میل مبهم جامعه ایرانی به «غُرزدن» !
۲۹ آبان ۱۳۹۶
«غرزدن به مثابه اجتماعی» یا «نق زدن های اجتماعی» رفتاری است که به نظر می رسد به تدریج به یک عادت رفتاری در بین عموم ایرانی ها تبدیل شده است؛ نوعی گلایه کردن از همه چیز، پرسش کردن گلایه آمیز از همه چیز که فقط و مدام از سوی ما تکرار می شود، بدون این که برای آن به دنبال پاسخ، راه حل یا اقدامی باشیم.
هفته نامه کرگدن - افشین داورپناه: ظاهرا غرزدن به واکنش یا رفتاری تبدیل شده است که دیگر هدف و غایت آن طرح یک موضوع، مشکل یا مسئله نیست.
این روزها آدم های زیادی را دور و برم می بینم که از جایگاهی که در آن قرار گرفته اند، ناخُرسندند. آن ها فکر می کنند در جایگاهی که در پی آن بوده اند و شایستگی اش را داشته اند قرار نگرفته اند. این نوع نگاه را در بین آدم های گوناگون از گروه های مختلف می بینم؛ چه زن، چه مرد، چه آدم های دارای تحصیلات عالی، چه آدم های کم سواد، بی سواد و... گذشته از این موضوع که چقدر در این ادعا حق با آن هاست و این تصور چه مقدار واقعی و چقدر توهم است، باید پذیرفت که «نارضایتی مداوم» و برطرف نشدن نارضایتی، یکی از زمینه های شکل گیری و تداوم رفتاری است که می توانیم آن را «غرزدن» بنامیم؛ به ویژه زمانی که ساز و کارهای لازم و نتیجه بخش برای اعلام نارضایتی و رسیدن به رضایت فراهم نیست، حتی وقت که نارضایتی ها واقعی نیستند.
«غرزدن» به مثابه تفریح و سرگرمی
گویی غرزدن به واکنش یا رفتاری تبدیل شده است که دیگر هدف و غایت آن طرح یک موضوع، مشکل یا مسئله نیست. انگار غرزدن، کارکردهای فرهنگی- اجتماعی دیگری هم پیدا کرده است که از قضا به مهم ترین کارکردن های آن تبدیل شده اند. شاید خنده دار- یا تاسف بار- باشد اگر یکی از کارکردهای آن را حتی «تفریح» یا «سرگرمی» قلمداد کنیم.
غرزدن از هستی آیین من است؛ طرح مجدد موضوع
در بین عموم ایرانی ها وضعیتی رایج شده است که من آن را «غرزدن به مثابه اجتماعی» یا «نق زدن های اجتماعی» می نامم. «غرزدن به مثابه اجتماعی» یا «نق زدن های اجتماعی» رفتاری است که به نظر می رسد به تدریج به یک عادت رفتاری در بین عموم ایرانی ها تبدیل شده است؛ نوعی گلایه کردن از همه چیز، پرسش کردن گلایه آمیز از همه چیز که فقط و مدام از سوی ما تکرار می شود، بدون این که برای آن به دنبال پاسخ، راه حل یا اقدامی باشیم- گاه حتی راه حل هایی هم داریم، اما از اقدام خبری نیست- زیرا اساسا قرار نیست مسئله یا مشکلی حل شود؛ غرزدن رفتار و در سطحی دیگر واکنشی است که هویت خود را از «تکرار شدن» می گیرد؛ این «تکرار شدن» خود هویت بخش و معنابخش به چنین رفتار یا واکنشی است. در این جا از غرزدن هم به عنوان «رفتار» نام می بریم و هم «واکنش»، زیرا این رفتار به طور مشخص در واکنش به یک موقعیت یا موضوع شکل می گیرد.
در غرزدن همیشه گویی این انتظار وجود دارد که پاسخ و حل یک مسئله، مشکل یا موضوع غرزدن باید از سوی کس دیگری یا در جای دیگری ارائه شود؛ در بسیاری از موارد مثلا دولت یا حکومت. در جلسات و گردهمایی های دوستانه، در نشست های اداری، در گفت و گو با همکاران و در همه جا از بدی اوضاع می گوییم و می پرسیم؛ از دلایل ناکامی هایمان، از فقر، از بی عدالتی، از شایسته سالاری، از خویشاوندگرایی (پارتی بازی) و نظایر آن، به نحوی که گویی ما بیرون گود ایستاده ایم و در چنین چرخه ای حضور نداریم و مدام پاسخ را به دیگری حواله می دهیم.
این پرسش ها و نق زدن ها در حد غرزدن های اجتماعی یا گروهی مدام تکرار می شود. (یقینا این تحلیل براساس تجربه های زیسته نگارنده این یادداشت عنوان می شود، اگرچه برخی نظرسنجی های انجام شده میزان نارضایتی اجتماعی ایرانی ها- به عنوان مهم ترین عامل غرزدن- را بالا نشان می دهد. (این در حالی است که در یک ساز و کار اجتماعی سالم و بسامان، پرسش ها یا مطالبات به راحتی مطرح و رویه های تعریف شده ارائه می شوند.
نظام اجتماعی، نهادهایی را برای پاسخگویی به این پرسش ها و مطالبات تعیین کرده است (سازمان ها یا نهادهای سیاست، اقتصاد، دین، خانواده، آموزش و پروش)؛ این نهادها در یک فرایند به پاسخگویی این پرسش ها اقدام می کنند؛ برخی از پرسش ها که در قالب مسائل اجتماعی مطرح شده اند نیز پروبلماتیک می شوند و در مسیر حل مسئله قرار می گیرند. در چنین شرایطی، کمتر مجالی برای نق زدن ها یا غرزدن های اجتماعی باقی می ماند. ما بیشتر سوال می کنیم ه یا بیشتر غر می زنیم؟
اما همان گونه که پیش تر اشاره کردم، در غرزدن معمولا قرار نیست مسئله ای حل شود؛ مسائلی که حل می شوند دیگر غرزدن- در مفهوم بیمارگونه ای که از آن صحبت می کنیم- نیستند. به نظر می رسد وقت آن رسیده است که درباره دلایل غرزدن که به تدریج به یک رفتار یا فرهنگ عمومی تبدیل شده است، به طور جدی تامل کنیم.
مفهوم پردازی «غرزدن»
غرزدن به عنوان رفتاری که روز به روز شاهد فراگیری یا عمومیت یافتن بیشتر آن هستیم، موضوعی است که باید بهطور جدی مورد توجه «جامعه شناسی روزمره» یا «مطالعات فرهنگی» قرار گیرد؛ موضوعی که بخشی از زندگی روزمره ماست. درواقع باید درباره آن «مفهوم پردازی» کرد. تلاش برای مفهوم پردازی درباره این موضوع، ما را در مسیر مواجهه علمی با آن قرار می دهد؛ برای این کار باید چنین موضوعی را رفتارشناسی، گونه های متعدد چنین موضوعی را بررسی و مقوله بندی و از این طریق به تعریف یا تعاریفی از مفهوم «غرزدن» دست پیدا کرد و متغیرهای گوناگون چنین رفتارهایی را مشخص کرد؛ در چنین صورتی است که می توان به تحلیل یا تحلیل های همه جانبه از غرزدن دست یافت.
شاید در یک تعریف اولیه انسان شناختی غرزدن را بتوان این گونه تعریف کرد: «بیان مکرر و انتقادی یک موضوع (مسئله یا مشکل) بدون انتظار جدی برای حل شدن آن». اما این تعریف نمی تواند حتی همه گونه های «غرزدن های اجتماعی» را پوشش بدهد؛ برای مثال، بسیاری از موضوعاتی که دلیل اصلی غرزدن های گروهی یا اجتماعی هستند اساسا- یا حداقل در بسیاری از مواقع- ساختگی (خیالی)اند؛ ساخته ذهنند یا فرسنگ ها از واقعیت فاصله دارند. هرگز نمی توان به حل مسئله ای که ساخته و پرداخته ذهن است، امیدوار بود؛ از این روست که اساسا مفهوم «غرزدن» به عنوان یک رفتار اجتماعی در جایی مطرح می شود که موضوع یا مسئله دائم تکرار می شود، بدون این که قرار باشد این موضوع یا مسئله حل شود یا اساسا چنین انتظاری وجود داشته باشد.
مناسک «غرزدن»؛ اجرای یک قطعه موسیقی
مناسک «غرزدن»؛ اجرای یک قطعه موسیقی
غرزدن، غرغر کردن یا نق زدن را به عنوان یک مفهوم «انسان شناختی» یا جامعه شناسانه می توان به عنوان «رفتاری مناسکی» بررسی و تحلیل کرد؛ در این موقعیت با چیزی به عنوان «مناسک غرزدن» مواجهیم و قواعد رفتاری حاکم بر آن. در بسیاری هم نشینی ها (مهمانی ها، دورهم نشینی ها و...) اجرای این مناسک و قاعد آن به جزء لاینفک آن ها تبدیل شده است؛ افراد از جایی و از موضوعی غرزدن را شروع می کنند.
در این مناسک، بقیه حاضران با «غرزننده» همدلی و همراهی می کنند؛ این رفتار به صورت «پاس کاری» ادامه می یابد و فرد یا افراد دیگر حاضر در جمع، در آن مشارکت می کنند. در این رفتار، گاه چیزی شبیه به «مُدگری» در موسیقی اتفاق می افتد؛ درواقع علاوه بر موضوع بحث، گاه ریتم یا تمپوی (ضرباهنگ و سرعت) غرزدن تغییر می کند؛ برای مثال، بحث از غرزدن درباره وضعیت ترافیک و آلودگی هوا یا پیش بینی های غلط آب و هوا شروع می شود و در ادامه به موضوع گرانی، تورم، فساد، مقوله های سیاسی و... پرداخته می شود.
گاه بیشترین وقت یک مهمانی خانوادگی یا قرار دوستانه به همین «مناسک غرزدن» می گذرد. رفتار کسانی که در چنین جمع هایی در این مناسک شرکت نمی کنند، از سوی دیگران رفتار مناسبی تلقی نمی شود. درواقع از همه حاضران انتظار می رود در این مناسک مشارکت داشته باشند، چه به عنوان «غرزننده» و چه به عنوان «شنونده فعال»؛ شنونده فعال کسی است که با رفتارهای خود به غرزننده یا سایرین نشان می دهد به موضوعات مطرح شده علاقه مند است یا به نحوی (با سوال پرسیدن یا تایید گفته های دیگران) آن ها را به ادامه این مناسک تشحیذ می کند.
«غرزدن»؛ ساز و کاری برای اعلام نارضایتی
غرزدن را می توان نشانه ای از یک وضعیت نابسامان اجتماعی نیز قلمداد کرد. ابزاری که مردم به وسیله آن ضمن اعلام نارضایتی از شرایط و بی پاسخ ماندن پرسش ها، انتظارات و مطالبات، از نظر روانی خود را تسکین می دهند (اگرچه کوتاه و موقت).
غرزدن گاه زمانی اتفاق می افتد که شما نمی توانید پرسش یا پرسش های خود را به طور شفاف و صریح مطرح کنید. از این منظر شاید بتوان غرزدن را رفتاری در امتداد «فرهنگ اعتراض» در تاریخ فرهنگی ایران تلقی کرد، چه در فرهنگ عامه و چه در ادبیات کلاسیک ایران (شعر)؛ ابهام، نمادپردازی، تمثیل، کنایه و نظایر آن ابزارهایی هستند که اصحاب فرهنگ در ایران به وفور از آن ها برای بیان غیرمستقیم دیدگاه های اعتراضی یا انتقادی خود استفاده کرده اند.
غرزدن هم می تواند چنین کارکردی داشته باشد؛ شما غر می زنید تا اعتراض کرده باشید. گاه شما به موضوعی معترضید یا از موضوعی ناراضی هستید، اما این اعتراض یا نارضایتی خود را از طریق بهانه جویی یا غرزدن درباره موضوعات دیگر (و گاه بی ربط و ناوارد) دنبال می کنید. همه ما چنین رفتارها یا واکنش هایی را در زندگی شخصی مان تجربه کرده ایم.
رهایی امیدوارکننده از بند «غرزدن»
ظاهرا غرزدن خواه ناخواه به یک الگوی رفتاری در فرهنگ عمومی مان تبدیل شده است. الگوهای رفتاری از سوی جامعه تعریف و ارائه می شوند؛ این الگوها نه یک شبه که به تدریج و براساس شرایط جامعه، نیاز جامعه و کارکردهایی که می توانند ایفا کنند، شکل می گیرند. در شکل گرفتن آن ها، متغیرهای گوناگونی نقش دارند و آموزش آن ها هم به شکل غیرمستقیم (غیررسمی) و هم به شکل مستقیم (رسمی) انجام می شود. غرزدن را براساس چنین تعریفی از الگوی رفتاری (فرهنگی) باید بررسی کرد؛ الگویی که افراد عموما خود را موظف به مکلف به تبعیت از آن احساس می کنند.
گاه این الگوهای رفتاری به عنوان سنت، در یک فرهنگ باقی می مانند، بدون این که دیگر کارکردهای اولیه خود را داشته باشند؛ رفتارهایی که از سر عادت و سنت از ما سر می زنند. در بسیاری از موارد چنین سنت ها یا منش هایی، خود یکی از جدی ترین موانع پیشرفت یا کامیابی یک جامعه اند. با این حال برخی از ما از این رفتارها گریزانیم؛ کم نیستند آدم جایی که دیگر حوصله شنیدن غرزدن های این و آن را ندارند و به آستانه خسته شدن از غرزدن رسیده اند. هر گاه خود را در آستانه چنین احساسی دیدید، لبخند بزنید و به در پیش بودن روزهای بهتری امیدوار باشید.