اختلال امنیتی ناشی از عدم شهرسازی اسلامی است!
به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه یازدهم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
شعاع استاندارد شهر اسلامی
بحث امروز در بیان مطلب دوم از مباحث فقه عمران شهری است. مطلب دوم این است که از مجموع ادلۀ ابواب مختلف فقهی استفاده میشود که شهر باید دایرهای باشد؛ به این معنا که معمولاً فاصلۀ خانههای درون شهر با مرکز شهر برابر باشد که نتیجه این میشود که اگر بیرون شهر یک خطی کشیده شود که دور شهر را احاطه کند این خط دایرهای یا شبیه دایره میشود. از مجموع ادله اینگونه استفاده میشود که نباید شهر از یک طرف دائماً بزرگ شود و توسعه پیدا کند اما از طرف دیگر اینگونه نباشد. این مناسب آن شهری که اسلام میخواهد طراحی کند نیست.
بیان شد که مرکز شهر همان محل نماز جمعه است پس اگر مسافت یک طرف شهر تا مرکز شهر ده کیلومتر باشد اما طرف دیگر دو کیلومتر بیشتر فاصله نداشته باشد نشان میدهد که شهر از همان طرف هم که رشد کرده نامتوازن توسعه پیدا کرده است و به این معنی است که با یک شهر بهمریخته روبرو هستیم.
البته نحوۀ استفاده از ادله را در اصول فقه نظام شهری بحث کردیم. این از آن مواردی است که بیان شد تلازم اثباتی بین دلیل یا مجموعه ادله با حکم دیگر شرعی وجود دارد. ما بر مبنای تلازم اثباتی این حکم را از مجموعۀ احکام استفاده و استنباط میکنیم.
اولاً مسافت قصر صلاة در شرع «بَریدَیْن» است. یعنی از هر جای شهر که بیرون روند به دو بَرید که رسیدند دیگر نماز قصر است. دو برید هم به معنای چهار فرسخ است.
در روایات آمده است که حضرت علیه السلام فرمود: «إِنَّمَا وَجَبَ التَّقْصِیرُ فِی ثَمَانِیَةِ فَرَاسِخَ لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ». هشت فرسخ یعنی چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن. یا در روایتی دیگر عبدالله بن یحیی بن کاهلی فرمود: «سَمِعَ الصَّادِقَ علیه السلام یَقُولُ: فِی التَّقْصِیرِ فِی الصَّلَاةِ بَرِیدٌ فِی بَرِیدٍ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِیلًا» و قال: «وَ قَدْ سَافَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی ذِی خُشُبٍ وَ هُوَ مَسِیرَةُ یَوْمٍ مِنَ الْمَدِینَةِ یَکُونُ إِلَیْهَا بَرِیدَانِ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِیلًا». اصل مطلب در روایات مسلم است که اگر فردی از شهر بیرون رود و قصد مسافت چهار فرسخی دارد که برود و برگردد یا هشت فرسخی که نمیخواهد برگردد باید نمازش را شکسته بخواند.
مجموعه دیگر روایات، روایاتی است که میفرماید اگر کسی بخواهد به چنین مسافتی برود از کجا باید نمازش را قصر بخواند. نباید بلافاصله بعد از شروع سفر نمازش را قصر بخواند بلکه باید از حدی که خفای اذان و جدران است ترخص را شروع کند. اگر به جایی رسید که دیوارهای شهر پنهان شد و صدای اذان شهر هم شنیده نمیشد دیگر از آنجا به بعد باید نماز را دورکعتی خواند یعنی اگر قصد مسافت هشت فرسخی یا چهار فرسخی رفت و برگشت داشت به این صورت است.
از مجموع این روایات استفاده میشود که آن شهری که مد نظر شارع است و احکام شرعی با آن تناسب دارد شهری است که مسافت محلی که نماز در آنجا قصر میشود تا شهر از هر نقطه شهر یکسان باشد. این خلاف فهم عرفی است که اگر که از این نقطه از شهر خارج شوند یجب القصر و اما اگر از نقطۀ دیگری با فاصلهای کمتر خارج شوند لایجب القصر. این یک مجموعه از روایات بود که از آنها استفاده میشود که به هر حال نقاط مرزی شهر باید نزدیک به هم باشند و مرز شهر باید بگونهای باشد که مسافت مرز از هر نقطه تا نقطۀ مرکزی شهر یکسان باشد.
مجموعۀ دیگری از ادله وجود دارد که مسافت نماز جمعه را برای افرادی که نماز جمعه بر آنها واجب میشود مشخص میکنند. البته در نظر این ادله مسافت تا محل نماز جمعه است نه مرز شهر اما ما استفادۀ دیگری از آنها میکنیم.
پس وقتی شارع مسافت بریدین را شرط قصر صلاة میداند از آن مطلب فهمیده میشود که نباید شهر به شکلی باشد که این همه بیرونزدگی داشته باشد و مثلاً یک نقطه اینجا تمام شود اما در نقطۀ دیگر پانزده کیلومتر آن طرفتر تمام شود. این با ساختمان شهری که شارع در نظر دارد سازگار نیست.
ملاک حریم مساجد و خانه ها
یک نکته هم اینکه ما به این موضوع که آیا روایت ناظر به شهرهای قدیم است یا شهرهای فعلی، توجهی نداریم بلکه بیان میداریم که زبان شارع این را میرساند که آن شهری که مورد نظر شارع است شهر با این تعریف است. این موضوع از مجموعه ادله مانند مجموعۀ ادلۀ وجوب قصر و همچنین ادلۀ «جوار المسجد اربعون داراً» که میفرماید جوار مسجد چهل خانه است، استفاده میشود.
البته خانه نیز حریمی دارد که در آینده بحث خواهد شد؛ اینگونه نیست که خانهها به هم چسبیده و دیوار به دیوار هم باشند. خانه باید حریم داشته باشد و باید بین هر خانهای با خانۀ دیگر فاصلهای وجود داشته باشد. به هر حال علاوه بر حریم خانه حریمی هم برای مسجد وجود دارد؛ یعنی باید مشخص شود که هر مسجدی برای چند نفر ساخته میشود. برای مثال از روایت استفاده میشود که مسجد جامع شهر غیر از مساجد محله و مساجد خصوصی است. اگر فردی میخواهد برای خودش مسجدی بسازد و در آن عبادت کند، این هر مقداری که شد اشکالی ندارد اما آن استانداردهای مسجدی که قرار است مردم در آن بیایند و محل اجتماع مردم باشد فرق دارد. پس مسجد استاندارد دارد.
مسجد محله، مسجد قبیله و مسجد جامع از جمله مساجد است. استانداردهای مسجد جامع مشخص است. مسجد محل هم باید بگونهای باشد که اگر از هر سمت چهل خانه حساب کنیم افراد آن خانهها بتوانند با هم در آن مسجد حاضر شده و نماز بخوانند، یعنی گنجایش آنها را داشته باشد. حریم مسجد چهل در چهل خانه است.
روایت میفرماید: «لاصلاة لجار المسجد الًا فی المسجد» پس همسایۀ مسجد باید در مسجد نماز بخواند. این جار و همسایه تا چهل خانه از تمامی جهات و نه فقط از یک جهت است. همچنین اگر یک مسجد مرکزی فرض شود -که همان مسجد صلاة جمعه است- باید مسجدی باشد که گنجایش همۀ شهر را داشته باشد.
منظور از شهر هم همۀ شهر با قطر سه مایل است. بنابراین میتوانیم که مساحت مسجد مرکزی را محاسبه کرده و مشخص کرد که چه مقدار باید باشد. حریم مسجد مرکزی نیز اربعون داراً است. در مورد سایر مساجد وقتی حریم مسجد اربعون داراً باشد تا مسجد دیگری که حریم آن هم اربعون داراً است همینطور ادامه میدهیم تا به مرز شهر برسیم که نتیجۀ آن این است که مرز شهر از هر سمت فاصلهاش تا مسجد مرکزی یکسان خواهد بود و لذا اگر خطی را که مرز شهر را در برمیگیرد در نظر بگیریم قاعدةً دایرهای شکل خواهد شد. آن چیزی که در طرح استاندارد یک شهر اسلامی باید در نظر گرفته شود.
البته به این معنا نیست که شهرهای فعلی را خراب کنیم اما برای شهرهای موجود باید فکر دیگری کرد. پس اگر بخواهیم شهر دیگری بسازیم باید بر طبق استانداردهای اسلامی و شرعی باشد.
وقتی میخواهید شهری با اصول اسلامی بسازید باید پیشبینی کنید که در این شهر چه مقدار خانه ساخته خواهد شد و زمانی که مسجدی طراحی میکنید باید بدانید که در اطراف این مسجد چه تعداد خانه پیشبینی میشود.
اگر حجم این شهر پر شد باید در فکر یک شهر دیگر با مستلزمات شهری دیگر و با مرکزیت حکومتیِ دیگر باشیم. این اختلالهایی که در حال حاضر در امنیت شهرها مشاهده میشود برای این است که این محاسبات رخ نداده است. شهر نباید بی حساب باشد و هرچه خواست بزرگ شود. شهر باید مقیاسها و استانداردهای شهری را دارا باشد. یکی از این مقیاسها این است که باید مرکزیت داشته باشد؛ مرکزیت حکومتی، مرکزیت قضایی، مرکزیت امنیتی، مرکزیت فرهنگی، مرکزین خدماتی و غیره اینها را باید پیشبینی شود.
ما باید اقرار کنیم که قرنها از اسلام دور بودیم. اسلام در زندگی ما نیامده است. سبک زندگی ما، سبک شهرهای ما، سبک روابط ما مبتنی بر معیارهای شرعی نبوده است. امیرالمومنین علیه السلام را خانهنشین کردند و ائمه هدی علیهم السلام را از دست ما دور کردند و آنها را منزوی کردند. آنها نتوانستند برای مردم آن شهری که اسلام میخواهد را بنا کنند. اما ما معتقد هستیم که از این روایات استفاده میکنیم و آن شهری که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مد نظرشان است را در مییابیم.
از روایات دیگر مانند: «من کان علی فرسخین» یا «من کان دون فرسخین» که وجوب نماز جمعه را میرساند اینگونه استفاده میشود که اگر شهری داشته باشیم و مرکزیت این شهر که همان مسجدی است که در آن «تقام فیه الجمعه» است، بعد از این مسجد تا دو فرسخ تمامی افرادی که در این فاصله هستند باید در این مسجد اقامۀ نماز جمعه کنند. آنهایی که باید در این مسجد نماز بخوانند در یک فرسخی آن هستند اما آنهایی که تا دو فرسخی هستند اگر در اطرافشان نماز جمعۀ دیگری نباشد باید به این نماز جمعه بیایند. اما اگر نماز جمعهای در فاصلۀ کمتری از این نماز جمعه نسبت به آنها برقرار است باید به آنجا بروند و اگر مسافت نماز جمعه دوم برابر با مسافت نماز جمعه اول است مختار هستند که در کدام یک شرکت کنند و اگر در جایی هستند که با هر دو نماز جمعه بیش از دو فرسخ فاصله دارند باید خودشان اقامۀ جمعه کنند.
پس فاصلۀ نماز جمعه با آن کسانی که باید در نماز جمعه حاضر شوند یکسان است. پس اینکه در روایت میفرماید هر کسی که مادون فرسخین است باید در نماز جمعه شرکت کند به این معناست که آن شهری که مد نظر شارع است با همین شهر دایرهای شکل سازگار است.
بنابراین وقتی مجموعۀ روایات و ادله را روی هم میگذاریم متوجه میشویم که شهر باید این ویژگیها را دارا باشد؛ یعنی مرز شهر از مرکزیت آن از هر سمت باید فاصلهای برابر داشته باشد. روایات با چنین شهری سازگار است."والسلام علیکم"