به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه سی و سوم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
علل تاکید بر وسعت مسکن
ما در رابطه با مسئله وسعت مسکن چهار بحث و چهار مدعا داریم که این ادعاها را از روایات استفاده میکنیم:
مدعای اول این است که مستحب است محل مسکونی و محل سکونت، وسعت داشته باشد.
مدعای دوم این است که مکروه است محل سکونت تنگ باشد؛ یعنی هم سعهاش استحباب دارد و هم تنگیاش کراهت دارد.
مدعای سوم، تأکُّد استحباب سعۀ محل سکونت برای تأمین آسایش و رفاه خانواده است. یعنی اگر انسان با این انگیزه محل سکونت را توسعه بدهد که اعضای خانواده او و خود او در آسایش به سر ببرند؛ این موضوع فی نفسه موجب تأکُدِ استحباب سعۀ خانه میشود.
مدعای چهارم ما، تأکُد استحباب شرعیِ سعۀ محل سکونت است اگر با انگیزه کمک به دیگران یا هر عمل خیر دیگری باشد. مانند اینکه خانه واسعی درست میکند تا از مهمانان، بیچارگان و نیازمندان پذیرایی کند، کلاسهای فرهنگی و برنامههای محبوب و مطلوب راه بیاندازد. خودِ این، یک وجه تاکُّدِ دیگر است. بنابراین اگر سعۀ منزل با این انگیزهها باشد؛ خود سعۀ منزل مطلوبیت شرعی دارد و اگر با انگیزه رفاه خانواده و اهل خانه باشد، تاکُد شرعی دیگری پیدا میکند. اگر افزون بر آن با انگیزه رسیدگی به مردم و اعمال خیر باشد، تاکُد شرعی سوم پیدا میکند. لذا ما چهار مدعا داریم.
روایات استحباب وسعت مسکن
مدعای اولِ ما استحباب سعه خانه فی نفسه است؛ از نظر شرعی فی نفسه مستحب است که محل سکونت واسع باشد. روایاتش را میخوانیم، البته نه همه روایاتی که در این زمینه وارد شده است، روایات زیاد است. فقط گزیدهای از روایات را مطرح میکنیم.
مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (ع) روایات میکند؛ «قال مِنَ السَّعادَةِ سَعَةُ المَنزِلِ».
طبق این روایت امام صادق (ع) فرمود که وسعت خانه از سعادت انسان است؛ یعنی در نظر شرع یکی از عوامل خوشبختی و یکی از عوامل سعادت انسان این است که محل سکونت واسع داشته باشد. این سعادت از نظر روانی، جسمی و ... جای تحلیل و بحث دارد، اما ما نمیخواهیم بحث را به آن سمت بکشایم. بحث ما در این است که یکی از اصولِ فقه نظامِ عمران شهری، وسعت محل سکونت است. گفتیم چهار مدعا داریم و مدعای اول این است که اصل وسعت محل سکونت، استحباب شرعی دارد. این روایتی که ما خواندیم در وسائل الشیعه است، ابوابِ احکام المساکن باب ۱ حدیث ۱.
روایت دوم را هم مرحوم کلینی به سندش از بشیر نقل میکند: «قال سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ علیه السلام یَقولُ: العَیشُ: السَّعَةُ فِی المَنازِلِ، وَالفَضلُ فِی الخَدَمِ»؛ سعادت یا عیش -زندگی خوش- در این دو عنصر است. یکی اینکه انسان خانه واسعی داشته باشد و یکی هم اینکه خدمتگزارانی داشته باشد که به او کمک کنند. این مطلوبیت شرعی دارد. حالا کسی نمیتواند انجام دهد این حرف دیگری است. این از چیزهایی است که در شرع مطلوبیت دارد. این روایت هم در وسائل آمده است؛ همان ابوابِ احکام المساکن باب ۱ حدیث ۳.
کار معصوم بیان حکم شرع است و هرچیزی که او گفت خوب است یعنی شرعاً خوب است. او سخنگوی شرع و دین است و از ذوق شخصیِ خودش حرف نمیزند. از ذوقِ شخصیاش هم بخواهد بگوید بازهم مطلوبیت شرعی دارد. این را در محل خود در اصول مفصل بحث کردیم. آنچه عندالمعصوم مطلوب باشد، نزد خدا و نزد شارع مطلوب است. چون معصوم، سخنگوی شارع است. همین روایت را مرحوم احمد بن محمد بن خالد برقی در کتاب محاسن با این اضافه روایت میکند. «کان أبو الحسن –امام کاظم مراد است- فی مسجد الحرام فی حلقة بنی هاشم، وفیها العباس بن محمد و غیره»؛ حضرت در یک حلقهای نشسته بودند. گفتگو در اینباره پیش آمد که خوشی دنیا در چه چیزی است؟ البته خوشیِ مشروع مراد است.
«فتذاکروا عیش الدنیا، فذکر کل واحد منهم معنی»؛ این کسانی که در حلقه بحث حضور داشتند، هرکسی جوابی داد. «فسئل أبو الحسن (ع) فقال: سعة فی المنزل، وفضل فی الخادم»؛ از امام کاظم (ع) سؤال کردند که نظر شما چیست؟ خوشی در زندگی دنیا به چیست؟ فرمود: «سعة فی المنزل، وفضل فی الخادم»؛ زندگی خوش دنیا این است که انسان سعۀ منزل و خدمتگزاران خوب داشته باشد. این روایات هم در همان ابوابِ احکام المساکن وسائل الشیعه باب ۱ حدیث ۳ آمده است.
اولویت سنجی دولت در تامین مصالح عمومی
روایت دیگر که روایت سوم از روایاتی است که داریم بحث میکنیم؛ روایتی است که مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (ع) نقل کرده است. قال قال رسول الله(ص) «مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلمِ المَسکَنُ الواسِعُ.» از سعادت یک انسان مسلمان این است که مسکن واسع داشته باشد.
این معنیاش این است که اگر دولت بخواهد سعادت مردم را تأمین کند، [فراهمکردن منزل واسع] وظیفه دولت است. این را قبلا گفتهایم که مستحبات شرعی و در بُعد فردی وقتی به نظام اجتماعی میآید و میخواهد برنامه دولت شود به واجب تبدیل خواهد شد؛ یعنی دولت موظف است بهترین را برای مردم تأمین کند؛ آنچه که مصلحت مردم است را تأمین کند. اگر گفتند چیزی مستحب است، این برای خود فرد مستحب است؛ اما اگر دولت بخواهد طراحی کند و طرحی را ارائه کند، مجاز نیست که مستحب را رها کند و به چیزی که مستحب نیست اکتفا کند. آنچه که وظیفه اوست تأمین مصالح مُولّی علیه است. هرچه مصلحت اوست را باید تأمین کند. حتی نسبت به ولیّ بر یتیم نیز همین را میگوییم. دو کار است که ولیّ بر یتیم بر هر دو قادر است، یک کار خوب و کار دیگر برای یتیم بهتر است. در اینصورت او حق ندارد آن کار بهتر را رها کرده و به کار غیر بهتر عمل کند. غبطه یتیم یعنی همین.
باید آنچه به نفع یتیم است را انجام دهد. شاید اگر خود یتیم میخواست این را بکند میتوانست یکی از این دو گزینه را انتخاب کند؛ اما وقتی یک کسی ولی بر یتیم است، باید آنچه را که بهتر است برای یتیم تعیین کند. دولت نیز ولیّ مردم است و بر مردم ولایت دارد. چون ولایت بر مردم دارد موظف است که آنچه اصلح است را برای مردم برگزیند. پس وقتی گفته شد سعادت مرد و سعادت انسان در این است که مسکن واسع داشته باشد؛ دولت باید چنین کند. حالا یک وقتی ناتوان و عاجز است که در اینصورت «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ» است و مثل اکل میته میشود. اگر دولت به جای رسید که اضطراری است و باید گوشت مرده به مردم بخوراند؛ خب اضطراری است و حرف دیگری است. اما اگر دولت بتواند مسکن واسع را تأمین کند طراحی مسکن باید چنین باشد. این حدیث هم در ابوابِ احکام المساکن باب ۱ حدیث ۵ آمده است.
کسب محبوبیت از نگاه شرع
باز روایت دیگر از کلینی است که به سند معتبر از امام کاظم (ع) روایت میکند «إنَّ أبَا الحَسَن علیه السلام سُئِلَ عَن فَضلِ عَیشِ الدُّنیا»؛ از امام کاظم (ع) از بهترین عیش دنیا پرسیدند. خوشی دنیا به چیست؟ فرمود به دو چیز است «سَعَةُ المَنزِلِ وکَثرَةُ المُحِبّینَ»؛ مسکن واسع و محبوبیت بالایی داشته باشد. ما از این روایت استفاده میکنیم طلب محبوبیت بین مردم چیز خوبی است؛ یعنی انسان کاری کند که در بین مردم محبوبیت داشته باشد. اما محبوبیتِ بین انسانهای صالح نه انسانهای فاسق. اگر انسان بین مردم فاسق محبوبیت داشته باشد هیچ فضل و رجحانی ندارد. اما در بین عامه مردم که معمولاً روی فطرت زندگی میکنند خوب است. محبوبیت مردم اهل صلاح و بین مردم بیغل و غش، مطلوبیت شرعی دارد.
لذا اگر کسی کاری کند به قصد اینکه بین مردم محبوب شود، این کار بدی نیست. مثلاً مدرسه، درمانگاه یا یک پلی را بسازد و به او بگویند چرا این کار را میکنی؟ بگوید چون میخواهم در بین مردم محبوبیت داشته باشم. مگر اینکه این محبوبیت برای هدف بدی باشد یا محبوبیت بین مردم بد باشد. یکی از این دو جهت، استثناست. خب محبوبیت بین مردم بد با چه کاری میشود؟ معمولا با کار بد. یا اینکه بخواهد کسب محبوبیت کند برای دستیابی به یک غرض فاسد، این هم اشکال دارد. محبوبیت پیدا کند تا بعد بتواند مثلاً کلاه بر سر مردم بگذارد. اعتماد مردم را جلب کند تا بعد کلاه بر سر مردم بگذارد و برای کار غلط در جامعه راه پیدا کند. این، محبوبیتِ غلط و نامطلوبی است.
اما اگر هدف از محبوبیت این است که در بین مردم محبوب شود تا بتواند خوب و محترم زندگی کند، این چیز خوبی است. ببینید؛ فقه را باید خوب یافت. بعضیها فقهِ ضعیف دارند؛ یعنی یک گوشهای از شرع را میگیرند و از گوشههای دیگرش چون ناآگاه هستند غفلت میکنند. آنوقت به خشک مقدسیها و یک سری انحرافات منجر میشود. صرف اینکه انسان کاری کند که بین عامه مردم مخصوصاً بین عامه اهل صلاح محبوبیت پیدا کند، این یک غرض مطلوب شرعی است. مگر در آن دو حالتی که استثنا شد. این هم با اخلاص منافات ندارد؛ چون خود این، یک غرض مطلوب شرعی است. یعنی آدم بگوید برای خدا اینکار را میکنم و کاری میکنم که مردم مرا دوست داشته باشند. چون خدا دوست دارد.
هر چه غرض بالاتر باشد خب عمل پاکتر، خوبتر و بهتر میشود. میخواهم عرض کنم که این، منافات با أغراض شرعیه ندارد. آدم میتواند قربة الی الله این کار را برای محبوب شدن در بین مردم انجام دهد و قربة الی الله هم باشد؛ چون خدا از این کار خوشش میآید. ما در بعضی از بحثهایمان چیز بالاتری گفتیم. گفتیم اگر آدم عمل مباحی را انجام دهد به قصد اینکه چون خدا مباحش کرده است؛ این عمل عبادت و مستحبِ شرعی میشود. غذای خوش بخورد، یک غذای خیلی خوش و خوب در خانهاش بپزد، اصلاً خودش میخواهد یک تفریح کند و چون خدای متعال این تفریح را برایش مباح کرده انجام میدهد. این عمل مستحب محسوب میشود. این را در روایت داریم و بحث جدی است.
«اِنَّ اللّه یُحِبُّ اَنْ یُؤخَذَ بِرُخَصِهِ کَما یُحِبُّ اَنْ یُؤخَذَ بِعَزائِمِهِ»؛ در روایات متعدد داریم من جمله این روایت که خدای متعال دوست دارد مردم به آنچه که خداوند برای آنها حلال کرده است بپردازند. غذای خوب بخورد، لباس خوب بپوشد. ما در این رابطه روایت زیاد داریم. به این قصد که چون خدا حلالش کرده است. البته انسان از مال حلال اینها را به دست بیاورد، اگر از مال حرام بدست آورد که حلال نیست. این یکی از أغراضِ محبوبه شرعی است. همین کثرة المحبین اینطور است، یعنی چون خدای متعال و معصوم فرموده است آدم کار کند برای کثرة المحبین؛ مطلوب شرعی میشود. آدم کاری کند به این نیت که چون مطلوب شرعی است؛ خودِ این میشود عبادت و اخلاص. خوب باید دقت کنید.
روایت دیگر را مرحوم صدوق در خصال روایت میکند به سندش از نافع بن عبدالحارث قال قالَ رسولُ الله (ص): «مِن سَعادَةِ المُسلِمِ سَعَةُ المَسکَنِ ، وَالجارُ الصّالِحُ ، وَالمَرکَبُ الهَنیءُ»؛ از سعادت مرد و انسان مسلمان این است که؛ سعۀ مسکن و مسکن واسع و فراخ داشته باشد، همسایه خوب و صالح داشته باشد، همچنین مرکب صحیح و یک وسیله سواری راحت داشته باشد. این هم در وسائل آمده است همان ابوابِ احکام المساکن باب ۱ حدیث ۸.
روایات دیگری هم داریم که مرحوم بَرقی در محاسن از ابی عبدالله (ع) روایت کرده است. قال قال رسول الله «من سعادة المرء أن یتسع منزله». خب این روایات مربوط به مدعای اول ماست. گفتیم مدعای اول این است که سعۀ منزل از نظر شرعی مطلوبیت و استحباب دارد.
کراهت خانه کوچک
مدعای دوم این است که تنگی خانه از نظر شرعی مکروهیت دارد. اولین روایتی که از روایات این باب مطرح میکنیم این روایت است که؛ مرحوم کلینی در کافی به سند صحیح از مُعمَّر بن خلّاد روایت میکند –او هم ثقه است- «إِنَّ أبَا الحَسَنِ علیه السلام اشتَری داراً وأمَرَ مَولًی لَهُ أن یَتَحَوَّلَ إلَیها»؛ امام کاظم (ع) خانه نسبتاً واسعی را خریدند و به یکی از شیعیان و دوستدارانشان گفتند به این خانه منتقل شو و در این خانه زندگی کن. «وقالَ: إنَّ مَنزِلَکَ ضَیِّقٌ ؛ این خانهای که تو در آن سکونت داری خانه تنگی است. من این خانه واسع را برای تو خریدم.
آن مردی که از شیعیان یا از دوستداران حضرت بود در جواب لطفی که حضرت در حق او کرد، گفت: «قَد أحدَثَ هذِهِ الدّارَ أبی»؛ گفت درست است این خانه تنگ است اما این را پدرم ساخته است و دلم نمیآید خانهای که پدرم ساخته است را رها کنم. امام کاظم به او فرمود: «إن کانَ أبوکَ أحمَقَ یَنبَغی أن تَکونَ مِثلَهُ؟!»؛ حالا پدرت نادان بود [تو هم باید مثل او باشی؟] این عبارت خیلی عجیب است که این را نوعی حماقت میداند. البته گاهی کسی نمیتواند که خب از باب ناتوانی است. اما کسی میتواند خانه واسعی درست کند ولی خانه تنگ میسازد. این یک نوع حماقت است.
اگر پدرت نادان بود و این خانۀ تنگ را ساخت، تو هم باید مثل پدرت نادان باشی و در این خانه زندگی کنی؟ «إن کانَ أبوکَ أحمَقَ یَنبَغی أن تَکونَ مِثلَهُ؟!»؛ اگر پدرت نادان بود جا دارد تو هم مثل او نادان باشی؟ این روایت در همان ابوابِ احکام المساکن است، منتها باب دوم. روایت قبلی در باب اول بود، این روایت در باب دوم حدیث ۱ است. احادیث دیگری نیز در این باب هست که انشاءالله بحث را بعد از هفته آینده تکمیل میکنیم.