«آستانه»؛ پایتخت نوظهور قزاق ها !
۱ شهریور ۱۳۹۶
هفته نامه صدا - علیرضا غلامی: قزاقستان می خواهد سری میان سرها درآورد. این اولین چیزی است که موقع دیدن آستانه، پایتخت نوظهور این کشور آسیای میانه، به ذهن می رسد. یک روز سری به خان شاتِر زدم که با ایده نورمن فاستر، معمار 83 ساله بریتانیایی، در آستانه ساخته شده است. چیزی که آن را باشکوه کرده بود ترکیب فرهنگ غربی- شرقی بود که در سازه هایش به کار گرفته شده بود. خان شاتر در حقیقت چادری ست غول آسا که زیرش همه جور کالا و خوراک غربی پیدا می شود.
زنی که به 40 ساله ها می زد داشت در نمایندگی کالاهای خانگی «زارا» فروشندگی می کرد. اسمش گل ناز بود و وقتی به او گفتم اسمش یک اسم فارسی است خنده ای کرد و با تعجب به من نگاه کرد. چهره ای قزاقی و اندام هایی کشیده داشت. او گفت کشورش می خواهد تا 10 سال دیگر یکی از سی قدرت برتر جهان شود.
اما وقتی این جمله ساده را می گفت هیچ احساس غروری در چشم ها یا صحبت هاش نبود. انگار داشت درباره برنامه آخر هفته اش صحبت می کرد. او لباس های رسمی کمپانی اسپانیایی زارا را پوشیده بود و از شغلی که داشت راضی بود. چیزی را که گفت شعاری بود که این طرف و آن طرف رسانه های رسمی قزاقستان این روزها تبلیغش می کنند.
قزاقستان کشوری ست پهناور با جمعیتی حدودا 18 میلیونی. بیست سال پیش پایتختش را با مقدار زیادی جر و بحث از آلماتی به آستانه منتقل کردند و حالا آستانه به موزه ای تبدیل شده از ده ها اثر ریز و درشت، کوتاه و بلند، و صاف و ناصاف. انبوه سازه های هِروی، کروی، مقعر، محدب، مستطیلی و گنبدی که در آستانه پراکنده شده اند. شهر را تبدیل کرده اند به موزه ای با شمایل ریاضی.
آستانه ای که دیده می شود کمی بیش از 700 هزار نفر جمعیت دارد ولی انبوه مجتمع هایی که در آن ساخته اند شاید بسیار بیشتر از نیاز فعلی جمعیتش باشد.
سابقه طولانی ندارد. سنش به 200 سال هم قد نمی دهد و عمر اغلب ساختمان هایش زیر 50 سال است. اغلب آستانه ای ها در آپارتمان هایی زندگی می کنند که در همین چند سال اخیر ساخته شده اند. هتلی بیست و چند طبقه در آن ساخته اند که هشت ساله بود و در کاتالوگش نوشته بودند «کینگ هتل» که بزرگ ترین هتل در آسیای مرکزی است. اما پذیرش هتل می گفت «کینگ هتل یکی از قدیمی ترین هتل های مجلل قزاقستان است.»
در آستانه چیزی قدیمی به نظر نمی رسد، همه چیز تازه و نونوار است. حتی درختانی هم که در بخش قدیمی شهر دیده می شوند لاغر و نزارند. درخت ها را تا کمر با ماده سفیدی رنگ کرده بودند و می گفتند آن رنگ ها یک جور ماده مغذی است که به رشد درخت ها کمک می کند. آستانه چیزی که کم دارد، قدمت و تاریخ است.
در دهه 50 میلادی نیکیتا خروشچف دستور داده بود آستانه که آن روزها نام دیگری داشت به دومین تولیدکننده گندم و جو در شوروی تبدیل شود و همین باعث شده بود روس ها به منطقه قزاق نشین هجوم ببرند. زمین های کشاورزی کنار رود ایشیم زیر کشت رفتند و شهر در بخش شرقی رودخانه رو به گسترش نهاد. بعدها که قزاقستان استقلال یافت ترکیب جمعیتی آستانه هم تغییر کرد.
قزاق ها بیشتر از روس ها شدند و این مایه دلگرمی دولت مرکزی به ریاست نورسلطان نظربایف شد. البته تغییرات تنها به این محدود نماند. ساختمان هایی که با سبک و سیاق کمونیستی ساخته شده بودند جای خود را به ساختمان هایی با نماهای شیشه ای و رنگی دادند؛ کالاهای اروپایی بازار و مغازه های قزاقستان را تسخیر کردند؛ از معماران اروپایی و ژاپنی برای ساخت آستانه جدید دعوت شد.
حاصل این دعوت ها شد آستانه ای که می خواست از روسیه فاصله بگیرد. شهری نونوار برپا شد که طرحش را کیشو کوراکاوا، معمار مشهور ژاپنی، داده بود و بعدها گفت قزاق ها بودجه کم آورده اند و دست از کار کشید. با رفتن آن معمار ژاپنی، پایتخت قزاقستان به صحنه یکه تازی طرح های شگفت انگیز نورمن فاستر، معمار 82 ساله بریتانیایی، تبدیل شد. انبوهی از سازه ها و بناها با ایده های مسحورکننده او ساخته شدند که حالا آستانه جدید را شکل داده اند. با این حال هنوز هم هستند کسانی که دلشان یاد ایام استالینیستی را می کند.
خبری از شمایل کمونیستی در شهر نیست. اما در گوشه و کنار آستانه می شود کافه ها یا رستوران هایی را دید که یاد گذشته را زنده نگه داشته اند. در همان بخش قدیمی شهر، در خیابان شوکان ولیخانف رستوران بزرگی به نام «اِپوخا» راه انداخته اند که پرده های عجیبی با تصاویر استالین و هوادارانش آویزان کرده بود.
«مَغژن» پسری 23 ساله است که همه عمرش در آستانه بوده است. او مترجم کسانی است که وارد آستانه می شوند و کارش ارتباط با گردشگران است. گفت پدر و مادرش هنوز هم به یاد گذشته گاهی به این جور رستوران ها می روند. اما اغلب آستانه ای هایی که سال های قبل از استقلال را تجربه کرده اند حالا معتقدند این روزهاشان بهتر از آن روزهاشان است. دلیل شان هم یک چیز است و آن تنوعی است که حالا در شهر حاکم است. آنها حالا حق انتخاب دارند. هرچند کتمان نمی کنند که در گذشته شکاف طبقاتی تا این اندازه در شهر نبوده است.
آستانه نه تنها می خواهد در آسیای میانه بهترین باشد که می خواهد در دنیا هم سری میان سرها درآورَد. شب آخری که در آستانه بودم به رستورانی دعوت شدم که در محله نسبتا اعیانی بود. انواع رستوران های ملل کنار هم قرار گرفته بودند: چینی ها، کره ای، هندی ها، روس ها، ایتالیایی ها و... قزاقستان می خواهد از هر چیزی در این دنیا برای خودش تکه ای داشته باشد. می خواهد کلکسیونی داشته باشد از سیاست ها، ادیان، فرهنگ ها و حتی خوراک ها. این خصلت را حتی در بناهایی هم که می سازد نشان می دهد. اغلب بناهایی که آستانه امروز را ساخته اند بناهایی هستند که اصل شان را می توان در پایتخت های اروپایی و آمریکایی نشان داد.
با این حال آستانه دنبال یک چیز است. آستانه می خواهد از خود چهره ای فرهنگی و صلح دوست بسازد.، هرچند به آزادی بیان همان اندازه اجازه بروز می دهد که برای دولتمردانش موی دماغ نشود.
با همین سیاست ها بود که چند سال پیش توانست لقب شهر صلح را از یونسکو برای خودش دست و پا کند. و این ریلی بود که قزاق ها روی آن حرکت کردند. فرهنگی که قزاق ها به نمایش می گذارند بیشترین بارش بر موسیقی و رقص و آواز است. مطبوعات و کتاب در قزاقستان آن اندازه رونق ندارند که بشود از آنها حرف ندانی زد. سینماها هم در سیطره فیلم های روسی و غربی است. چیزی را که سیاست های فرهنگی دولت حمایت می کند معماری و مجسمه سازی است.
«ما صلح طلبیم» این چیزی بود که یک قزاق حدودا 70 ساله در خیابان های خلوت اکسپوی 2017 گفت. او روزهای سخت زندگی در سیستم استالینی را به خوبی به یاد داشت و حاضر نبود آنها را دوباره زنده کند. این روحیه تساهل با دیگران ظاهرا چیزی ست که دستگاه های تبلیغاتی روی آن بسیار مانور می دهند. هرچند تساهلی که از آن حرف زده می شود نباید پا روی دم و دستگاه حاکمیت بگذارد.
قزاق ها در این سال ها سعی کرده اند در کشمکش های بین المللی نقش میانجی گر داشته باشند؛ سعی کرده اند قدرت های بزرگ را با هم آشتی بدهند و باب مذاکره ها را باز کنند. آنها همه تلاش شان را می کنند که از خودشان تصویر کشوری را بسازند که هویتش صلح دوستی است.
یک نمونه اش ساختن بناهایی در شهر است که برابری انسان ها را لقا می کنند. آستانه ای که جمعیتش نسبت به جمعیت بسیاری از پایتخت ها کمتر است کاخی نمادین، هرمی و شیشه ای به نام صلح و دوستی ساخته است و آن را اقامتگاه ادیان مختلف معرفی کرده است. زیر آن کاخ هرمی رنگارنگ نمایندگان ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودا، هندو و تائو و دیگران جمع شده اند. آنجا به گفته قزاق ها، مرکزی ست برای فهم دین و پرهیز از خشونت و برابری انسان ها. درست آن طرف خیابان مسجد جامع حضرت سلطان را ساخته اند؛ مسجدی باشکوه، بزرگ و باابهت که مناره های بلندش آسمان پاک آستانه را می شکافد.
احمد که خانه اش در همان بخش قدیمی شهر است نمازهای مغربش را در مسجد جامع حضرت سلطان می خواند. او مردی ست حدودا 30 ساله که کراوات می زند و از کارمندان دولت به شمار می رود. در حیاط مسجد بود و به طرف شبستان می رفت. جایی که او ایستاده بود «کاخ صلح و دوستی» درست بین ساختمان عظیم مسجد و برج های مسکونی قرار گرفته بود. او می گفت «کاخ صلح و دوستی» روح قزاق ها را نشان می دهد که اساسش بر همزیستی است.
قزاق ها در سال هایی که پایتخت شان را به آستانه منتقل کرده اند سعی کرده اند مناسبت های بین المللی یا فرامنطقه ای را در آن برگزار کنند و از این طریق توجه ها را به خود جلب کنند. «اکسپوی 2017» یکی از آنها بوده است. می گویند در دو سه ماهی که اکسپو برگزار می شود حدود 5 میلیون نفر از آن بازدید خواهندکرد و میلیون ها دلار برای قزاق ها سود به همراه خواهدداشت.
اکسپویی که امسال برگزار شد شعارش «انرژی های پایدار» بود و هر کشوری سعی کرده بود دستاوردهایش را در این زمینه به رخ بقیه بکشد. پژو از ماشینی رونمایی کرده بود که از انرژی خورشیدی نیرو می گرفت و ژاپن هم دستاوردهایش را در زمینه های روشنایی و گرمایشی به نمایش گذاشته بود.
۹۶/۰۶/۰۱