پیتر آیزنمن: واضح است که نمیتوانم همان ساختمانی را که برای مثال در سانتیاگو طراحی میکنم در برلین یا آریزونا هم انجام دهم. بنابراین، میتوان بگویم که من در معماری سبک مشخصی ندارم.
هنرآنلاین: پیتر آیزنمن در سال ۱۹۳۲ در نیوارک، ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. لیسانس معماری را از دانشگاه کرنل، فوق لیسانس را از دانشگاه کلمبیا و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. یک دکترای افتخاری هنرهای زیبا هم از طرف دانشگاه ایلینویز شیکاگو به او اهدا شده است. تئوریهای او در معماری، آزادی و استقلال رشته پژوهشی را دنبال میکند و کار او به منزله یک کوشش دائم به سوی فرم آزاد از تمام لحاظ است؛ تلاشی که درک آن برای بسیاری از افراد مشکل است. وی در آرا و اندیشههای خویش از فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا بسیار بهره جسته و نظریه ساختارشکنی در متن را در معماری وارد کرده و سعی میکند به مفاهیم و فضاهای جدیدی در معماری دست یابد.
در مصاحبه "ولادیمیر بلگولوفسکی" با او که در "آرک دیلی"منتشر شده، گفتوگو درباره رویکردهای او در معماری و به ویژه تلقی او از آنچه ساختار زبانی معماری میخواند مورد تاکید قرار گرفته است.
گفتهاید که "در معماری نیاز به جابجایی قراردادها داریم" آیا این میتواند توصیفی از آنچه انجام میدهید باشد؟
پیتر آیزنمن: بله
و این را هم درست میدانید که در ساختارهای معماری همیشه یک معنای خاص و حتی یک روایت وجود دارد؟
پیتر آیزنمن: بله، موافقم.
اما در معماری برخلاف ادبیات به شکل فیزیکی، فضایی است که از واقعیت فاصله میگیرید و به جهان دیگری پا میگذارید.
پیتر آیزنمن: خب، کلیت ایده من در معماری این است که معماری خودش دستگاهی است که باعث میشود شما به عواطف با جسم و ذهنتان واکنش نشان دهید. حضور در فضای معماری احساس غم و اندوه، انزوا، یا اختلال در رفتار را میتواند ایجاد کند. ایده معماری من این است که یک تجربه خاص در فضا ایجاد شود.
میشود اینطور هم گفت که بیشتر به معماری تجربی علاقهمند هستید؟
پیتر آیزنمن: شاید بشود اینطور هم به موضوع نگاه کرد.
با این حساب تغییر جهتهای زیادی را در مسیر فعالیتهایتان داشتهاید؟
پیتر آیزنمن: نه دقیقاً! بگذارید اینطور بگویم که وقتی سالهای بیشتری را پشت سر میگذارید، برای تفکر دوباره در مورد کارهایتان نیاز پیدا میکنید. به عنوان مثال، من در حال حاضر بر روی نمای ساختمانها به طور ویژهای کار میکنم در حالی که پیش از این اینطور نبود و این رویه با چیزی که قبلاً انجام میدادم متفاوت است.
شما از معماری به عنوان زبان حرف میزنید و از اینکه در معماری بیشتر از روایت به نوعی ساختار زبانی فکر میکنید.
پیتر آیزنمن: منظور بیشتر متن است، و دستکاری کلمات برای تولید چیزی غیر از یک روایت. من میخواهم از روایتها فراتر بروم.
شهر فرهنگی در سانتیاگو د کامپوستلا، اسپانیا
از سوی دیگر، گفتهاید اعتقاد به اینکه "زبان میتواند مدلی مشابه برای معماری باشد" را از دست دادهاید. آیا هنوز هم زبان را به عنوان مدل خود برای معماری میبینید؟
پیتر آیزنمن: نه
این تغییر دیدگاه چه موقع رخ داده است؟
پیتر آیزنمن: در یک دهه گذشته. در هر حال من نسبت به آنچه انجام میدهم آگاهی دارم.
این تغییر دیدگاه چطور دگرگونیهایی را در کار شما شکل داده است؟
پیتر آیزنمن: زبان یک قیاس مفهومی است. امروز من به دنبال تاثیرات اجرایی هستم.
در شرایطی که ایدههای بینالمللی گسترش روزافزون دارند، چگونه میتوان با این واقعیت رو به رو شد که کارفرماها در سراسر جهان بیش از هر چیز امضای معماران را بر پروژه میخواهند. آنها علاقهای به معماری زمینهگرا و آن معماری که ویژگیهای محلی را در کار دخیل میکند، ندارند.
پیتر آیزنمن: این به خصوص برای آدمی مثل من مشکل بزرگی محسوب میشود، چرا که برخلاف بعضی از معماران هیچ ایده مشترکی را در کارهایم دنبال نمیکنم. برای مثال، "ریچارد مهیر" ساختمانهایش را هر کجای دنیا که باشند به شکلی مشابه طراحی میکند. در مورد کار خودم اگرچه نمیتوانم اسم معماری بومی بر آن بگذارم، اما واضح است که نمیتوانم همان ساختمانی را که برای مثال در سانتیاگو طراحی میکنم در برلین یا آریزونا هم انجام دهم. بنابراین، میتوانم بگویم که من در معماری سبک مشخصی ندارم.
یک دقیقه صبر کنید. آیا واقعاً اعتقاد دارید که در کارتان سبک یا امضای مشخصی ندارید؟
پیتر آیزنمن: فکر میکنید که دارم؟
شوخی نمیکنید؟
پیتر آیزنمن: خب، مطمئن نیستم. جدی حرف میزنم. وقتی کارهایم را مرور میکنم با خودم فکر میکنم، آیا واقعاً کسی میتواند لابهلای اینها پیتر آیزنمن را تشخیص بدهد؟ راستش از این بابت مطمئن نیستم و از آن خجالت هم نمیکشم. راستش هنوز متقاعد نشدهام که سبکی دارم. بگذارید اینطور به موضوع نگاه کنیم که "من سبکی دارم که سبک نیست". البته همیشه شیوه و رویکرد خودم را دارم.
ماکت مجموعه راینهارت
یکی از اهداف شما در معماری، در هم ریختن قطعیت است. چرا این اهمیت دارد؟
پیتر آیزنمن: معنای معماری برای من در شکستن، ماهیت روزمرگی خلاصه میشود، یعنی معرفی یک فضای جدید و تلاش برای متلاشی کردن روال موجود.
بیایید درباره جزئیات صحبت کنیم. شما قبلاً گفته بودید که جزئیات مهم نیستند.
پیتر آیزنمن: درست است، من به جزئیات علاقهمند نیستم.
همینطور گفتهاید که به کار طراحانی مثل "پیتر زومتور" و آنهایی که وقت خود را صرف نگرانی در مورد جزئیاتی مثل بافت چوب یا رنگ مواد روی سطح و غیره میکنند علاقهای ندارم. خب اگر زیبایی را در معماری انکار کنید، اساساً ًهدف معماری چه خواهد بود ؟
پیتر آیزنمن: اینهایی که گفتید معنیاش این میشود که من به زیبایی علاقهمند نیستم؟
اینطور نیست؟
پیتر آیزنمن: زیبایی یک ماهیت طبیعی است. بحث زیادی دربارهاش نداریم.
در پروژه پرادا از " رم کولهاس" در میلان من به دنبال یک مفهوم یا روایت بودم، اما آنچه که پیدا کردم، جزئیات بسیار زیبا و زرق و برقدار بود.
پیتر آیزنمن: به نظر من این پروژهای عادی بود. این حس را از آنجا نگرفتم.
خانه شماره 2
وقتی به آن نزدیک میشوید جزئیاتی بسیار بدیع و زیبا در آن میبینید.
پیتر آیزنمن: من آن را خستهکننده یافتم. نگاه کن، رم معمار بسیار خوبی است، اما این موقعی است که مفاهیم پروژههایش جالب است. او پروژههای فوقالعادهای دارد، اما در پرادا ایده قویای نمیبینم.
خب، شاید به خاطر این است که او در هر پروژه میخواهد چیز جدیدی بگوید.
پیتر آیزنمن: موضوع این نیست. من نمیتوانم بگویم که هیچکدام از پروژههای او شبیه دیگری نیست.
خب، بدیهی است، به هر حال همیشه زمانهایی هست که خودتان را تکرار میکنید. اما بگذریم. احساس میکنم کمی در مورد آینده دنیای معماری نگرانی دارید.
پیتر آیزنمن: نگرانم که معماری قدرت خود را از دست داده باشد.
منظور شما این است که دیگر زمینه مشترکی برای معماران وجود ندارد؟
پیتر آیزنمن: وجود ندارد و دانشجویان هم در این میان سردرگم شدهاند. فکر میکنم اتفاق وحشتناکی است. وقتی اولین بار تدریس را شروع کردم، به فرانک لویید رایت، لوکوربوزیه، استرلینگ، روسی، ونتوری و خیلیها را داشتیم. ما تمام کتابهایمان را روی میز گذاشتیم اما حالا دیگر دانشجوهای معماری الگوهای معتبری ندارند.
فکر میکنید این وضعیت ممکن است در آینده دچار تغییر شود؟
پیتر آیزنمن: بله، مطمئناً بازگشتی در کار خواهد بود. ما باید دستور زبان را آموزش دهیم، نه یک سبک؛ بلکه دستور زبان. ما باید معماری کلاسیک را آموزش دهیم . الان هم من معماری کلاسیک را تدریس میکنم، نه آن چه را که امروز اتفاق میافتد، آموزش نمیدهم. اعتقاد دارم که دانشجویان باید بدانند آلبرتی، برونلسکی و دیگران چه کارهایی در معماری انجام دادهاند.
به این ترتیب معتقدید در یک دوره سردرگمی به سر میبریم؟
پیتر آیزنمن: بله، و این دورهای طولانی شده است. به معماران برجسته امروز نگاه کنید. آیا کسی را به بزرگی ونتوری پیدا میکنید؟
حالا با ستارههای دنیای معماری روبهرو هستیم.
پیتر آیزنمن: بله آنها ستاره هستند. اما همانطور که دیوید فاستر والاس (نویسنده) گفت: "هنر باید از سرگرمی متفاوت باشد"، ستارهها در حال سرگرم کردن ما هستند؛ سرگرمی ارتباطی با هنر ندارد. معماری چیست؟ فعالیتی است که موجب میشود ما از لحاظ ذهنی و جسمی جهان را درک کنیم و این همان چیزی است که هر نوع هنری از جمله ادبیات، فیلم، نقاشی، مجسمه سازی، شعر و موسیقی برایش تلاش میکنند؛ یعنی ایجاد آگاهی بیشتر.