زندگی شهری این معنا را از دست می دهد و دائم ضعیف تر می شود چون ادبیات و همه حوزه هایی که به انسان مربوط بود، کنار گذاشته شده، از آداب و رسوم به عنوان خرافات یاد میشود، دانش بومی را از بین بردهایم و در مجموع تمام ساحتها و ساختارهای معنایی که میتوانست ارتباط و پیوند را تضمین کند، از بین بردهایم.
شهر در ایران معاصر با بحرانی به عنوان کاستی فرهنگی مواجه شده است
این نویسنده ایرانی ادامه داد: ما چه بخواهیم چه نخواهیم نیاز به گفتگو و ارتباط داریم اما شهر در ایران معاصر به ویژه در ۴۰ سال اخیر بحرانی دارد به عنوان کاستی فرهنگی یعنی شهرسازی ما دارد روز به روز گسیختگی ایجاد می کند نه پیوند و ارتباط.
وی عنوان کرد: امروز ساختمانها، خیابانها و میدانها امکان تفسیر و تعبیر در مشاهده را برای ما فراهم نمی کنند و ساختمانهای سر به فلک کشیده و تکنولوژی های پیشرفته را می بینیم اما قادر نیستیم چیزی را در مورد آنها معنا کنیم یا بفهمیم و همچنان باید خیابانها را برویم شاید در انتهای آن یک موزه یا یک خانه قدیمی باشد که احساس کنیم آن را می فهمیم.
فاضلی تصریح کرد: ارتباط یک مفهوم فانتزی خیالی موهوم شاعرانه نیست بلکه ارتباط یعنی با خودم، جهان هستی و انسانهای اطرافم و با خدای خود بتوانم آگاهانه سخن بگویم ضمن اینکه زندگی آنجایی آغاز می شود که احساس وجود داشته باشد، اگر در یک خیابانی راه رفتی و هیچ احساسی به تو دست نداد، آن خیابان برای تو یک سنگ بزرگ است.
امکان حس کردن هستی به تدریج از انسانها سلب و برقراری ارتباط دشوار شده است
وی خاطرنشان کرد: اتفاقی که در جامعه ما افتاد این بود که امکان حس کردن هستی را به تدریج سلب کردیم و حالا متوجه شدیم که دو انسان در قالبهای مختلف اعم از زن و شوهر، دو شهروند و ... نمی توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
فاضلی گفت: به طور کلی تجربه تجدد برای هر ملتی که تحقق می یابد، به شکل اجتناب ناپذیری جامعه و فرهنگ آن را دگرگون می کند و البته خوب می دانیم که این دگرگونی اجتناب ناپذیر است بنابراین نمی خواهیم درباره از دست رفتن یک فرهنگ یا یک گذشته مرثیه سرایی کنیم بلکه می گوییم ما در چارچوب مفهومها و معانی دنیای معاصر هم نتوانستیم و نخواستیم شهر و زندگی خود را سامان دهیم.
وی تصریح کرد: ضمن اینکه در این دنیای جدید، فقط ایران نیست که در مسیر تجدد قرار گرفته بلکه لندن زودتر از ایران و یزد و ... در این مسیر قرار گرفت اما چرا پاریس و لندن این چالشها را ندارند و آنها عصبیترین مردم دنیا نیستند و چرا آسیبهای اجتماعی در جامعه ما دارد به بالاتر از حد خود می رسد، چرا در کشورهایی که سرآغاز تجدد بودند، اینگونه نیست.
در چالشها و آسیبهای اجتماعی گوی سبقت را از شهرهایی که آغازگر تجدد بودهاند، ربودهایم
فاضلی تاکید کرد: آنها هم دچار این چالشها هستند اما مسئله این است که ما گوی سبقت در این زمینهها را ربودهایم.
وی ادامه داد: امروز اگر فردی وارد تهران شود، خیلی ها تعجب می کند که تهران چرا اینقدر زرق و برق دارد و چرا پاریس شباهت به موزه دارد، چقدر پاریس طبیعت دارد، این چه تجددی است که اینجا طبیعت را مضمحل می کند و آب و هوا و خاک را یکجا دارد از بین می برد اما در پاریس و توکیو و لندن این کار را نمی کند در حالی که آنها زودتر از ما تجدد را شروع کردند.
این دکترای انسان شناسی اجتماعی خاطرنشان کرد: این چه مدرنیته ای است که در آن دانشگاهی داریم که در آن شهروند و انسان پرورش پیدا نمی کند و این چه مدرنیته ای است که در آن، شهر ایرانی و شهر فردای نزدیک ما با بحران کاستی فرهنگ روبرو است و یزد هم در این مسیر قرار گرفته است.
وی تاکید کرد: گرچه تغییرات اجتناب ناپذیر است ولی این تغییرات رها شده و افسار گسیخته سبب شده که متوجه مسئله زندگی خود نباشیم.
سیطره کمیت در مدارس و دانشگاهها
فاضلی ادامه داد: چرا آموزش و پرورش ما با مدارس استعدادهای درخشان دانش آموزان را طبقه بندی می کند و حتی کنکوری داریم که استعدادها را نمی سنجد و بر اساس کمیت افراد را راهی دانشگاه میکند، اینها همه نماد سیطره کمیت است.
وی با اشاره به اینکه کنکور سراسری ما، نیازها و علایق را نمی سنجد، افزود: بعد از کنکور نیز در دانشگاههای ما همه چیز هست به جز کلاس درسی که دانشجو در پای درس استاد آن از ذوق و رفتار و سواد و اخلاق استاد خود سرشار شود.
فاضلی اظهار داشت: اکنون فرصتی است که بیندیشیم و بیدار شویم و به متنهای خودمان بازگردیم و بدانیم که پشت هر تمدنی، متنهای بزرگی است، این ساختمانها را جنگ و زلزله از بین می برد و آنچه نابود نمی شود، متن است.
وی ادامه داد: قرآن، نهج البلاغه، دیوان حافظ، شاهنامه و ... ماند و آنچه ایران را ماندگار کرد، همین متنها است نه این ساختمانها و بلوار و ساختمان پزشکانش.
از ۱۳۴۰ به بعد معماری در شهرهای ایران پایان یافت و تنها ساخت و ساز کردیم
دکترای جامعه شناسی بیان کرد: ما از ۱۳۴۰ شمسی به بعد پایان معماری در ایران را شاهد بودیم و پس از آن تنها ساخت و ساز کردیم.
فاضلی تصریح کرد: امروز مردم ما باید شروع کنند به نقد کردن و بازاندیشی زندگی جمعی خود و دیگر تفکر و فلسفه و ادبیات و علوم مرتبط با انسان را زیر پا نگذارند و آن را بی ارزش ندانند و آگاه باشند که حتی شهر خوب، شهری است که فیلسوف، متفکران، شاعران آنها را بسازند و مهندسان تنها مجری ساخت باشند نه خالق آن.
وی عنوان کرد: شهر، آفریده ذهن و خلاق و متعلق به انسان است و مسئله شهر در دوران معاصر این است که شهرها انسانی نیست البته در یزد هنوز از آن شهر انسانی چیزهایی هست اما آنچه شهر را انسانی می کند، آنچه به یزد اعتبار می دهد، بافت تاریخی نیست، شخصیت و فرهنگ شهر است.
فاضلی تاکید کرد: ما شهر ساخته ایم اما شهروند نساخته ایم، شهر ساخته ایم اما شهرنشین نساخته ایم، شهر ساختهایم اما نهادهای اجتماعی نساخته ایم و پیوندها، آیینها و رسوم را نادیده گرفته ایم و اینها همه نیازمند بازبینی و نقد است.