سمیه باقری: سیروس گرایلی، شکلگیری شهرک غرب را بر اساس آخرین یافتههای طراحی شهری و آماری دهه پنجاه دانست و در این باره گفت: جهان شمولی، هنر و تکنولوژی معماری را نمیتوان در چارچوب تعصبات غربی و شرقی محدود کرد.
هنر آنلاین: سیروس بزرگ گرایلی، معمار باسابقهای است که سالیان متمادی از عمر خود را در عرصه هنر صرف کرده است. وی مسئولیت طراحی پروژههای بزرگی مانند شهرک غرب را در کارنامه خود دارد. او معتقد است معماری را باید با دیدگاهی جهان شمول مورد توجه قرار دارد و نباید آن را در مرزبندیهای تعصبآمیز محدود کرد. این معمار برجسته، طراحی کارخانههای بسیاری را بر عهده داشته و در این راستا مبانی و نتایج مختلفی را آزموده است. آنچه میخوانید گفتوگوی هنرآنلاین با این معمار برجسته است که در آن نکات قابل توجهی درباره معماری فضاهای صنعتی و طراحی شهری در دل کلان شهر تهران، بیان شده است.
جناب گرایلی، اجازه دهید بحث را با این سؤال آغاز کنیم که چگونه وارد عرصه معماری شدهاید؟ سؤال این است که آیا این انتخاب بر اساس علاقهمندی آگاهانه شما صورت گرفته است؟
من تحصیلات متوسط خود را در دبیرستان البرز گذراندم و همانگونه که میدانید محصلان این دبیرستان از سطح ریاضی مناسبی برخوردار بودند. پس از دریافت پایاننامه برای ادامه تحصیل قصد رفتن به آلمان را داشتم. لیکن همزمان در کنکور دانشکدههای فنی، پلی تکنیک و هنرهای زیبا نیز شرکت کردم و در آنها پذیرفته شدم، زیرا در آن زمان کنکور دانشکدهها به صورت مستقل برگزار میشد. من به اتفاق تعدادی دیگر از همه دورهایهایم ابتدا در دانشکده فنی ثبتنام کردیم اما پس از گذشت شش ماه، من و چهار نفر دیگر از دوستانم روحیه خود را با فضای حاکم بر این دانشگاه سازگار ندیدیم.
به همین خاطر برای جابجایی خود به دانشکده هنرهای زیبا اقدام کردیم و به روسای وقت دو دانشکده درخواست دادیم که مورد پذیرش قرار گرفت و ما به دانشکده معماری دانشکده هنرهای زیبا منتقل شدیم. پس از اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته مهندسی معماری، در دوران آغازین احداث کارخانه ذوب آهن اصفهان و معادن سنگآهن بافق 4 سال فعالیت کردم؛ البته پس از آن به خاطر علاقهمندی به رشته معماری تحصیلات خود را در مدرسه انجمن معماران انگلستان (AA) ادامه دادم و پس از کسب فوق لیسانس در رشته کیفیت محیط به ایران بازگشتم.
سالیان زیادی است که شما در زمینه معماری فعال هستید با این وصف شرایط این حوزه را در ایران چگونه توصیف میکنید؟ آیا میتوان میان معماری ایرانی با آنچه که در دنیای تکنولوژی و سطح بینالمللی وجود دارد، تفاوتی قائل شد؟
اجازه دهید با بینش دیگری به این موضوع بنگریم. در جهان امروز ادعای منیتها افزوده شده است. با توجه به این نکته که در حال حاضر دوران دیجیتال را طی میکنیم، مسیر تکامل بشریت بهسوی، نوعی اندیشه جهانی در زمینههای مختلف در دست تکامل است. به همین خاطر من بر این باورم و امیدوارم این روند به درک کاملتری از انسانیت و همبستگی بشریت منتهی شود و نگرش به بهبود شرایط و مشکلات نسل بشر، به همین منوال مطالب دیگر به قاره خاصی محدود نشود. امیدوارم تقسیمبندیهای کنونی به ادوار گذشته تعلق پیدا کند و ارزشها بر پایه ذهنیت قومی شکل نگیرد. به طور مثال ما ایرانیان یاد خوشی از تیمور گورکانی نداریم اما تاجیکها او را به عنوان یک قهرمان ملی میشناسند. یا نادرشاه افشار بین ما ایرانیان از جایگاه ذهنی مطلوبی برخوردار است درصورتیکه مسلماً برای هندوان چنین نیست. این تصورات متعلق به دوران کودکی نسل بشر است. به امید دورانی که در عوض مجسمه سلحشوران و جهانگشایان مجسمههای نوابغ علمی، دانشمندان و خدمتگذاران واقعی بشریت در میدانها نصب شود.
به باور من معماری بایستی نگرشی غیر محدود و جهانی داشته باشد. به طور مثال در کارهای فرانک لوید رایت معمار برجسته آمریکایی میتوان بهرهگیری از آرایش باغسازی ژاپنی را به وضوح مشاهده کرد و تاکنون نیز ایرادی بر آن وارد نبوده است. در موزه مقدم واقع در خیابان امام خمینی و نیز اغلب آثار مهندس سیحون، ملهم از نظم و ترکیب هندسی حاکم بر معماری سنتی ایرانی است. در طرح محوطه این موزه که بنای آن نمونه مشخصی از معماری شناخته شده ایرانی است، از شیوهای آزاد و بدون تکیه بر تقارن در فرم باغهای ایرانی و یا محورهای مشخص، استفاده شده است که در این تلفیق هیچگونه تضادی نیز مشاهده نمیشود. بنابراین اگر معمار، پس از پوشش نیازهای مطرح شده در برنامه طرح و جنبههای ایستایی و تکنیکی بنا، بایستی پاسخگوی آفرینش زیبایی، سازگاری با محیط و ادراک اجتماعی و فرهنگی نیز باشد. لازم است معمار، جنبههای نمادین مورد استقبال جهانی را به خوبی شناسایی و درک کرده و مورد استفاده قرار دهد.
پروفسور دنیس داتون (Denis Dutton) مدرس فلسفه هنر در گفتاری از سلسله گفتارهای پر ارزش موسسه فرهنگی (TED) درک از زیبایی را محصول تکامل تدریجی افکار نوع بشر میداند که ریشههای آن را میتوان در آثار حک شده بر دیواره غارها یافت. در تأکید بر مطالب فوقالذکر اشاره به سبک معماری بروتالیسم (Brutalism) و معماری ابرخشت را بیجا نمیدانم. شیوه اول مربوط به لوکور بوزیه معمار سوئیسی الاصل است که یکی از نظریههای وی زیبایی بهکارگیری سطوح خشت و کاملاً طبیعی در معماری ساختمان است. همانطور که میدانید، این نگاه توسط کن زو تانکه در معماری ژاپن و توسط اسکارنی مایر در پایتخت جدید کشور برزیل و توسط پل رودلف در معماری دانشکده (Yale) آمریکا تسری یافته است. معماری ابرخشت که ابداعی مهندس نادر خلیلی، نمونه دیگری است که بر پایه استفاده از سادهترین ماده ساختمانی یعنی خاک رس نشات گرفته است. این سبک جهت احداث بنا بر سطح کره ماه مورد بررسی و مطالعه و توجه است.
آیا نمونههای موفق در ایران را میتوان نام برد که در زمینه معماری مطرح و با تکیه بر اصول سنتی معماری ایرانی به دنبال تلفیق آن با سبک مدرن معماری باشند؟
ابتدا توجه به این نکته ضروری است که آنچه امروز به نام معماری اسلامی و در پی آن معماری ایرانی مطرح است، بر شکلگیری فرمها بر اساس نظامی هندسی و متقارن و بسیار پیچیده صورت گرفته است. تلفیق این نگاه با معماری روز را میتوان در آثار مهندس سیحون مشاهده کرد که نهایتاً به بنای نمادین میدان آزادی کار مهندس حسین امانت منتهی شده است.
منظور شما این است که ما در معماری برای ایجاد سبکهای نوین نیازمند تداومی بر پایههای سنتهای گذشته هستیم؟
وجود تداوم در معماری مورد تائید غالب معماران در سطح جهانی است. به طور مثال معماری مساجد را میتوان به نوعی تداوم معماری بیزانس یا "معماری آسیای صغیر" دانست. بیشک معماری مقولهای متداوم و در مسیر پیشرفت و ترقی است. در کتابی که در دست ترجمه دارم به نام "آینده معماری"، معماری با شرایط جاری در جهان و چشمانداز آینده آن، مورد بررسی قرار گرفته است. در حال حاضر جهان پس از گذر از دورانهای انقلاب کشاورزی و سپس انقلاب صنعتی، دوران انقلاب دیجیتالی را میگذراند. لذا مناسبات و برداشتهای ما در هماهنگی با چنین عرصهای تداوم خواهد یافت.
اساساً به نظر شما معمار و معماری متأثر از چه عواملی است؟
معمار باید عاشق معماری باشد زیرا از زمان تحصیل در دانشگاه و سپس دوران اشتغال مجبور است، تقریباً تمام ساعات روز و حتی در پارهای از موارد ساعات شبانه خود را صرف انجام کار کند. افزون بر این سختکوشی، استعداد و شوق نیز ضروری است. به همین منوال، تأثیر شخصیت، وضعیت اجتماعی، کیفیتهای محیطی را نیز نباید فراموش کرد. من به عنوان یک ایرانی روزانه با افراد زیادی از اجتماع خود در تماس هستم و مسلماً متأثر از این ارتباطات میشوم. گذشته از این موارد، دسترسی افراد به منابع اطلاعاتی بسیار مهم و حیاتی است.
زمانی که در دانشگاه تهران تحصیل میکردم، تعداد کتب مرتبط با معماری در ایران بسیار کم بود درحالیکه در یک کشور اروپایی منابع مکتوب زیادی در زمینه معماری پیدا میشود. البته شرایط در حال حاضر بسیار تغییر کرده است و علاوه بر کتابخانهها و کتابفروشیهای متعدد اطلاعات بسیاری را میتوان از طریق اینترنت در اختیار داشت.
عناصر و مؤلفههایی در معماری ایرانی وجود دارد که مرسوم نیز هست، اما با وجود قابلیتهایی که دارا هستند، گویا در معماری امروز دیگر جایگاه و کاربردی ندارند. با این وجود بسیاری از افراد بر لزوم استفاده از آنها تأکید دارند. نظر شما چیست؟
بلی، اگر منظور صرفاً فرم است، تصدیق میکنم. درگذشته معماری سرزمین ما فرمهای نمادین فراوانی موجود است که در دیدگاه همگان نیز خوشآیند است اما معماری در فرم و یا تقلید از فرم خلاصه نمیشود. همچنین برداشت شخصی ما در تجزیه و تحلیل چگونگی پیدایش این فرمها هر چند که از نظر کلامی نیز دلچسب باشد، میتواند با واقعیت انطباق نداشته باشد. به طور مثال در تفسیر جالبی که توسط یکی از اساتید بهحق معماری معاصر ایران ذکر شده است، اشاره میکنم. این استاد علت عدم بهکارگیری فرمهای تزئینی در کف سازی مساجد در مقایسه با کاشیکاریهای زیبای دیوار و سقفها را به چگونگی نگرش و تحلیل ادراک معماران گذشته مرتبط دانسته است.
در این استدلال ذکر شده که هرچه در کف قرار دارد، نمادی از خضوع انسان در مقابل تزیینات دیوارها و سقفها که نمادی از احترام به اولویت الهی است، به شمار میرود. درصورتیکه به نظر میرسید این عملکرد کاملاً کاربردی است و در تمام دنیا کف شبستان مساجد با فرشهای قیمتی و زیبا مفروش میشود بنابراین معماران مساجد آن دوران با آگاهی از این مطلب نیازی در بهکارگیری نقشهای تزئینی در کف سازی نداشتهاند و استحکام مصالح به کار رفته در کف از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. بر خلاف آن در کف سازی کلیساها که بر روی آن نماز اقامه نمیشود، شاهد استفاده متداول سنگ در ابنیه ساخته شده در اروپا هستیم؛ بنابراین استفاده از نقوش تزئینی در کف سازی بیشتر دیده میشود. همچنین توجه داریم که دیواره فضاهای خارجی و داخلی مساجد نیز اغلب تا ارتفاع 1.20 متر از سنگ (معمولاً سنگ مرمر) و بدون هیچ تزئینی پوشیده شده است.
که این مطلب نیز زمینه عملکردی داشته و نمیتواند اشارهای به ادراک فلسفی باشد. غرض از اشاره فوق تأکید بر اهمیت دیدگاههای متفاوت انسانی در چگونگی برداشت از محیط پیرامون است. در فیلم سینمایی "ویلنزن روی بام"، سنتها به طور نمادین به ویلن زنی تشبیه شده بود که بر تیزی شیروانی شیبداری نشسته و درحالیکه هر لحظه بیم سقوط او میرفت و با وجود نااستواری به نواختن خود ادامه میداد. اهالی دهکده نیز به شنیدن این نوای دلنشین که یادآور سنتهای گذشته آنان بود گرایش داشتند، زیرا این نوا موجب آرامش روانی آنان میشد. من بر این باورم که سنت در معماری را میتوان به چنین ذهنیتی تشبیه کرد، در اینجا سؤال این است که آیا معماری روز باید نمادی از پیشرفتهای بشری باشد یا تکرار گذشتهها؟ آیا باید بهار را طراحی کنیم و یا به همان گرمای زیر کرسی زمستانی قناعت کنیم؟
صرف نظر از ویژگیهایی که برای معماری سنتی درگذشته میتوان برشمرد تا چه میزانی معماری زمان حاضر را منطبق با خواست مردم میدانید. چون صحبت از تأثیر اجتماع بر روی معمار شد آیا معمار هم میتواند بر اجتماع خود اثر بگذارد.
تصور میکنم در پاسخ به این پرسش شرح حال چگونگی شکلگیری شهرک غرب تهران از ابتدای شروع روند طراحی، احداث و آنچه در گذر زمان بر آن گذشته است نکات عمدهای را روشن میکند. در دهه چهل شمسی به سبب نیاز به پیروی از شیوهای مناسب جهت توسعه شهر تهران، طرح جامع آن توسط دفتر عبدالعزیز فرمانفرماییان و ویکتور گروئن تهیه و پس از بررسی و تصویب وزارت مسکن و شهرسازی ملاک عملکرد سازمانهای ذیربط جهت توسعه شهر تهران شد. شاید پارهای از اشکالات موجود، چون عدم توجه به جهت وزش بادهای غالب در رابطه با مکان نمایی مناطق صنعتی و یا عدم توجه کامل به اکوسیستم مکانی و یا مبانی آمار جمعیتی و ازدیاد انفجاری آن، بعدها به صورت نقاط ضعف این طرح خودنمایی کرد، اما این طرح در زمان تهیه بر اساس آخرین یافتههای تئوریک و عملی شهرسازی طراحی شده بود.
این طرح جامع جهت توسعه بیستوپنج ساله شهر تهران و با در نظر گرفتن حداکثر جمعیتی معادل پنج و نیم میلیون نفر و حداکثر تراکم جمعیتی در مناطق مسکونی معادل ۳۰۰ نفر در هکتار طراحی شده است. در این رابطه شهرک غرب که ابتدا به علت استقرار در اراضی فرحزاد به نام شهرک فرحزاد نامگذاری شد، در اولین مرحله توسعه ۵ ساله دوم طرح جامع تهران طراحی و احداث شد که به سبب استقرار اراضی آن در غرب محدوده پنج ساله اول طرح جامع که به آبادی ونک و بزرگراه پارک وی (چمران کنونی) محدود میشد. بعدها این شهرک به شهرک غرب تغییر نام پیدا کرد.
در آن زمان من سرپرستی دفتر طراحی مشاور عالی شهرسازی شهرداری را بر عهده داشتم. بانک عمران که با خرید ۱۱ میلیون مترمربع اراضی این منطقه مالکیت آن را داشت، تهیه طرح استراکچرال پلان شهرک را به دفتر مشاور عالی واگذار کرد. در آن زمان باغ خوردین و جاده منتهی به آبادی فرحزاد تنها نقاط آباد این محدوده بودند و بقیه آن را تپه و ماهورهای دست نخورده پوشانده بود که عکسهای هوایی آن نیز موجود است.
در طراحی استراکچرال پلان شهرک کلیه ضوابط شهرسازی از قبیل توزیع جمعیت در بافتی مرکب از محلهها، ناحیهها و مناطق و توزیع تأسیسات زیربنایی و تسهیلات آموزشی، اداری، تجاری، ورزشی و فضای سبز و شبکه دسترسیهای سواره و پیاده و غیره بر اساس استاندارهای شهرسازی و مطابق با شبکه اصلی جادههای در نظر گرفته شده، در طرح جامع تهران صورت گرفت. علاوه بر آن در جهت حفظ محیطزیست حدود ۵ میلیون مترمربع از این اراضی که در حال حاضر در جنوب بزرگراه همت واقع است به پارک وحش محیطزیست و احداث یکی از ده بیمارستان ۵۰۰ تختی (بیمارستان میلاد) که پیش بینی شده بود در شهرهای مختلف ایران احداث شود، اختصاص یافت.
علاوه بر نکات فوقالذکر اختلاف ارتفاع طبیعی اراضی نیز حفظ شد و بستر رودخانههای پونک و فرحزاد که اراضی شهرک از سوی غرب و شرق به آن محدود میشد به سبب پتانسیل طبیعی آن به فضای سبز اختصاص یافت. همچنین اطراف بزرگراهها و توزیعکنندههای داخلی بر اساس لزوم ایجاد حفاظ صوتی برای مناطق مسکونی طبق استاندارهای بینالمللی به فضای سبز و درختکاری تخصیص یافت و نهایتاً در جهت هماهنگی طرحهای ساختمانی تهیه شده توسط شرکتها و معماران مختلف کمیسیونی در شهرداری موظف به بررسی و صدور مجوز برای این طرحها شد که گزارش مبسوط آن در نخستین کنگره بینالمللی شهرسازی در اصفهان با نام طراحی شهری از تئوری تا عمل منعکس شد. لیکن در گذر زمان تغییراتی در مبانی اولیه طرح به وجود آمد که موجب بروز مشکلات امروزه شده است.
یعنی طبق پیشبینی شما، شهرک غرب تا بدین حد گسترده نبود و بر همین مبنا مشکلات بعدی ناشی از این مسئله بود؟
متأسفانه مشکلات امروزه شهر تهران در زمان تهیه طرح جامع قابل پیشبینی نبوده است. عامل اصلی بروز مشکلات امروزه شهر تهران را ابتدا میتوان انفجار جمعیتی دانست، زیرا در حال حاضر شهر تهران در لیست بیست شهر اول جهان از نظر تراکم جمعیتی است. تصمیمات غیر کارشناسانه پارهای از شهرداران تهران در مورد فروش تراکم ساختمانی، یعنی در واقع فروش آسمان در سطح شهر و خصوصاً کوچههای کم عرض نیز یکی دیگر از دلایل این مشکلات است. زیرا بدون امکان تأمین زیرساختهای لازم، چنین فروشهایی صورت پذیرفت. نکته قابلتوجه در مورد افزایش تراکم شهری، گمنامی و عدم احاطه ساکنان بر محیط و زندگی اجتماعی پیرامونشان است که در شهرهایی از این دست در سراسر جهان موجب بالا رفتن جرائم و ناهنجاریها اجتماعی میشود.
منظور شما این است که افزایش جمعیت در منطقه شهرک غرب عاملی بود که شما در طرح پیشبینی نکرده بودید؟
برای باز کردن مطلب مثال سادهای میزنم، فرض کنید به معماری طراحی مدرسه ابتدایی ۱۲ کلاسهای با حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ نفر شاگرد و با بودجهای معقول را محول میکنند. طراح با توجه به تعداد دانش آموزان و نیازهای آنان قسمتهای جنبی و سطوح مورد نیاز را محاسبه کرده و حداکثر ضرایب اطمینان را نیز برای آن در نظر میگیرد. اما پس از احداث بنا اتفاق دیگری رخ میدهد، تعداد دانش آموزان به پانصد نفر افزایش مییابد. چنین پدیده یا اتفاقی را چگونه میتوان تجزیهوتحلیل کرد. همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم گزارش من به نخستین کنگره بینالمللی شهرسازی ایران توضیحات گستردهای را در این مورد شامل میشود.
مشخص است که عدم توجه به افزایش جمعیت تهران و دسترسیهای نامناسب به مشکلات تهران دامن زده است که البته ظاهراً همچنان ادامه دارد؟
در پاسخ به این نکته توجه شما را به آمار ترافیکی ورودی و خروجیهای شهر تهران جلب میکنم. بر اساس این آمار پرازدحامترین مبانی ورودی و خروجی شهر تهران شاهراههایی است که از سوی قزوین و کرج به تهران متصل میشود که در حال حاضر هم ورود و خروج از آنها در بسیاری از ساعات روز مواجه با ازدحام و اتلاف وقت و بالا رفتن هزینه سوخت، آلودگی هوا و ناراحتی روانی ترددکنندگان و عدم رعایت قوانین است. تصور کنید ساخت تعداد زیادی مجتمعهای مسکونی در کناره این گذرگاهها پس از سکنیگزینی جمعیت چه مشکلاتی برای این مبادی ورودی و خروجی به شهر تهران و توزیع ترافیک و جمعیت از آنها در سطح شهر پدید خواهد آورد.
شما یکی از پیشکسوتان عرصه معماری صنعتی هستید، فکر میکنید به چه میزان هنر معمار در این بخش قابل بهکارگیری است؟
در دهه شصت توسعه صنعتی به گونه گستردهای در کشور مورد توجه قرار گرفت که در این راستا وامهای مناسبی به سرمایهگذاران پرداخت و موجب اشتغالزایی شد. شرکت مشاور اینجانب و همکارانم نیز که سابقه زیادی از دهه دوم چهل در طراحی و ساخت مراکز صنعتی مختلف داشتیم درگیر این خدمت شدیم و طراحی و نظارت بر ساخت تعداد زیادی از مراکز صنعتی را عهدهدار شدیم.
ابتداییترین نکته در احداث یک مجتمع صنعتی، موقعیت مناسب مکانی آن است. این مکان باید به شبکههای حملونقل عمده مانند راههای آبی خطوط قطار و شاهراهها نزدیک باشد تا انتقال مواد اولیه و توزیع محصولات آن به سادگی انجام شود و امکان تأمین نیروی انسانی متخصص و غیرمتخصص به سادگی صورت گیرد. همچنین دسترسی به مواد اولیه، معادن مورد نیاز و منابع آبی و شبکههای نیرو انسانی بدون هزینه فوقالعاده نیز امکانپذیر باشد و تا حد امکان موجب آلودگی محیط از نظر هوا، سرباره جامد و پسماندههای مایع نشود. در ضمن موقعیت کارخانه نباید در مسیر جاری شدن آبهای سطحی در هنگام بارشهای شدید باشد. قیمت زمین نیز با توجه به لزوم صرفهجویی در هزینههای اولیه در جهت سودآوری کارخانه نقش عمدهای بازی میکند. در راستای مطالب فوقالذکر ایجاد شهرکهای صنعتی در ایران از نکات بسیار مثبت در توسعه صنعتی کشور محسوب میشود. نکته دیگری که در طراحی معماری کارخانهها بسیار مؤثر واقع میشود، نحوه تولید پیوسته یا غیر پیوسته آن است که خصوصاً در طراحی دسترسیها، باراندازی و بارگیری و انبارهای واسطه و درنهایت شکلگیری مجموعه نقش عمدهای ایفا میکند.
از نظر هنری چطور آیا در فرم ساخت یک کارخانه میتوان از فرمهای هنری استفاده کرد؟
مفهوم کلمه هنر و یا هنرمندی در طراحی یک مجموعه صنعتی با آنچه از کلمه هنر در نقاشی و یا مجسمهسازی و یا طراحی معماری یک نمایشگاه استنتاج میشود، تفاوت عمدهای دارد. در یک واحد تولیدی، هنر در تنظیم عملکرد صحیح خط تولید، ایجاد فضای مناسب کاری، در نظر گرفتن ابعاد صحیح و کارآمد از نظر طول، عرض و ارتفاع، نور طبیعی و مصنوعی بسیار مناسب، ایجاد سهولت در تردد افراد و حمل مواد، سادگی در تعویض و نوسازی تجهیزات و ماشینآلات خط تولید، نحوه نیرو رسانی به ماشینآلات و مقولاتی از این دست نیازمند تبحر در طراحی است. زیرا در غیر این صورت محصول مناسب که هدف اصلی تولیدات یک مجتمع صنعتی است، حاصل نخواهد شد. حال این پرسش مطرح میشود که آسایش و رفاه کارکنان و کارگران در چنین محیطی چگونه باید تأمین شود؟ و این سؤالی است که هنر معماری و طراح بایستی برای آن پاسخ مناسبی ارائه کند. تفاوت در عملکرد خطوط تولید پیوسته و یا ناپیوسته نیازمند یافتن راهحلهای مناسب و هم آهنگ با تکنولوژی خط تولید دارد. لیکن تأمل در سرفصلهایی میتواند در کلیه آنها قابل تسری باشد.
چه نوع سرفصلهایی مورد نظر شماست؟
در نظر گرفتن ابعاد مناسب برای فضای کاری کارگران و ماشینآلات متحرک با سهولت قدرت مانور نخستین نکته است. همچنین مسئله نورگیری و تابش نور مناسب در کلیه فضاهای کاری مؤثر بر عملکرد کارگران است و کنترل راحت فرآوردهها و آرامش روحی آنان را فراهم میکند. همچنین موجب جلوگیری از خطرات اتفاقی ناشی از نوع کار میشود. نظافت محیط و فضای کاری، خصوصاً انتخاب مصالح مناسب برای کف سازی مسئله دیگری است که حائز اهمیت است. ایجاد کوران هوای تازه خصوصاً در سالنهای بزرگ کاری، تأمین درجه حرارت مناسب در مکانهای کاری کارگران با توجه به این نکته که در سالنهای بزرگ خطوط تولیدی، به سبب ارتفاع بلند سقفها، نمیتوان از سیستمهای حرارتی و برودتی جهت تأمین درجه حرارت مناسب برای کل فضا استفاده کرد. استفاده از پوشش و رنگهای مناسب برای اجزاء به کار رفته در بدنه و سقف، سرویسهای بهداشتی، دوش و رختکنهای کافی و مناسب، توجه بسیار زیاد در طراحی بخشهای جنبی و خدماتی خطوط تولید خصوصاً سالنهای غذاخوری، تأمین امکانات گردهمایی و استراحت کارگران در مکانهای خارج از خطوط تولید و تأمین امکانات ورزشی در سالنهای سرپوشیده و یا هوای آزاد که استقبال کارگران و کارکنان از چنین فضاهایی بر اساس تجربه ثابت شده است.
شما چند کتاب مختلف را ترجمه و تألیف کردهاید. آیا در حال حاضر کار خاصی در دست اجرا دارید؟
اندیشه و تدبیر در طراحی معماری یا "رهیافتی در تجزیهوتحلیل فرم" و"ساخت سلولهای داغ هستهای" از جمله آثاری هستند که تاکنون ترجمه و تألیف کردهام. در حال حاضر نیز کتاب "آینده معماری" را در دست ترجمه دارم.
کلام آخر؟
من بر این باورم برای معماران جوان در دوران دانشجویی و یا هنرجویی باید تسهیلات مسافرتی و بازدید از نقاط برجسته از نظر معماری در سراسر جهان فراهم شود تا دیدگاه و ذهن آنان برای گسترش ایدههای بکر و جدید زمینه مساعدی به دست آورد. برای خود من سفر به نقاطی از جهان نظیر: رم، ونیز، آبشار نیاگارا و یا توکیو بسیار آموزنده، پرفایده و فراموش نشدنی است. همچنین بر این باورم که به معماری باید به گونهای جهانشمول نگریست و اگر مباحثهای در مورد معماری شرقی یا غربی ایرانی، یونانی، رومی و غیره مطرح میشود، باید به آن تحت عنوان روندی از تکامل معماری جهانی نگاه کنیم که آنها را ساختگاهی برای آفرینش اشکال، فرمها و محتوایی جدید برای معماری در نظر داشته باشیم.