برای بهدستآوردن الگوی شادی در کشورها باید با لنزی مناسب، دادهها را جمعآوری و تحلیل کرد. سالهاست اقتصاددانها به دنبال این هستند کشف کنند چگونه میتوان مردم یک کشور را حقیقتا خوشبخت کرد. پرسش نهایی که آنها به دنبال یافتن پاسخ آن هستند، این است: «چه کنیم تا حقیقتا شاد و خوشبخت شویم؟».
خوشبختی در جهان ناتساویها
سال 2012 سازمان ملل متحد بیستم ماه مارس را بهعنوان «روز جهانی خوشبختی» نامگذاری کرد. هدف از این کار ایجاد ارتباط میان شادی و رفاه بهعنوان هدف و آرمانی جهانی در زندگی انسانها بوده است. سیاستگذاری برای ایجاد خوشبختی مهمترین هدفی بود که سازمان ملل متحد برای انتخاب چنین روزی در نظر گرفته بود.
بانکیمون، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، به همین مناسبت در بیانیهای به اشتباهبودن انتخاب شاخص تولید ناخالص داخلی برای قضاوت درباره شاد و خوشبختبودن کشورها اشاره کرد. به اعتقاد بانکیمون تولید ناخالص داخلی پس از رکود اقتصادی بزرگ در سال 1937 برای کشورها معیاری جهت بهترین عملکرد در زمینههای اقتصادی است.
از حدود 23 سال قبل شاخصهای دیگری همانند شاخص توسعه انسانی برای جبران محدودیتهای اندازهگیری ابداع شد. یکی از منتقدان سرسخت استفاده از تولید ناخالص داخلی برای قضاوت درباره خوشبختی جوامع، سیمون کوزنتس، مخترع این شاخص بود. بااینحال حضور شاخص توسعه انسانی و گستردگی اموری که برای اندازهگیری در نظر میگرفت و نوع تفسیر این شاخص برای مفهوم توسعه حتی کوزنتس را هم نگران کرد.
در سال 1971 کشور بوتان تصمیم گرفت از بازنشر تولید ناخالص داخلی بهعنوان شاخص خوشبختی دوری کند و آن را با شاخص خوشبختی ملی بسنجد. از نظر بانکیمون ایجاد ارتباط میان عواملی مانند دسترسی به آب و غذا، امنیت انرژی، میزان تغییرات آب و هوایی، شهرنشینی، فقر، نابرابری و توانمندسازی زنان در یک کشور برای اندازهگیری خوشبختی واقعی در اصل تفسیر دیگری از توسعه پایدار است که سازمان ملل سالها به دنبال ایجاد آن در تمامی کشورهاست.
در فهرست شاخصهای بانکیمون اگرچه همهچیز تقریبا آمده است؛ اما یک حقیقت مسلما نادیده گرفته شده که میگوید در جهانی که همهچیز از اساس نابرابر است، امکان رسیدن به شاخص خوشبختی برای تمامی کشورها وجود ندارد.
در بیشتر کشورهای توسعهیافته، مردم وقت بیشتری را صرف فکرکردن درباره قهوه و انواع آن میکنند تا بخواهند درباره بحران آب و راهکارهای مبارزه با آن فکر کنند. بااینحال صرف وجود رفاه بهطور خودکار باعث ازبینرفتن اهمیت به موضوعات جهانی نمیشود. در اکثر کشورهای غربی بیشتر لطیفهها درباره «دغدغههای کشورهای جهان اول» ساخته میشود («قهوه آنقدر که باید گرم نبود» یا «انتخاب یک محله درست و حسابی برای زندگی واقعا کار مشکلی است»). این حقیقت که با برطرفشدن نیازهای اولیه غم و اندوه در کشورها از بین نمیرود، در قرن بیستویکم به حقیقتی مسلم برای کشورها تبدیل شده است.
اما و اگرهای معیار خوشحالی
«خوشبختی، آرمان تمامی ابنای بشر است»؛ نخستین گزارش شاخص خوشبختی در کشورها در سال 2013 با این جمله آغاز میشود. نویسندگان گزارش پیش از آوردن آمار مربوط به میزان خوشبختی تأکید کردهاند که در اندازهگیری میزان خوشبختی باید میان احساس نشاط (آیا درحالحاضر احساس شادی دارید؟) و ارزیابی رفاه انسانی در کل (آیا بهصورت کلی در از زندگی خود راضی هستید؟) تمایز قائل شد.
نخستین گزارش کشورهای شاد و خوشبخت نتایج حیرتآوری داشت. بر همین اساس کشور یخ، یعنی دانمارک عنوان خوشبختترین کشور را در دنیا کسب کرد. قرارگرفتن کشورهایی همانند توگو، بنین و برخی کشورهای جنوب صحرای آفریقا در آخر این فهرست، تأییدکننده تأثیر حقایق اقتصادی کشورها در نشاط جوامع بود؛ اما مابقی نتایج این جدول الزاما این موضوع را تأیید نمیکرد. برای مثال کاستاریکا دوازدهمین کشور شاد و خوشبخت دنیا است و از کشور آلمان که در جایگاه بیستوششم قرار دارد، بالاتر است؛ اما از نظر اقتصادی بههیچعنوان نمیتوان این دو کشور را با هم مقایسه کرد.
یافتههای کلی این گزارش، تحقیقات انجامشده از سوی یورواستات، مرکز آمار اروپا را تأیید میکند. پاسخ پرسششوندههای هر دو گزارش حاکی از آن بود که زندگی در جهان در 10 سال گذشته با وجود افزایش درگیریها و خشونتها به مکانی شادتر تبدیل شده است.
این، همه نتایج گزارش نبود. افزایش درگیریها در خاورمیانه اثرات خودش را بر غمگینکردن مردم گذاشته است. در کشورهای سوریه، عراق، لیبی و مردم ساکن در فلسطین، خشونتهای هرروزه مردم را وادار کرده تا در پاسخ پرسشها اعلام کنند اصلا از وضعیت زندگیشان راضی نیستند. از آنجا که گزارش خوشبختی سطوح رضایت شخصی را مدنظر قرار داده، روانشناسها در اولین مرحله از آن انتقاد کردند. از نظر آنها تمامی این پرسشها بر مبنای احساساتی تنظیم شده که کاملا شخصی و البته گذرا هستند و میتواند در طول زمان بارها تغییر و نوسانات بسیاری را تجربه کند.
تقلیلدادن خوشبختی به چند معیار محدود و رتبهبندی آن، بسیاری از پیچیدگیها و رمز و رازهای احساسات را که در تعریف از خوشبختی دخیل است، نادیده میگیرد. شادی، نشاط و خوشبختی میتواند تحت تأثیر ژنتیک، شخصیت و حتی شانس قرار گیرد. تلاش برای اندازهگیری نشاط و خوشبختی سیستمی جدید و خام است که با همهجانبهبودن فاصله فراوانی دارد. شاید وجه مثبت این تلاش ناقص انسانها، فقط تغییر مسیر تمرکز از ثروت بر رضایت کلی از زندگی برای ایجاد تعریفی جدید از تجربههای درونی انسانی باشد.