به مناسبت 7 آبان، کوروش؛ بهانه است یا اندوخته؟
۸ آبان ۱۳۹۶
روزنامه همدلی: اندیشه اسطورهای از منطقی برخوردار است که با منطق فلسفی، دینی و حتی علمی متمایز است. با این وجود، به نظر میرسد رویآوری به شخصیتهایی که در دوران اسطورهای میزیستهاند، الزاماً با همان منطق اسطورهای نیست. امروزه شاهد پدیدهای نوین هستیم. این پدیده همانا شخصیتهای باستانی است که راوی گزارههایی با منطق امروزین هستند.
یعنی اسطورههای باستانی مظاهر تلاقی دو یا چند شیوه اندیشیدن شدهاند. امروزه انسانها با تاسی از اندیشه دینی و اندیشه علمی فاصله زیادی با اندیشه اسطورهای پیدا کردهاند. حال سوال میشود چگونه شخصیتهایی که در دوران اسطورهای زیسته و صد البته، افکار آنها برآمده از همان منطق اسطورهای است، چنین کاربرد نوینی در جوامع امروز را عهدهدار میشوند؟
کوروش یکی از این شخصیتها است. شخصیتی که بسیاری او را پایهگذار سلسله هخامنشیان در ایران دانسته و معتقدند اولین کسی است که برای مشروعیت و حکمرانی خود مبنایی حقوقی تبیین میکند. در این مطلب قرار نیست به تعریف و تمجید و یا نقد و رد کوروش پرداخته شود. در اینجا قصد بر این است به مناسبت هفتم آبان که بنا بر روایتی، زادروز کوروش و بنا بر روایت دیگر، روز فتح بابل توسط وی است، نگاهی گذرا به استقبال نوین از این شخصیت تاریخی داشته باشیم. این استقبال بیش از هرچیز، در تجمع بسیاری از هموطنان ما کنار مقبره وی در سال گذشته نمایان شد.
کوروش شخصیتی است که در دوران اسطوره میزیست و منطق فکری وی علیالاصول، برآمده از این شیوه اندیشیدن است. اما امروز ملاحظه میشود، بنا بر تعاملات سیاسی و اجتماعی جاری، جملاتی منسوب به وی در فضای مجازی منتشر میشود که اساساً مبتنی بر منطق دیگری است . گاهی این جملات برآمده از منطق دینی و گاهی منطق علمی است.
با این اوصاف، باید پرسید چنین کاربردی از شخصیت کوروش به چه دلیل و اهمیت آن تا کجا است؟ برای پاسخ به سوال فوق، چهار کار باید صورت گیرد: نخست؛ نشان داده شود که کوروش در دورانی میزیست که منطق فکری اسطورهای بر روابط اجتماعی و سیاسی حاکم بود. دوم؛ به کاربرد کوروش در فضای زیستی امروز اشاره شود و سوم؛ معنای نهفته در این کاربرد واکاوی شود. چهارم؛ اهمیت امروزین کوروش در چیست؟
نخست؛ کوروش و شیوهای از تفکر بهنام اسطوره
چرا ادعا میشود که کوروش با تفکر اسطورهای به جهان مینگریست؟ باید دقت کرد که کوروش در دورانی میزیست که تنها شیوه تفکر، همین شیوه اسطورهای بود. با نگریستن به نقشها و سنگنبشتههای بنای بجامانده از آن دوران در تخت جمشید و پاسارگاد بهخوبی متوجه این موضوع میشویم. موجودات افسانهای که در زندگی روزمره مردم حضور دارند و فرماندهان و عالیمنصبان، نیروی خود را از چنین موجوداتی کسب میکنند .
این بهترین دلیل برای وجود تفکر اسطورهای در دوران کوروش است. با احتساب این موضوع که بنای تخت جمشید عمدتاً به دوره بعد از کوروش بازمیگردد، این ادعا بیشتر تقویت میشود که قطعاً تا آن زمان منطق دیگری هنوز جایگزین این شیوه از تفکر نشده است. اما شیوه تفکر اسطورهای چیست؟ ارنست کاسیرر، مهمترین اندیشمندی است که این نحو از اندیشه را توضیح داده است. وی میگوید:«آگاهی اسطورهای به تفکیک امور از یکدیگر و لایهبندی آنها نمیپردازد و اصولاً با چنین کارهایی آشنایی ندارد.
آگاهی اسطورهای در تاثر بیواسطه حسی به سر میبرد و بیآنکه آن را با چیز دیگری بسنجد، میپذیرد. زیرا برای آگاهی اسطورهای تاثر حسی امری صرفاً نسبی نیست، بلکه مطلق است. تاثر حسی از طریق چیز دیگری فهمیده نمیشود و وجودش به چیز دیگری به منزله شرط وابسته نیست، برعکس تاثر حسی خود را فقط از طریق شدت حضور خویش و نیروی مقاومتناپذیری که بر آگاهی میگذارد، نشان میدهد و وجود خویش را به ثبوت میرساند. در حالی که اندیشه علمی نسبت به ادعای «ابژه»(عین) در مورد عینی و ضروری بودنش رویهای توام با تفحص و شک اتخاذ میکند.
اسطوره چنین تقابلی را نمیشناسد. اسطوره ابژه را فقط تا آنجایی میشناسد که منقاد ابژه شده باشد. اسطوره، ابژه را با بنا نهادن تدریجی آن در اختیار نمیگیرد، بلکه برعکس، ابژه اسطوره را به انقیاد خود در میآورد. اسطوره برای فهم ابژه از طریق حصر آن بهطور منطقی و تبیین آن به کمک مجموعهای از علتها و معلولها فاقد اراده است. اسطوره به سادگی مقهور و منقاد ابژه میشود. اما شدت حضور ابژه اسطورهای و نیروی بیواسطهای که این ابژه بر آگاهی اعمال میکند، آن را از دیگر موجودات و اشیا و وقایع تکرارشونده جدا و متمایز میکند. بر ابژه اسطورهای قاعده و قانونی ضروری حاکم نیست.
هر ابژهای که به آگاهی اسطورهای وارد میشود و آن را تسخیر میکند، گویی فقط به خود متکی است و با هیچ ابژه دیگری قابل قیاس نیست. چون یگانه و منحصربهفرد است؛ این ابژه در حال و هوایی بیهمتا و منحصربهفرد به سر میبرد و آن را تنها به دلیل بیهمتایی و یگانه بودن و حضورش در «اینجا» و «اکنون» میتوان درک کرد.»
در تفکر اسطورهای نه دلایل یک واقعه بهصورت سوبژکتیو و با در نظر گرفتن فاصله میان آن با ابژه درک میشود، مانند آنچه دکارت گفته و علم جدید بر مبنای آن شکل گرفته است و نه مانند اندیشه متافیزیکی بر مبنای امر فینفسه به قیاس پدیدهها با این ذات درک میشود. در اندیشه اسطورهای، هر پدیده بنا به درک لحظهای آن پدیده، در کنار دیگر محسوسات میسر میشود. مثال: اگر در حین پریدن از جوی آبی، رعد و برقی در آسمان اتفاق افتد در اندیشه اسطورهای این دو پدیده به یکدیگر ربط داده میشود. همین نحو از اندیشیدن را باید به تمام امور خرد و کلان تعمیم داد. این تعمیم، شیوه حکمرانی را نیز شامل میشود. با این اوصاف باید دقت کرد که کوروش در چنین نحو از اندیشیدن به حکمرانی و ارتباط با مردم مبادرت کرده است. با این اوصاف به این سوال برمیگردیم آیا جملات منسوب به کوروش با چنین شیوه از تفکری میتواند در فضای امروزین سند قابل اعتباری تلقی شود؟
دوم؛ کوروش و فضای زیستی امروز
همانطور که گفته شد امروزه در فضای مجازی جملات تزئینشدهای بهنام کوروش منتشر میشود. فارغ از صحت و سقم این جملات باید دقت کرد منطق فکری اسطورهای کوروش ایجاب میکند که معنای نهفته در این جملات با آن چیزی که ما از آن تصور میکنیم، متفاوت باشد. اگرچه برخی از این جملات بهوضوح برگرفته از متون ایام اخیر است، اما بدون ادعا در این باره باید گفت که هدف از نشر و تبیین چنین جملاتی، ایجاد مطالبات اجتماعی امروزین در قالب شخصیتی به نام کوروش است. به برخی از این جملات دقت کنید:
«خداوندا! دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها... یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دستنیافتنی خالی کن.»
این جمله کاملاً با منطق متافیزیک دینی منطبق است و از امر فینفسه سخن به میان آورده است.
« اگر همان کاری را انجام دهید که انجام میدادید، همان نتیجهای را میگیرید که همیشه میگرفتید.»
این جمله کاملاً بر منطق سوبژکتیو و علوم جدید مبتنی است و بهطور مشخص، علت هر پدیدهای را در امر پیشین میجوید.
«تنها راهی که به شکست میانجامد، تلاش نکردن است.» این جمله نیز مانند قبلی است.
«دستانی که کمک میکنند، پاکترند از دستانی که رو به آسمان دعا میکنند.» این جمله کاملاً در تقابل با تفکر متافیزیکی است و مشخص است از منطق شکلگرفته پس از تفکر متافیزیکی برآمده است. در حالیکه منطق اسطورهای اساساً درکی از متافیزیک نداشته تا بخواهد علیه آن موضع گیرد. امثال اینگونه جملات بسیار زیادند و نباید آنها را به لحاظ تاریخی چندان جدی گرفت. اما این جملات بار معنایی دیگری با خود حمل میکنند. همانطور که گفته شد، انتشار این جملات، به نوعی حاکی از مطالبات و خواستههای بینالاذهانیای است که در میان جامعه وجود دارد.
سوم؛ چه معنایی در این جملات قابل شناسایی است؟
همانطور که گفته شد، این جملات به نوعی بازگویی خواستهها و نیازهای اجتماعی است که از زبان کوروش بیان میشود. امروزه زندگی مدرن ایجاب میکند که انسان، کاستیها و نیازهای خود را در فضای عمومی منتشر کرده و پیگیر آنها باشد. در غرب و کشورهای مدرن، این نیاز به شکلگیری احزاب فراگیر و جامعه مدنی پویا منتهی شده است.
گذشته از کاستیها و نواقصی که این نهادها به همراه دارند، اما کماکان مهمترین ابزار برای بیان نیازهای انسان تلقی میشود. از طرف دیگر، وجود مطبوعات آزاد و مبتنی بر اتاق فکری مشخص که بتوانند مطالبات اجتماعی را با زبان مشخص و شفاف و بهدور از کینه و احیاناً زبان توهینآمیز بیان دارند، یکی دیگر از ابزارهای لازم برای زندگی مدرن است.
متاسفانه در کشور ما به دلیل عدم وجود این دو نهاد کلیدی، یعنی احزاب سیاسی فراگیر و مطبوعات استخواندار، وظیفه این نیاز اجتماعی بر دوش فضای مجازی بی در و پیکر گذارده شده است. مردم نیازهای خود را گاه با زبان جوک و فکاهی و گاه در قالب جملات حکیمانه به نقل از یکی از شخصیتهای مشهور بیان میدارند. شاید اغراق نباشد که برخی مانند کوروش و دکتر سمیعی رکورددار این جملات هستند. از آسفالت خیابانها گرفته تا مسائل اعتقادی و نقش حکومت در زندگی مردم، ازجمله جملاتی است که به این افراد منسوب میشود.
چهارم؛ اهمیت امروزین کوروش چیست؟
اینکه کوروش میتواند مبنایی برای بازگویی مطالبات اجتماعی باشد، نشان از وجود «سرمایهای تاریخی» نزد مردم ایران است. سرمایههای تاریخی اشاره به داشتههای یک جامعه دارد که به واسطه آن میتوانند به یکدیگر تعلق خاطر داشته باشند. «سرمایه تاریخی» یکی از ملزومات «سرمایه اجتماعی» است. بسیاری از کشورها سرمایه اجتماعی خود را بر روی نهادهای دیگری شکل دادهاند. گاهی اوقات این نهادها بر شخصیتهای کاریزماتیکی مبتنی است که در عصر حاضر زیستهاند.
اما کمتر کشوری یافت میشود که مانند ایران از «سرمایههای تاریخی» برخوردار باشد. همانطور که بیان شد، کوروش امروز نقشی همچون احزاب سیاسی و یا مطبوعات آزاد را از آن خود کرده است. باید توجه داشت که چنین کارویژهای، در عین حال که میتواند در تقویت سرمایه اجتماعی نقش بهسزا داشته باشد، به دلیل عدم حضور تفکر واحد و سازمانیافته، همانند آنچه در احزاب و مطبوعات ریشهدار شاهدیم، امکان انحراف و سوءاستفاده را آسانتر میکند. با تمام این اوصاف، باید در نظر داشت که کوروش و مواریث بهجامانده از تاریخ پربار ایران، بخشی از فضای بینالاذهانی ایرانیان است که میتواند مبنایی برای همگرایی و اتحاد ملت محسوب شود.
بدون شک مبارزه با این داشتهها نهتنها به حذف آنها منجر نمیشود، بلکه امکان انحراف و بهرهبرداری خلاف منافع ملی را بیش از پیش میسر میسازد. مقتضی است از این داشتهها بیشتر استفاده شده و زمینه لازم برای بهرهبرداری در تامین سرمایه اجتماعی فراهم شود.
۹۶/۰۸/۰۸