بزنگاه سنت و مدرنیته در معماری معاصر
فرناز کلباسی
در نخستین ساعات شبی پاییزی، مسجد شیخ لطف الله میزبان نشست «تالیف در معماری» است تا در پنجمین گردهمایی خود موضوع «امکان معماری در منطق مناسبات جدید» را بهتحلیل و بررسی بگذارد. زیر گنبد بینظیر مسجدی که پروفسور پوپ معتقد بود به سختی میتوان باور کرد ساخته دست بشر باشد، نشستهایم تا پژوهشگران و معماران امروز اصفهان از سنت و مدرنیته و رویکرد جدیدی که از دل این دو باید نشئت بگیرد، صحبت کنند تا مشخص شود معماران امروز اصفهان به چه میاندیشند و چه بناهایی خلق میکنند!
فضای نیمه تاریک این مسجد تاریخی کوچک، اما پرشکوه و پراقتدار در دقایق ابتدایی آغاز برنامه به صوت خوش الحان یک آواز سنتی مزین میشود. بیش از آنکه بتوانم با لذت سرشار از معنویت این موقعیت همراه شوم، نگران آسیبی میشوم که احتمالا از دریچه بلندگوهای بزرگی که در چهار نقطه از محوطه مسجد جای گرفتهاند، به پیکره این عمارت چشم نواز وارد شده است. خوشبختانه برگزارکنندگان این برنامه خود معمارند و از اهمیت حفظ میراث گذشته، آن هم میراثی ارزشمند همچون مسجد شیخ لطف الله، دردانه یادگار عصر صفوی آگاهاند، موجب میشود تا به سخنان «بهارک کشانی»، معمار و پژوهشگر حوزه طراحی معماری و نخستین سخنران برنامه گوش بسپارم.
او سخنش را با دستهبندی دو طیف از معماران معاصر ایران آغاز کرده و میگوید: برخورداری از باورهای الهی، ویژگی معمارانی است که در یک سوی این طیف قرار دارند. اینان با تکیه بر نظام سنتی به دنبال کسب مشروعیت در سازوکار سنت هستند و بر نظریه «اندیشه منجر به عمل» صحه میگذارند. چنین معمارانی با تکیه بر مفاهیم برآمده از سنت، قائل به متن مقدس بوده و دیالوگ موثری با بخش مدرن جامعه برقرار نمیکنند.
او با بیان اینکه این معماران آثار درخشانی را در تاریخ ایران به یادگار گذاشتهاند، میافزاید: متاسفانه دستاورد اینان عقیم مانده و درست یا غلط منجر به بنبست حرفهای در مفاهمهپذیری و دیالوگ با جامعه مدرن شده است.این پژوهشگر، معماران برخوردار از باورهای مدرن و متاثر از فرهنگ غربی را سوی دیگر طیف معماران معاصر ایران دانسته و میگوید: اینان با پهلو زدن به فرهنگ غرب به دامان مفاهیم به ظاهر امن زیسته شده در جهان مدرن پناه برده و درست مانند معمار غربی عمل میکنند، غافل از اینکه معمار غربی براساس تجربه زیستی خود به معماری میپردازد.
او ادامه میدهد: در چنین شرایطی معمار ایرانی از تجربیات و نظام فکری خود فاصله گرفته و بر پایه نظام غربی عمل میکند و همین مسئله موجب شده که برخی از آثار معماری ایران نمایی کامل از فرهنگ غرب باشد. حتی مساجدی هستند که باوجود آنکه باید نمایانگر باورهای الهی و دینی باشند، کاملا متاثر از فرهنگ غرب ساخته شدهاند. او با تاکید بر اینکه اعلام موضع این دو طیف ناشی از عدم مرزبندی موقعیت خودآگاه جامعه ازسوی اندیشمندان و متفکران است، میگوید: همه اذعان داریم که مشکل فرهنگی ما باید از بیرون نظم معماری حل شود و بنابراین هرکس باید به زعم خود ضمن انکارنکردن مشکلات، گامی برای حل آنها بردارد.او با بیان اینکه در میان هر دو طیف، معمارانی را دیدهایم که براساس مصلحتهای مختلف ناگزیر به تغییر موضع خود شدهاند، میافزاید: برای تغییر این وضعیت باید به افزایش دانش خود پرداخت و به جای سوار شدن بر موج سیاست، تفکر را از حوزه سیاسی فرهنگی جامعه آغاز کنیم.
همچنین لازم است به لزوم تاسیس نهاد نقد بیندیشیم و تغییر را از مراکز آموزشی آغاز کنیم.این مبحث با سخنرانی «خشایار حضرتیوند» ادامه مییابد. این پژوهشگر و معمار حوزه فلسفه معماری رویکرد سخنش را بر ترسیم وضعیت مطلوب معماری قرار داده و میگوید: تلاقی سنت و مدرنیته بزنگاه مهمی برای معماران معاصر است و این درحالی است که ما نباید سنت و مدرنیته را به نفع دیگری حذف کرده و کنار بگذاریم. براین اساس، باید در کنار دو طیف گفته شده، گروه سومی را ترسیم کنیم که در اثر یک فرآیند دیالکتیکی از دل این دو طیف خارج میشوند.او با بیان اینکه در آستانه جهان مدرن، معرفت شناسی جای جهان شناسی را گرفت، میگوید: در این زمان مفاهیم مدرن به مفاهیمی تبدیل شد که با تجربه انسان رابطهای ضروری داشت و به دنبال آن موجب شکلگیری نقادی شد. این تفکر نقادانه در قرن نوزدهم به شکلگیری علم تاریخ منجر شد و به دنبال آن تاریخ غرب، مولد آگاهی غرب و سازنده مفاهیم آن شد و در ذیل خود هنر، معماری و سایر مولفهها را شکل داد و در نهایت، به ایجاد یک فرهنگ خودآگاهی بسیار حجیم در غرب منجر شد.
او با بیان اینکه وقتی هنر مدرن در دهه چهل به ایران آمد، با فرهنگی غنی و هنرمندانی آگاه به سنتها روبهرو شد، میگوید: چنین مواجههای باعث خلق آثاری شگفتانگیز در دهه چهل در ایران شد.حضرتیوند آگاهی معماران ایرانی از کنار گذاشته شدن از سوی تاریخ غرب را معضل فعلی این جامعه دانسته و تاکید میکند: در گذشته، ما («ما» به اعتبار جغرافیای سیاسی) جزئی از تاریخ اندیشه غرب بودهایم، اگر به هر کتاب تاریخی مراجعه کنید، نامی از ابن سینا در آن موجود است، اما از نقطهای به بعد از این قطار پیاده شده و دیگر خوانده و شنیده نمیشویم. این مسئله به دلیل کمسوادی متفکران ما نیست، بلکه به این دلیل است که تاریخ غرب رشته مشخصی را یافته و وارد جهان جدیدی شده است.این پژهشگر شناخت و شهود «ما» را نخستین راهکار برای حل این مشکل دانسته و تاکید میکند: سپس باید با برخورداری از یک نهاد منتقدبه نقد خود بنشینیم و آنچه را خارج از قلمرو «ما» قرار دارد، بهدرستی بشناسیم.
سخنان «امیرمحمد اخوان»، معمار و پژوهشگر حوزه منظر شهری پایانبخش این نشست است. او معماری را امری اجتماعی قلمداد کرده و میگوید: این الزام در ابتدای انجام بسیاری از پروژههای معماری مورد توجه قرار گرفته و منجر به گردآوری اطلاعات اجتماعی لازم میشود، اما متاسفانه در نتیجهگیری پای سلایق شخصی و فردیت به میان آمده و نظر کارفرما بر کار غالب میشود.او اجتماعی بودن معماری را به معنای انجام آن بر اساس مولفههای موجود در جامعه تعریف کرده و میافزاید: این مولفهها که شامل جمعیت، روانشناسی و جامعهشناسی است، باید در همه شاخههای معماری لحاظ شده و مورد توجه معماران قرار گیرد.اخوان توجه به علوم خارج از حیطه معماری را دومین ضرورت دانسته و میگوید: توجه به این علوم، گسترهای را پیش روی ما میگشاید. هرچند که باید توجه داشت توجه به علوم انسانی در این میان، اهمیت بیشتری دارد.
او سومین ضرورت را صورتبندی مفاهیم در علم مدرن تعریف کرده و میگوید: این مسئله در مطالعات فرهنگی و نگاه درون معماری یاریگر است، بنابراین در معماری به فلسفه، جامعه شناسی و روان شناسی هم نیازمندیم.او سخنش را با بیان چهارمین ضرورت در حوزه معماری ادامه داده و بیان میکند: جغرافیای فکری و مدرنیته هر دو واجد ارزشاند و مفاهیمی را منتقل میکنند که راهگشای معماری امروز است.
مثلا در میان هنرمندان موسیقی، استاد محمدرضا لطفی معرف موسیقی سنتی است. ازسوی دیگر استاد حسین علیزاده از جایگاه موسیقی سنتی به موسیقی جهان مینگرد و همچنین حافظ ناظری از زاویه مدرنیته به موسیقی ایرانی نگاه میکند. آثار استاد علیزاده بیش از استاد لطفی به شناخت جهانیان رسیده است.پرونده پنجمین نشست از سلسله نشستهای تالیف در معماری هم بسته میشود. دالان مسجد شیخ لطف الله را به سمت در خروجی طی میکنم، در حالیکه در سرم هزاران آرزوست، برای دیاری که روزی به برکت حضور هنرمندان معمارش شهره جهان شد و امروز بیتدبیریها و غفلتهای آشکار بر پیکر بناهای قدیمیاش لرزه میاندازد. پلهایش تشنه آباند و خیل بیشمار عمارتهای قدیمی در کوچه پس کوچههایش چشم انتظار یک غبارروبی ساده... .