محل تولد حضرت محمد (ص) در مکه / محل معراج پیامبر (ص) / کلید خانه خدا / عکس نوجوانی پیغمبر (ص) از کجا آمد؟
فردا: خانه ای را که رسول خدا(ص) در آن متولد شده، با نام «مولد النبی» می شناسند. این مکان در نزدیکی مسجد الحرام و در انتهای باب صفا قرار دارد.محل تولد پیامبر (ص) در ابتدای شعب ابی طالب قرار داشته و همینک در فاصله محل میلاد تا مسعی سنگ فرش است.
در تاریخ آمده است که وقتی رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد، این خانه در اختیار عقیل، فرزند ابو طالب بود و پس از آن در اختیار اولاد و نوادگان وی قرار داشت. بعدها خیزران، همسر هارون، آن را خریداری کرد.
مسلمانان این خانه را گرامی میداشتند و به ویژه در شب تولد پیامبر(ص) مراسمی در آنجا برگزار میکردند. در پی روی کار آمدن دولت سعودی، همزمان با خراب کردن این قبیل اماکن، محل مولد النبی هم تخریب شد.
تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه ای بنا کنند که امروزه به نام «مکتبة مکة المکرمه» شناخته میشود.در حال حاضر بر سر در این مکان تابلوئی با عنوان «مکتبة مکة المکرمه» نصب است.
محل معراج پیامبر (ص)
وبسایت باشگاه خبرنگاران: پیشینه مسجدالاقصی را باید از گذشته دور، یعنی زمان ابراهیم نبی(ع) مورد بررسی قرار داد.
حضرت ابراهیم در بینالنهرین متولد شد و به فرمان خدا به کنعان (فلسطین امروزی) مهاجرت کرد که آن سرزمین محل استقرار فرزندان ابراهیم گردید.
در زمان یعقوب خشکسالی شدیدی در کنعان رخ داد ولی اهالی آن سرزمین آگاه شدند که در مصر ذخایر غنی گندم وجود دارد، در آن زمان یوسف(ع) پسر یعقوب عزیز مصر بود که ماجرای آن به تفصیل در قرآن ذکر شده است.
پسران یعقوب به دستور پدر برای تهیه گندم به مصر سفر کرده بودند که با یوسف رو به رو شدند ولی او نشناختند، یوسف(ع) برادرانش را به جای آورد و از آنها خواست تا بار دیگر که برای خرید گندم به مصر مراجعه کردند به همراه پدرشان به آنجا بیایند، بنابراین بنیاسرائیل پس از سالها دوری به مصر بازگشتند.
پس از گذشت چند نسل «قبطیان» مصری بر بنیاسرائیل سخت گرفتند و بنی اسرائیل را مورد آزار و اذیت قراردارند، از این رو خداوند موسی(ع) را برای رهایی آنان مبعوث کرد که در نتیجه آن موسی یهودیان را از مصر نجات داد و به کنعان برد.
حضرت داوود در زمان پیامبری خود معبدی در کنعان بنا نمود که در زمان پسرش سلیمان احداث آن تکمیل شد و به هیکل سلیمان (معبد سلیمان) مشهور گردید.
این معبد دو بار تخریب شد، اولین بار 587 پیش از میلاد مسیح بود که یک ایرانی به نام «بخت نصر» آن را ویران کرد که در پی آن یهودیان به بابل کوچ داده شدند. بابل در آن روزگار جزئی از امپراتوری ایران بود و امروزه در خاک عراق قرار دارد.
آنها حدود چهل سال آنجا بودند که در سال 538 قبل از میلاد فرمان آزادی یهودیان توسط «کوروش» پادشاه هخامنشی صادر شد در نتیجه عدهای از آنان به کنعان بازگشتند و هیکل سلیمان را بازسازی کردند.
در سال 70 پس از میلاد معبد بار دیگر به دست رومیان ویران شد و مخروبه بودن آن ادامه پیدا کرد، چون یهودیان دیگر قادر به بازسازی آن نشدند.
تا قرن هفتم میلادی فلسطین تحت حکمرانی مسیحیان بود تا اینکه در آن زمان اسلام بدون جنگ و خونریزی وارد فلسطین شد (شش قرن معبد متروکه و مخروبه باقی مانده بود).
مسلمانان در زمان خلیفه دوم و در مکان مخروبه هیکل سلیمان مسجدی را بنا کردند که طبق آیه اول سوره اسراء محل معراج پیامبر بوده است: «پاک است آن خدایی که بندهی خود(محمد) را شبی از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامون آن برکت دادهایم برد تا برخی نشانههای خویش را به او بنماییم، او شنوا و بیناست.»
به دلیل قرار گرفتن تکه سنگی تاریخی در آن مکان که محل معراج پیامبر بود مسلمانان نام «قبه الصخره» را به روی مسجد گذاشتند که با گنبدی طلایی در جوار گنبد سبز مسجدی دیگر در مسجد الاقصی قرار گرفته است.
مسجد توسط « عبدالملک مروان» به مساحت امروزی آن گسترش یافت و گنبد طلایی «قبه الصخره» به مهمترین بنای مسجد الاقصی تبدیل شد.
در پاسخ به اینکه برخی میگویند یهودیان برای اولین بار وارد سرزمین بیت المقدس شدهاند پس حق تملک آن را دارند، باید این نکته را متذکر شد که موسی(ع) و پیامبران بعدی به یهودیان گوشزد کرده بودند روزی پیامبر خاتم دین اسلام را از جانب خدا میآورد و باید آن را بپذیرید.
با وجود مسلمان شدن تعداد کمی از یهودیان بسیاری از آنها از پذیرش اسلام امتناع کردند، بنابراین تا زمانی که دین موسی(ع) از طرف خدا اعتبار داشته این مکان برای آنها بوده ولی پس از روی کار آمدن اسلام و خروج یهودیان از منطقه بیتالمقدس متعلق به مسلمانان بود.
در پی غصب فلسطین در سال 1948 کشور جعلی اسرائیل تشکیل شد و در پی آن یهودیان افراطی نیت تخریب مسجد را در سر پروراندند و قصد داشتند تا معبدی را از نو به جای آن بسازند.
گفتنی است توسعه مسجد الاقصی با ساخت 11 دروازه و 25 حلقه چاه برای دسترسی نمازگزاران به آب و یک برکه کوچک برای وضو ادامه پیدا کرد، اما مسجد دو بار در سالهای 747 و 1033 میلادی بر اثر زلزله تخریب شد که به طور مجدد توسط مسلمان مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت.
پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند: یک نماز در مسجد من( مسجد النبی) بهتر از هزار نماز در دیگر مساجد است به جز مسجد الحرام و مسجد الاقصی.
شایان ذکر است که بیتالمقدس قبله اول مسلمانان بوده و پیش از فرمان خدا مبنی بر نمازگزاردن به سوی کعبه، پیامبر(ص) به سمت مسجد الاقصی نماز میگزارند.
کلید خانه خدا
وبسایت مشرق: زمانیکه کعبه توسط حضرت ابراهیم(ع) بازسازی شد، پس از ایشان و حضرت اسماعیل، نگهبانی و نگهداری از این خانه مقدس، به قبیله جرهم سپرده شد که از یمن آمده بودند.
این قبیله پس از پیروزی و تسلط قبیله عربستانی «بنی خزاعه»، مجبور به ترک مکه شدند و این قبیله بتپرست که متعلق به جنوب عربستان بودند، کعبه را به محلی برای نگهداری بتهایشان تبدیل کردند، در این زمان آنها خود کلیددار کعبه بودند.
بعدها در اواسط قرن پنجم پنجم میلادی، خاندان قریش (خاندان پیامبر اعظم) بر مکه تسلط یافتند، «قصی بن کلاب» رئیس قبیله قریش مسئولیت نگهداری از مکه و کلیدهای این مکان مقدس را به عهده گرفتند.
«قصیبن کلاب» پیش از مرگ، وظایفش را به دو پسرش «عبد الدار» و «عبد مناف» سپرد. در این میان وظیفه نگهداری و مراقبت کعبه به «عبد الدار» رسید.
پس از پیروزی مسلمانان بر مکه به رهبری حضرت محمد (ص)، ایشان شخصاً این خدمات را به عهده گرفتند.
عکس نوجوانی پیغمبر (ص) از کجا آمد؟
شنیده شده است که کسانی در پاسخ می گویند این تصویری است که بحیرای راهب در سفری که حضرت به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت، آن را کشیده است. اما در واقع درستی این پاسخ در معرض تردید قرار دارد.
نویسنده استدلالهای خاص خود را دارد و تلاش کرده تا نشان دهد اصل این تصویر از کجا آمده است. شاید باب بحث در این باره همچنان باز باشد.
عجالتاً این مقاله را ترجمه و در اختیار خوانندگان عزیز قرار می دهیم. عنوان اصلی مقاله چنین است:
The Story of Picture
Shiite Depictions of Muhammad
Pierree Centlivre & Micheline Centlivres-Demont
در مجله
ISIM Review ۷
Spring ۲۰۰۶
pp. ۱۸-۱۹
شیعیان ایران سابقه دیرینه ای در به تصویر کشیدن اعضای خاندان حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم و خود ایشان دارند. از اواخر دهه نود، پوسترهای پرفروشی منقش به تصویر حضرت محمد (ص) در ایران چاپ شده است که در آنها حضرت محمد به صورت جوانی خوش چهره تصویر گردیده است.
این پوسترها امروزه با استفاده از فناوریهای روز و ابزارها و تکنیکهای مختلف تولید می گردند. با وجود این، ساختار تصاویر هنوز سنتی هستند، پس زمینه آنها رنگ ساده ای دارد و رنگها به سادگی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. به علاوه، این تصاویر همواره خصوصیات و صفاتی دارند که تمایز آنها را از دیگر عکس ها آسان می سازد، به عنوان مثال شمشیر دو لبه حضرت علیهالسلام اشاره کرد.
اما تصویری که در اینجا بدان خواهیم پرداخت، اساسا با تصاویر قبلی متفاوت است: این تصویر نوجوانی خوش قیافه با چشمانی لطیف و چهره ای دلنشین را نشان می دهد که تا حد زیادی یادآور نقاشیهای اواخر رنسانس است، به خصوص تصاویر نوجوانانی که توسط Caravagio کشیده شده، همچون پسری با سبد میوه (Boy Carrying a Fruit Basket رم، گالری Borghese) و یا پدر جان تمهید دهنده (Saint John The Baptist موزه Capitole). همان نرمی مخمل شکل گونه ها، همان دهان نیمه باز و همان نگاه نوازش گر. هرچند نسخ متفاوتی از این تصویر وجود دارد، اما همه آنها صورتی جوان را نشان می دهند که اغلب در زیر آنها نوشته شده محمد رسول الله و یا حتی اطلاعات دقیق تری درباره دوره ای از زندگی محمد(ص) که این عکس بدان متعلق است و حتی منبع عکس داده شده است.
یک اکتشاف جالب
در سال ۲۰۰۴، در حین بازدید از یک نمایشگاه عکس مختص به دو عکاس Lehnert و Landrock، تصادفاً موفق به کشف ریشه این پوستر ایرانی شدیم و آن عکسی بود که Lehnert بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس گرفته بود، و سپس در اوایل دهه بیست به صورت کارت پستال چاپ و توزیع شده بود.
Radolf Franz Lehnret (۱۸۷۸ – ۱۹۴۸ که اهل جمهوری چک امروزی بود، در سال ۱۹۰۴ به همراه فردی به نام( Heinrich Landrock ( ۱۸۷۸ – ۱۹۶۶ آلمانی به تونس آمد، اولی به عنوان عکاس و دومی به عنوان ناشر و مدیر. از آنجایی که Lehnret در سال پیش از آن اقامتی کوتاه در تونس داشت، علاقه زیادی به مناظر طبیعی و ساکنان آنجا پیدا کرده بود. شرکت این دو (L&L) به صورت تخصصی به چاپ تصاویر از مناظر زیبا در تونس و مصر می پرداخت و هزاران عکس و کارت پستال از این مناطق چاپ نمود.
Lehnert که در موسسه هنرهای گرافیکی وین تحصیل کرده بود، روابطی با اعضای جنبش pictorialist که عکاسی را به عنوان اثر هنری می دانستند، داشت. عکسهای Lehnert نه تنها بیابان، تپه های شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس را نشان می داد، بلکه شامل تصاویری از پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره ای بین زن و مرد داشتند.
این تصاویر معمولا مطابق سلیقه مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم آمیز از شرق داشتند. Lehnret بدون شک در تهیه عکسها از این مساله استفاده نموده، ولی نبوغ قابل توجهی نیز به خرج داده است. عکسهای او به صورت چاپ نقره ای، گراورسازی شده و چهار رنگ چاپ شده است. اکثر این کارت پستالها از سال ۱۹۲۰ در آلمان چاپ شده و در مصر پخش شده است.
چاپ ها و متن های منطبق
هیچ شکی نیست که کارت پستال نشان داده شده در شکل بالا که براساس شماره گذاری L&L، شماره آن۱۰۶ است به عنوان مدل پوسترهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه، نام کارت پستال شماره ۱۰۶ محمد است، که این خود به تنهایی می تواند نشان دهد که چرا تصویرگران ایرانی آنرا به عنوان مدلی از حضرت محمدصلیاللهوعلیهوآلهوسلم انتخاب نموده اند. بدون شک، همه نسخ موجود از این عکس، همه از عکس شماره ۱۰۶ الگوبرداری کرده اند با این تفاوت که نسخ اولیه به عکس اصلی شبیه ترند. بدین ترتیب، Lehnret ناخواسته در قلب یک اسطوره قرار گرفته است.
سوال درباره ارتباط بین توصیف مرسوم از چهره پیامبر و چهره جوان تونسی، هنوز بدون پاسخ مانده است. تصویر نمایشگر چهره یک نوجوان خندان است، با دهانی نیمه باز، عمامه ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش. همین چهره در کارت پستالهای دیگری و تحت عناوین دیگری از قبیل احمد، جوان عرب و غیره تصویر شده است.
کشف مسیری که باعث گردیده تصاویر چاپ شده در دهه بیست به دست ناشران تهران و قم در دهه نود برسد، برای ما ممکن نبوده است. اما این سوال وجود دارد که چه چیزی باعث شده که ناشران ایرانی شباهتی بین پیامبر اسلامی در سنین نوجوانی و تصویری یک جوان تونسی بیابند؟
قبل از جنگ جهانی اول، تصویر محمد در مجله National Geographic در ژانویه سال ۱۹۱۴ و تحت مقاله ای با عنوان اینجا و آنجا در شمال آفریقا چاپ شد که زیر آن نوشته شده بود عربی با یک گل. در دهه بیست، کارت پستالهای تونسی L&L بین سربازان فرانسوی در شمال آفریقا بسیار محبوب بود. در دهه های هشتاد و نود، کتب متعددی شامل عکس این نوجوان چاپ شد، ولی اغلب آنها عنوانی غیر از محمد به عکس داده اند.
در نسخ ایرانی فعلی، اصلاحاتی روی تصویر انجام شده و از فریبندگی چهره نوجوان چیزهایی نگه داشته شده است ولی از زیبایی جذاب آن کاسته شده است. شانه سمت چپ اندکی با پارچه پوشانده شده است و دهان و چشمها اندکی اصلاح شده است. به طور کلی می توان گفت که هنرمندان ایرانی سعی کرده اند جنبه های زیبا پسندانه تصویر Lehnert را کاهش دهند و تصویر را از حالت جذاب خارج نموده، به آن زیبایی مقدسی ببخشند.
عنوان یکی از پوسترهای چاپ شده در ایران این است: تصویر روحانی حضرت محمد، در سن ۱۸ سالگی در همراهی عمویش در یک سفر تجاری از مکه به دمشق. به علاوه ادعا شده است که این تصویر توسط یک کشیش مسیحی کشیده شده و تصویر اصلی آن در موزه رم قرار دارد.
ریشه مسیحی؟
همانطور که پیش از این نیز گفته شد، برخی از نوشته ها برای این اثر ریشه ای مسیحی قائلند، و نه یک ریشه اسلامی که این مساله مسلمانان را از گناه نگاه به صورت پیامبر و یا تصویرگری چهره وی، مبری می سازد. به علاوه، این موید این مطلب است که مسیحیان حضرت محمدصلیاللهوعلیهوآلهوسلم را در همان سنین کودکی به عنوان شخصیتی الهی پذیرفته اند.
این داستان از یک کشیش مسیحی کاتولیک یا ارتدکس به نام بحیرا صحبت می کند که بر اساس داستان، در قرن نهم یا دهم میلادی، در حین گشت و گذار حضرت در سوریه وی را براساس نشانه پیامبری بین شانه هایش بازشناخته است. پیامبر آینده باید می گفته است: "هنگامی که من به آسمان و ستاره ها می نگرم خود را بالاتر از ستاره ها می یابم". به همین دلیل است که در بعضی عکسها ستاره هایی در پس زمینه عکس دیده می شود.
هرچند که هیچ توصیفی درباره چهره حضرت محمدصلیاللهوعلیهوآلهوسلم در نوجوانی وجود ندارد، ولی توصیفاتی از چهره وی در بزرگسالی گفته شده است. گفته شده که وی پوستی سفید داشته، چشمانی سیاه، گونه هایی صاف، ابروان پرپشت و کمان گونه. دندانهای مرتب و مویشان کمی موجدار بوده است. این خصوصیات در مورد نوجوان تصویر شده در پوسترهای ایرانی دیده می شود.
در حقیقت این تصویری از یک تصویر و نمایشی از یک نمایش است. به عبارت دیگر، تصویرگران ایرانی مدلی از حضرت محمد(ص) را انتخاب کرده اند که نمایانگر زیبایی، جوانی و توازن است.
شیعه آنلاین: شاید قدیمی ترین کار تصویری که به نام پیامبر در کشورهای اسلامی، عمومیت نیز یافته است عکس زیر باشد.
عکاس دوره گرد اروپایی با نام لهنرت (Lehnert) بین سال های 1904 تا 1906 سعی می کرد ضمن سفر به شهرهای کهن و شرقی تصاویر جهت داری را برای مردم مغرب زمین منتشر کند. (3) این تصاویر معمولا دارای عریانی و حالت متبسم در چهره بود.
حال سوال اینجاست که چگونه تصویر یک جوان تونسی از دوربین یک اروپایی به میان کشورهای اسلامی می آید و با نام پیامبر اسلام منتشر می شود؟ آیا وقوع این اتفاق آن هم در سال هایی که تکنولوژی تکثیر عکس همه گیر نبوده است جای سوال را باقی نمی گذارد که حتما دستی پنهان و اراده ای استوار بر انجام آن وجود داشته است؟
بازسازی آن (وسط) و انتشار عمومی آن به نام پیامبر (چپ)