دلایل ناکارآمدی آموزش زبان در مدارس
۱۵ آذر ۱۳۹۶
مجله مروارید - سارا سجادی نایینی، آرش خاموشی: کافی است نیم نگاهی به وجود صدها موسسه زبان انگلیسی در اطرافمان بیاندازیم، تا از سویی به ناکارآمدی سیستم آموزش زبان در مدارس و از سوی دیگر به نیاز جامعه پی ببریم. نیازی که دیرزمانی است در مسیر شد و پیشرفت هر فرد و سازمانی تا بن استخوان احساس می شود.
بر کسی پوشیده نیست که عصری که در آن زندگی می کنیم، عصر ارتباطات و اطلاعات نامیده می شود. بشر در هیچ دوره ای این چنین با حجم انبوهی از داده ها مواجه نبوده و یکی از مهم ترین ابزارهای بهره برداری از چنین دنیایی تسلط داشتن بر «زبان انگلیسی» است. مشکلی که امروزه بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان با آن روبرو هستند.
در ایران کتاب انگلیسی از «کلاس هفتم» در کنار دیگر کتب درسی قرار می گیرد و پس از سپری شدن هفت سال زمان و صرف انرژی و بودجه های دولت، دانش آموز نه توانایی خواندن یک متن را دارد، نه می تواند بی دردسر چن خطی بنویسد و نه قادر به شنیدن و درک مطلبی انگلیسی است.
او حتی در صورت لزوم نخواهد توانست چند کلمه ای صحبت کند! یعنی دانش آموز تا پایان دوره دبیرستان هیچ یک از مهارت های زبانی را کسب نمی کند و این در حالی است که در موسسات و آموزشگاه های زبان، این مهارت ها به مراتب سهل تر قابل حصول است. زیرا مبنای طراحی کتاب های انگلیسی مدارس، بر پایه گرامر بوده و تنها برای بالابردن توان تست زدن در کنکور به کار دانش آموزان می آید.
روش تدریس زبان نیز یک روش قدیمی و بدون بازده است. در باب آفت «زبان ندانی ما» همین بس که روش های زبان- آموزی در کشورمان با روش های روز دنیا فرسنگ ها فاصله دارد. نکته دیگری که در مورد «درس زبان انگلیسی» به چشم می خورد، اضافه شدن نابهنگام این درس پس از سپری شدن شش سال تحصیلی برای دانش آموز سیزده، چهارده ساله است!
چنانچه می دانیم زیربنای تمامی دروسی که در متوسط اول و دوم به لیست کتاب های درسی افزوده می شود، در دوره ابتدایی پی ریزی شده است. گویی بذر درس در دوره ابتدایی کاشته و طی سال های تحصیل بارور می شود، در این میان تنها، درس زبان انگلیسی است که چون مهمانی ناخوانده که میزبان چندان آماده حضورش نیست، زمانی نامناسب و بدون هیچ پیش زمینه ای، به ناگهان نمایان می شود.
این دیرکرد در شرایطی است که براساس پژوهش ها، تردیدی وجود ندارد که بهترین سن برای یادگیری زبان دوم، دوران کودکی است و این تاخیر شش ساله، چیزی جز سوزاندن فرصت طلایی و تکرارنشدنی کودکی نیست. آن هم برای مهارتی که برای بدست آوردن آن به فرایندی طولانی و زمان بر نیاز است.
بالا بودن سن زبان آموزان، ناکافی بودن ساعت تدریس، عدم تسلط بر معلمان بر زبان انگلیسی، نبود وسایل کمک آموزشی، تاکید صرف بر گرامر و در نهایت کار بردی نبودن این درس سبب شده تا پس از سال ها، سرانجام آموزش و پرورش نسبت به بازنگری کتاب های انگلیسی اقدام کند و در نتیجه آن، کتاب های مکالمه محور جایگزین کتاب های گرامرمحور شوند.
با اینکه این تغییر ساختار دارای نکات مثبتی است اما آنچه عیان است اینکه کتاب های جدید نیز توانسته اند در اوضاع یادگیری زبان انگلیسی دانش آموزان تفاوتی ایجاد کنند و مشکلات بنیادین هنوز پابرجاست.
در یک نگاه اجمالی به کتاب های درسی جدید، نکته ای که بیش از همه در این کتاب ها به چشم می خورد، فضای کاملا ایرانی با اسامی و مکان های ایرانی است که به هیچ صورت بیان کننده ضرورت های لازم برای آموزش زبان (یعنی ارتباط برقرار کردن با مردمانی که فرهنگ و زبان و آداب و رسومی متفاوت دارند) نیست!
دانش آموزی که نداند زبان انگلیسی قرار است چه نقشی در آینده اش ایفا کند، بخشی از وقت و انرژی خود را صرف یادگیری آن خواهدکرد. به نظر نمی رسد فضایی که در این کتاب ها ترسیم شده است هیچ انگیزه و میلی به زبان آموزی ایجاد کند.
این مسئله حاصل نگاه منفی ما در سطح کلان جامعه است. هنوز توانسته ایم بپذیریم که دانستن زبان انگلیسی، دانستن زبانی بیگانه نیست بلکه بهره مند شدن از زبانی بین المللی است.
امروزه دانشمندان و پژوهشگران مقالات خود را به زبان انگلیسی می نویسند تا برای جهانیان قابل استفاده باشد. ما برای ارتباط با کشورهای آسیایی و حتی همسایگان خود به زبان انگلیسی بیش از هر زبان دیگری نیازمندیم.
یادگیری زبان دوم الزاما به مفهوم پذیرش فرهنگ آن کشور و نابودی ارزش های ما نیست بلکه خود راهی است برای شناساندن فرهنگ مان به مردمان دیگر و کسب شناخت بهتر از دیگران.
وظیفه آموزش و پرورش، ایجاد زمینه ای مناسب برای آشنا ساختن دانش آموزان با علوم نوین و آماده کردن آنان برای مطالعه، پژوهش و ابداع و اختراع در مراحل عالی تحصیلات است. در این راستا آموزش زبان انگلیسی بخش اجتناب ناپذیری از آموزش های امروز سراسر جهان است که به بالابردن اعتماد به نفس جوانان و نوجوانان ما در مواجهه با مردم دیگر ملل منجر خواهدشد و این کار به صورت علمی و کاربردی وظیفه مسلم آموزش و پرورش است و نباید مسئولیت اصلی خود را در این مهم فراموش کند.
زیرا در صورت سهل انگاری در چنین مواردی، هم به لحاظ کاربردی چیزی به دانش آموزان، یاد داده نمی شود (تا بتوانند در خواندن، نوشتن و مکالمه مهارت یابند) و هم ساعات زیادی از بهترین دوران زندگی آنها هدر می رود.
۹۶/۰۹/۱۵