مغز متفکر شهر !
شهرهای ایران به جهت وجود عناصری متمایز در بافت شهری دارای هویت یگانهای هستند که تلفیقی از معماری و شهرسازی ایرانی و اسلامی است.
این شهرها اگرچه در دوران مدرن و با هجوم سبک زندگی غربی و نهادهای غربی تا حدودی چهرهای دگرگونشده بهخود گرفتند ولی شماری از عناصر به جهت دیرپایی و هویت تاریخی از یک سو و کارویژهای که ایفا میکردند از سوی دیگر، در برابر مدرنیته بهآسانی عقبنشینی نکردند.یکی از مهمترین عناصر شهری در ایران که اساسا شهر بر گرد آن بنا میشد «ارگ» بود. ارگ، به بنا یا مجموعهای از بناها اطلاق میشد که حاکم یا شاه در آنجا سکونت داشت و از آن منطقه، شهر ـ یا در صورت پایتختی، کشورـ را اداره میکرد. اگر بازار را قلب اقتصادی شهرهای ایرانی بدانیم، ارگ را باید مغز متفکر سیاسی آنها لقب داد. این محدوده پایگاهی بود که از آنجا ایدههای ملکداری به دیگر نقاط کشور انتقال مییافت. ارگ را شاید بتوان نخستین بنایی دانست که در شهر دایر میشد و از سوی دیگر هنگام هجوم بیگانگان به داخل شهر آخرین مکانی بود که تصرف میشد و سقوط آن به معنای سقوط شهر بود.
- تهران بدون ارگ
ساخت ارگ در تهران نسبت به دیگر شهرهای آباد ایران بسیار متأخرتر بود. ساکنان ده تهران از ترس هجوم دشمنان و بعدها به دلیل غارت کاروانیان ری، خانههای خود را به صورت زیرزمینی میساختند تا دسترسی دشمن به آن دشوار شود. چنین جمعیتی چندان تابع نظم خاصی ـ آنگونه که در شهرها جستوجو میکنیم ـ نبودند و زندگی آنها از مرکزیت اداری و سیاسی برخوردار نبود. عجیب آنکه یورش خانمانسوز مغول، خانههای تهرانیها را آباد و این شهر را جایگزین ری کرد. از این زمان است که سیاحان ،زبان به تمجید از باغات آباد تهران میگشایند.
با وجود این هنوز نمیتوان از عناصر شهری در آن سراغ گرفت. چنانکه کلاویخو مینویسد: «شهر تهران محلی است بسیار پهناور و بر گرد آن دیواری نیست». در دوران تیموریان شماری از منابع از وجود محلههای متعدد در تهران خبر میدهند اما به سبب کثرت آنها در مقایسه با جمعیت، به نظر میرسد منظور از محله، خانوادههای ساکن در هر منطقه باشد. ظاهرا در این دوره نیز شهر هنوز از آن درجه اهمیت برخوردار نبوده است که از طرف حکومت مرکزی حاکمی برای آن گمارده شود.
بهقدرترسیدن حکومت شیعهمذهب صفوی در ایران و انتخاب قزوین به پایتختی (در فاصلهای نزدیک به تهران) سبب شد که تهران از یک سو بهعنوان شهری مذهبی (به دلیل قرارگرفتن در جوار امامزادهحمزه) و از سوی دیگر به دلیل موقعیت استراتژیکی که نسبت به پایتخت داشت، مورد توجه شاهتهماسب قرار گیرد. در اثر این توجه، شهر صاحب بارویی با 114برج و 4دروازه شد. حصارکشی تهران برای نخستینبار سیمای آن را به حالت شهری ارتقا داد و از این زمان، شماری از بناها در آن ساخته شد. از جمله در دوره شاهعباس که وی برای نخستینبار حاکمی بر تهران گمارد، لزوم ساخت بناهای حکومتی در شهر احساس شد.
- تحول آرام شهر
با حمله افغانها و سقوط اصفهان، پایتخت صفویه بخش زیادی از ظرفیتهای خود را به منظور قرارگرفتن در مرکز حکومت از دست داد؛ بهویژه که پیش از ورود به دوره معاصر، هر سلسلهای در ایران رسم داشت به منظور اثبات حاکمیت خود، آثار دورههای گذشته را تخریب کند یا نادیده بگیرد و با ساخت بناها و شهرهای جدید، هویتی مستقل برای خود پدید آورد. تهران از دوره پرآشوب سقوط صفویه تا برآمدن قاجاریه و درحالیکه نادر سخت مشغول کشورگشایی بود و کریمخان در پایتخت خود (شیراز) میکوشید بر اوضاع مملکت مسلط شود، در حال تحول و دگرگونی بود. البته شهر در این دو دوره هم به طور مستمر صاحب حاکمانی بود؛ بهویژه در دوره کریمخان که وی نیمنگاهی به پایتختی تهران داشت و «دیوانخانه تهران» در داخل منطقه ارگ ساخته شد. به این ترتیب شهر از این طریق، مرکزیت پیدا کرد و آمادگی حداقلی را برای ایفای نقش پایتختی دارا شد.
- ارگ به هنگام پایتختی
هنگامی که تهران به عنوان پایتخت انتخاب شد آبادترین منطقه آن در میان انبوه خانههای گلی و زمینهای بایر، ارگ بود و به عبارتی گسترش شهر تهران از همین محله آغاز شد. ارگ کریمخانی محل زندگی حاکم تهران بود و قابلیت چندانی برای سکونت شاه، حرمسرا و دستگاه دیوانی نداشت؛ با این همه برای آغامحمدخان که عمر خود را در سرکوب شورشهای محلی و مقابله با همسایگان به منظور تثبیت حکومت قاجار گذاشت، همان ساختمانهای محدود کفایت میکرد. اما این بناهای ناقص برای جانشین وی که حرمسرایی بزرگ داشت و میکوشید دستگاه دیوانی ترتیب دهد، کافی نبود. به این ترتیب معماران حاذق از نقاط مختلف ایران فراخوانده شدند تا تهران صاحب قصرهای سلطنتی و بناهای دیوانی شود. چند سال پس از آغاز پایتختی تهران، ارگ بهعنوان مهمترین مرکز قدرت در ایران بهتدریج سیمایی نو پیدا کرد و با مصالحی که از سراسر ایران آورده شد، عمارتها، قصرها و بناهای دولتی جدید در آن ایجاد شد.
- شکوفایی ارگ
مساعی فتحعلیشاه برای آبادانی ارگ، آن را شایسته محل حکمرانی کرد. ارگ دارای خیابان و میدان اصلی شد و 2 کاخ سلطنتی یعنی «قصر قجر» و «عمارت نگارستان» نیز در محدوده آن بنیان گرفت. اما باز هم زمان لازم بود تا مصلحی چون امیرکبیر و پادشاهی تحولطلب چون ناصرالدینشاه به عرصه برسند و در کنار دیگر اصلاحات، روند آبادانی ارگ نیز تکامل یابد. به علاوه با گذشت زمان، بر جذابیتهای پایتخت افزوده میشد و گروههای مختلفی از مردم با اهداف گوناگون وارد آن میشدند؛ به این ترتیب به مرور، حصار صفوی و خندقهای پای این حصار که برای دفاع از شهر و ارگ حفر شده بود، پاسخگوی جمعیت تازه و نیازی که برای ساخت بناهای جدید وجود داشت نبود؛ پس دستور داده شد که به منظور سهولت رفتوآمد، خندقهای قدیمی را پر کنند. خواست ناصرالدینشاه این بود که نقشه جدیدی تهیه شود و شهر گسترش یابد تا امکان ساخت بناهای جدید در محدوده آن فراهم شود. این خواست در نهایت به شکلگیری دارالخلافه ناصری انجامید. چنین تحولاتی به توسعه شهر منجر شد؛ طوری که سفرنامهنویسان در مقایسه با گذشته با تأمل بیشتری در رابطه با بناهای تهران اظهارنظر میکردند؛ازجمله هینریش بروگش که در دوره ناصرالدینشاه به ایران سفر کرده بود در سفرنامه خود که با عنوان «سفری به دربار سلطان صاحبقران» به چاپ رسیده است، به وضعیت قصر شاه در محدوده ارگ اشاره میکند و مینویسد: «پس از ساعتی پیادهروی به قصر قاجار که معروف به «قصر ورسای تهران» شده است، رسیدیم. شباهت این قصر به ورسای بیشتر به لحاظ پلهها و تپهای است که بر فراز آن ساخته شده است و ساختمان قصر نسبتا ساده ولی داخل آن مجلل است».
- ساکنان محله ارگ
مجموعه ارگ تا آنجا که حدود دیگر محلات اجازه داد، گسترش پیدا کرد و بر شمار ساکنان آن افزوده شد و احتیاجات آن رو به فزونی نهاد. خیابانهای لالهزار، شاهآباد، اسلامبول، علاءالدوله (فردوسی)، خیابان لختی (سعدی)، خیابان واگنخانه (اکباتان)، عینالدوله، دوشانتپه (ژاله)، نظامیه (بهارستان) و دروازه شمیران محدوده این محله را تشکیل میدادند.
ارگ که به تعبیری محله دولت بود، کوچکترین محله پایتخت به شمار میرفت و به سبب محدودیتی که برای سکونت در آن وجود داشت شمار ساکنان آن از دیگر محلات کمتر بود. شاه، خانواده سلطنتی، شاهزادگان و تعدادی از رجال در ارگ زندگی میکردند. این محله به سبب حصاری که داشت و محافظتی که از شاه صورت میگرفت امنترین محله پایتخت بود و بزرگان عمدتا ترجیح میدادند در همان محدوده زندگی کنند. به علاوه تعدادی از نوکرها نیز به این جهت که بهطور دائمی در خدمت شاه و درباریان بودند، در همین محله ساکن شدند. همچنین شماری از علما و فضلا که به دربار نزدیک بودند در ارگ سکونت داشتند.
- بناهای ارگ
محله ارگ برخلاف دیگر محلههای شهر، دکانهای چندانی نداشت ولی به مرور بر شمار بناهای جدید در آن افزوده شد؛ ازجمله توپخانه در آن تأسیس کردند، 2مدرسه مادرشاه و قاسمخانی در این محدوده ساخته شد و چند مسجد در داخل ارگ ساختند. به علاوه بناهای دیگری نیز ایجاد شد که نیاز ارگنشینان را به خارج از محله کاهش میداد. بر اساس آماری که دکتر اتحادیه در کتاب آمار دارالخلافه تهران ارائه میکند، بناهای بسیاری در دوره ناصری در ارگ وجود داشت . ازجمله 128باب دکان، یک طبیبخانه، یک چاپخانه (چاپخانه مشهدیتقی)، 14باب حمام (که 5باب آن بیرون از عمارتها بود)، 22باب طویله و 2 انبار در این زمان در محدوده ارگ قرار گرفته بود. همچنین به دستور امیرکبیر مدرسه دارالفنون در این محله تأسیس شد و بعدها نخستین سالن تئاتر ایران در داخل همین مدرسه راه افتاد.
- افول ارگ
در دوره ناصری و پس از آن در عصر مظفری، در اثر افزایش ارتباط با غرب و هجوم نهادهای تازه و پیدایش احتیاجات جدید، بهسرعت بر شمار بناها افزوده میشد و از آنجا که شاه خود مجری طرحهای مدرنسازی بود، بیشتر این بناها و نهادهای آزمایشی در محدوده ارگ ساخته میشد. خیابان لالهزار با سینماها، سالنهای تئاتر و مغازههای لوکس تا سالها نمادی از تجدد ایرانی به شمار میرفت اما به مرور محله ارگ ظرفیت خود را برای ساخت بناهای جدید از دست میداد. به علاوه تغییر حکومت از سلسله قاجار به پهلوی و تمایل رضاشاه به ساخت کاخهای جدید در خارج از ارگ، مرکزیت این محله را بهعنوان مقر حکومت از میان برد. همچنین شیوه شهرسازی کهن ایرانی دیگر مورد استقبال حکومتی نبود که قصد مدرنسازی داشت و با افول این محله ،دیگر جایگزینی به شیوه گذشته برای آن وجود نداشت. بهعبارت دیگر محلهها محوریت خود را در شهر از دست دادند و به مرور به بافت کهنه تبدیل شدند. با این همه همچنان شماری از عناصر کهن محله ارگ را میتوان در آن محدوده جستوجو کرد که آخرین یادگارهای شیوه کهن شهرسازی در جدیدترین شهر ایران هستند.
منابع:
1- منصوره اتحادیه، اینجا طهران است، نشر تاریخ ایران، 1377.
2- منصوره اتحادیه، آمار دارالخلافه تهران، نشر تاریخ ایران.
3- هینریش بروگش، سفری به دربار سلطانصاحبقران، ترجمه مهندس کردبچه، انتشارات اطلاعات، 1367.
4- محمدرضا حسنبیگی، تهران قدیم، منصوری، 1370.