پرویز طلایی معتقد است که افزایش بیرویه تعداد دانشجویان معماری به کاهش خروجی مناسب از دانشگاهها دامن زده و به همین سبب بسیاری از پروژههای مرمت و معماری محکوم به شکست هستند.
هنرآنلاین: پرویز طلائی از جمله مهندسان برجسته در عرصه مرمت و معماری ایران به شمار میرود. او علاوه بر حضور در تیم مرمت گنبد سلطانیه زنجان، طراحی پروژههای ادارات مرکزی بانک ملی در مراکز استانهای متعدد، طراحی پروژههای ادارات مرکزی و بازسازی چندین بانک دیگر مانند شعبه بازار تهران، شعبه حافظ بانک ملی میدان حسنآباد تهران و همچنین تعمیرات اساسی باغ دولتآباد یزد و بازسازی بادگیر اصلی آن را در کارنامه حرفهای خود دارد. طلایی که در حال تهیه تاریخ شفاهی دانشکده معماری دانشگاه ملی است، اعتقاد دارد که معماری و رشد آن به انتقال درست تجربیات وابسته است. وی که سالهاست عضو موسسه فرهنگی ایکوموس است، اعتقاد دارد که امروزه در عرصه مرمت معماری دانشجویان عاشق و علاقهمند به کار کمتر دیده میشوند که مسئولیت آن علاوه بر آموزش بر عهده خانوادهها نیز هست. آنچه میخوانید گفتوگوی هنرآنلاین با این هنرمند معمار است.
چطور شد شما جذب حوزه معماری شدید و فعالیت خود را در این عرصه از کجا آغاز کردید؟
پس از دریافت مدرک دیپلم در رشته ریاضی- فیزیک و پایان تحصیل در دبیرستان پسرانه البرز، به دلیل اشراف نسبی که به شاهنامه فردوسی داشتم، مادرم تمایل داشت، وارد ادبیات شوم. اما با توجه به اینکه از کودکی علاقه زیادی به بازی با آجر و گل داشتم و درباره اجسام حرکتی مانند انواع ماشینآلات نیز کنجکاو بودم، با تمایل به معماری در کنکور شرکت کردم. آن زمان بیشتر دوستانم علاقه زیادی به حضور در دانشگاه فنی داشتند و کمتر فردی معماری را میشناخت. این در حالی است که من، در پایان اول دبیرستان و هنگام تعطیلات تابستان در زمینه نقاشی شاگرد استاد اکبر صادقی بودم و سه ماه نیز نظارت بر کار بناها و کارگرهایی که برایمان خانه میساختند را، انجام دادم. همین مسائل سبب شد که مختصری کار بندکشی و طاق زدن را بدانم. پس از آن با شناخت فرمول ترسیم بیضی، با نگاهی ذوقی و به کمک ریسمان و کانونها، دو بیضی را کنار یکدیگر قرار دادم و به پیشنهاد پدرم، طراحی حوض وسط باغچه را انجام دادم.
پس از آن در کنکور عمومی دانشگاه با شوق بسیار شرکت کردم تا شانس آزمونهای تخصصی را امتحان کنم، زیرا آن زمان تعداد پذیرش بسیار پایین بود. من حتی در کنکور دندانپزشکی نیز شرکت کردم. در دانشکده فنی رقابت بسیار فشرده بود و من پذیرفته نشدم، به همین خاطر قصد شرکت در سال بعد را داشتم. البته محصلان دبیرستان البرز میتوانستند، به شرط معدل کتبی، بدون کنکور وارد دانشگاه پلی تکنیک شوند.
در همین زمان پدرم به من گفت که اینگونه وقت تو هدر میرود یا باید برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروی و یا در دانشگاه ملی تحصیل کنی هر چند که شهریه قابل توجهی هم باید پرداخت میکردیم. در نهایت برای تحصیل در رشته معماری وارد دانشگاه ملی شدم. دانشگاهی که همواره از اعتبار علمی، هنری و ادبی ویژهای برخوردار بوده و به دلیل اعتبار این مرکز آموزشی طی سالهای متمادی، موفق عمل کرد. هم اکنون نیز من به اتفاق تنی چند از دوستانم در حال تهیه تاریخ شفاهی دانشکده معماری دانشگاه ملی به عنوان یک دانشگاه پیشرو هستیم.
روش تحصیل تخصص و هنر معماری در دانشگاه ملی به چه شکل بود؟
در سال نخست، هر 20 دانشجو با یکی از استادان برای مشاوره و تحصیل علوم مقدماتی معماری همراه میشدند. من نیز با استاد مارتیک مگردچیان که از دانشگاه تهران بورسیه داشت و در انگلیس شهرسازی گذرانده بود و همچنین استاد اعتصام که به اتفاق هم در بلوار کشاورز دفتر کارشان بود، دورههای آموزش طراحی معماری را آغاز کردیم. البته من استعداد خوبی در زمینه ترسیم طرحهای معماری یونانی و مصری داشتم، پس با جدیت آموزش را نزد این استادان آغاز کردم، هر چند که درک درستی از کار نداشتیم. البته من تا اندازهای درک عملی داشتم چون پیش از آن با چندین پروژه ساختمانی و نقاشی همکاری کرده بودم اما بسیاری از دانشجویان به این حوزه اشراف درستی نداشتند.
سال اول به دوم من کمی با افت تحصیلی مواجه شدم چرا که ریاضیات را بر بسیاری از موضوعات آموزشی در زمینه معماری مقدم میدیدم. به آتلیههای دانشگاه سر میزدیم و به مرور با تشکیل تیم، آثاری را خلق کردیم که در مجله هنر معماری نیز به چاپ رسید. البته یکی از ضعفهای ما عدم تسلط به زبانهای خارجی بود و علیرغم حضور استادان کار بلد و صرف وقت از سوی آنها، در بسیاری از موارد فهم کار برایمان دشوار میشد اما به مرور و با آزمون و خطای بسیار این مسیر را ادامه دادم. اما در یک زمان، احساس کردم که جایی برای پیشرفت فکری ندارم زیرا در مقابل توجه به معماری غرب و مدرن، توجه قابل قبولی به معماری شرقی و ایرانی نشده بود. در ابتدا مسئولان دانشگاه مایل نبودند که به طور مثال ما با سفر به دیگر کشورهای شرقی همچون هند با معماری آنها آشنا شویم اما بعدها و در سالهای آتی، امکان سفر برای برخی از دانشجویان فراهم شد.
دلیل ممانعت مسئولان دانشگاه از کسب تجربه سفرهای خارجی برای دانشجویان معماری چه بود؟
یکی از دلایل عدم تمایل و توجه دانشجویان به معماری شرق و معماری گذشته خودمان، ترس از کپیبرداری از آثار قدیمی و باستانی بود زیرا دانشگاه از ما توقع داشت ما نیز در مسیر معماری مدرن قدم برداریم. همانطور که میدانید، انقلاب آموزش عالی در اروپا، تأثیر خود را بر دانشگاه ملی و تهران نیز گذاشته بود به همین خاطر، این دو دانشگاه از جمله دانشگاه ملی با بسیاری از تحولات معماری منطبق شد. به همین خاطر ما به اتفاق دیگر دوستان پروژههای گروهی را به خوبی و با موفقیت پیش بردیم.
چه زمانی از حیطه معماری وارد عرصه مرمت شدید؟
آن زمان، مدارک کافی برای مطالعه عمیق معماری در دست نبود و امکانات من برای تماس نزدیک با معماری ارزشمند و دریافت مفهوم دست اول معماری، محدود بود. بنابراین تصمیم گرفتم دانشم را در زمینه مرمت افزایش دهم. در همان زمان، دانشگاه ملی و دانشگاه فلورانس پیمان همکاری دوجانبهای منعقد کردند و "ایکوموس" به عنوان کمیته علمی معماری بومی ایران در همان سالها تشکیل شد و یونسکو نیز این بخش را تقویت کرد. به تازگی نیز مراسم پنجاه و پنجمین سالگرد این بخش از یونسکو برگزار شد. پس از عقد قرارداد همکاری، یونسکو یکی از استادان به نام معماری را به ایران فرستاد و قرارداد گنبد سلطانیه با او بسته شد. دانشگاه تهران نیز پروژه قره کلیسا را انتخاب و مرمت آن را در پیش گرفت.
چه شد که شما برای پروژه مرمت گنبد سلطانیه وارد همکاری شدید؟
من به اتفاق تعدادی از دوستان به شکل پیگیر، دورههای مرمت را ادامه دادیم. در آن زمان آنهایی که سرباز نبودند وارد همکاری با پروژههای خدماتی دولت و شهرداری شدند اما من حدود 10 سال پیوسته برای کمک به پروژههای مرمت در دانشگاه ماندم و طی همان سالها به شکل عملی در پروژه مرمت گنبد سلطانیه با پروفسور سن پائولوزی رئیس دانشکده معماری فلورانس ایتالیا همکاری کردم. ما در کنار ایشان و دستیارانشان به این درک رسیدیم که در کنار یک بنای قدیمی چگونه میشود بنای دیگری ساخت و یا چه مؤلفههای مانع از انجام این کار میشود. این دست از موضوعات طی آن سالها به تازگی در اروپا مطرح شده بود و کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا و انگلیس هر یک نگاه جداگانهای به این بحثها داشتند.
البته انتخاب تیم همکاری برای مرمت گنبد سلطانیه با محدودیت تعداد نفرات نیز مواجه بود اما ما که علاقه بسیاری در این بخش از خود نشان دادیم، توجه و نظر ریاست تیم آقای دکتر کسایی که بعدها رئیس دانشکده هنرهای تزئینی شدند را به خود جلب کردیم. ایشان نیز با اشراف به روند سازماندهی، مؤسسه انستیتو مرمت دانشگاه ملی را تأسیس کردند و در نخستین کتابی که درباره گنبد سلطانیه نوشتند این بنا را با گنبد سانتا ماریا دلفوره اثر پرفسور سن پائولوزی مقایسه کردند. علیرغم اختلافات در طول و عرض و ارتفاع دو بنا، مرمت گنبد سلطانیه از آن بنا اقتباس شد. گنبد سلطانیه در جوار جاده زنجان سازه مهم و عظیمی بود و بنا شد تیم مطالعات همه جانبه انجام دهند تا در مرمت این بنا به کار گیریم.
پروژه مرمت گنبد سلطانیه چه مدت به طول انجامید؟
تقریباً 3 سال. البته نیمه نخست با گذراندن کلاسهای تئوری سپری شد اما پس از حضور دستیاران خارجی و البته نقش اثرگذار پروفسور سن پائولوزی وارد بخش عملی کار نیز شدیم. خوشبختانه با حمایت ایشان به ما نیز همپای مرمتگران خارجی دستمزد پرداخت میشد.
به نظر شما بنای گنبد سلطانیه چه ویژگی منحصر به فردی دارد و اکنون با گذشت سالها از مرمت بنا، شرایط مساعدی بر آن حاکم است؟
البته پاسخ به این پرسش به دو رویکرد موجود در بحث آثار تاریخی مربوط میشود. یکی از وجوه توجه به ابنیه تاریخی به حضور گردشگران و جلب نظر آنها معطوف بوده و از سویی دیگر بحث فنی در این مسئله وارد است. گنبد سلطانیه به دلایل تاریخی در سنه 700 توسط "اولجایتو" سلطان محمد خدابنده، تغییر کاربری داده شده است. این تاریخ را در زمان مرمت از بخش زیرین نقاشیهای بنا متوجه شدیم. اولجایتو ابتدا قصد داشته که مقبره حضرت امیرالمؤمنین را به این مکان منتقل کند تا در این منطقه به مرکزیت مذهبی دست پیدا کند اما پس از اینکه متوجه میشود امکان این کار وجود ندارد، بنابراین روند تزئین بنا تغییر پیدا کرد. او در این مرحله روی آجرها را گچکاری کرده و نقاشیها و عملیات تزئینی دیگری را در این مسیر مورد استفاده قرار میدهد. البته بعدها مقبره سلطان محمد خدابنده نیز در همانجا بنا میشود.
سالها از این اتفاق میگذرد و آن منطقه به مرور زمان از سکنه خالی میشود. واقعیتی وجود دارد و آن این است که شهرهایی که توسط مردم ساخته نمیشوند، معمولاً خیلی زود از بین میروند. با این وجود گنبد سلطانیه بنایی ارزشمند به شمار میرود که پس از تخت جمشید به ثبت جهانی رسیده است. این گنبد دارای 8 پایه است که هر پایه 80 متر مربع مساحت دارد. پروفسور سن پائولوزی از ما خواست که برای شناسایی بهتر بنا پیش از مرمت چندین گانه، حفاریهایی انجام دهیم. جالب اینکه وقتی ما چاهها را حفر کردیم پی بردیم که ساختمان پِیِ مجزا ندارد البته آنقدر پی این ساختمان بزرگ بوده که نیاز به پِیِ مجزا نداشته است.
داخل بنا به دلیل بارندگی و زلزله درگذر زمان با شکافهایی مواجه شده بود هر چند که گنبد بینظیر سلطانیه در نوع دوجداره بودن منحصر است و منارههای باشکوهی دارد اما به هر روی با چنین مشکلاتی نیز طی تاریخ مواجه شده بود. نکته مهم این است که در ساخت بناهای تاریخی اروپا هر چند که معمار و تکنسین سازه یک فرد مشخص بوده است، اما معضلاتی جدی وجود دارد. به طور مثال بناهایی در ایتالیا وجود دارد که به دلیل بالا بودن وزن سازه، آجرها بعد از هزار سال خرد شدهاند اما گنبد سلطانیه خوشبختانه این مشکلات را نداشت.
زیرا پایه این بنا آنقدر حساب شده بود که کاملا نشان میدهد، طراحی بنا، حاصل سالیان سال تجربه، آزمون و خطای معماران در ساخت بناهای کوچکتر بوده است. منارههای این بنا با شکوه و دقت کمنظیری ساخته شده درحالیکه به دلیل دشواریهای ساخت مناره امروز شاهد آنیم که ماکت منارهها با ورق فلز ساخته میشوند و در گوشه و کنار خیابانها به فروش میرسند. حتی نمونههایی در شیراز دیدم که مناره مسجد به صورت نقش برجسته اجرا شده است.
آیا نامی از سازندگان این بناهای ارزشمند تاریخی در ایران وجود دارد؟
متأسفانه نامی از اعجوبههای سازنده این آثار در دست نیست. هر چند که در نمونههایی مانند مسجد جامع یزد، به شکلی بسیار کوچک در گوشه بنا نام محمد کهدوک درج شده اما به دلایل متعدد نظیر انگیزههای مذهبی، غیرمذهبی و جامعهشناسانه میتوان کتابی با این مضمون نوشت که به چه دلیل نامی از معماران این بناها در طول تاریخ وجود ندارد.
به نظر میرسد کسب چنین تجربههایی در عرصه مرمت، شما را از فضای معماری دور کرده است؟
من هرگز میدان را در عرصه مرمت خالی نکردم و ماندم تا اینکه به سمت رئیس دفتر آثار تاریخی در یزد منصوب شدم. هرگز معماری و مرمت را با یکدیگر مقایسه نکردم هر چند که بسیاری از دوستانم به من میگفتند که معماران در تهران درآمدهای بسیار بالایی دارند اما من ترجیح دادم در فضای مرمت مشغول به کار باشم. به همین خاطر در یزد مستقر شدم اما تقریباً بر آثار تاریخی 10 شهر نزدیک یزد نیز نظارت داشتم. به مرور راهسازی انجام شد و مسیرهای مواصلاتی، آن مناطق شکل درستی به خود گرفت. اما من طی تمام آن سالها چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی ایران، عرصه را خالی نکردم و امروز به جرئت میگویم که تجربه من در آن سالها پایه تفکری من در معماری را رقم زد.
مهمترین عنصری که یک معمار باید در بحث مرمت مورد توجه قرار دهد چیست و آیا پروژههای مرمتی آسیبزا هم در حیطه بناهای تاریخی کشور انجام شده است؟
خوشبختانه در پروژههای مرمت زمان خوبی در اختیار داریم و هم طی این سالها تجربیات بسیاری در این زمینه از جمله ساختمان مرکزی بانک سپه که معمار آن وارطان هوانسیان بود، را پشت سر گذاشتهام. یکی از دلایل تمایل من به معماری این است که معمولاً در بحث ساخت بنا فرصت کمی در اختیار معماران است و از سوی دیگر اظهار نظر مالک و شهرداریها نیز در روند کار دخیل است درحالیکه مسئله در مرمت اینگونه نیست. متأسفانه بسیاری از آثار در زمان حیات معمار تخریب میشوند و این از جمله معضلات عرصه معماری در ایران است.
در ارتباط با پاسخ به پرسش شما باید بگویم که نخستین عنصر مهم و کلیدی در مرمت به شدت به بنا و ویژگیهای آن وابسته است. به عنوان مثال در مرمت تخت جمشید مهمترین عنصری که یک معمار باید در بحث مرمت مورد توجه قرار دهد، تاریخ آن است، پس لازم است پیش از آغاز هر پروژه مرمتی، پژوهش در زمینه آثار به خوبی انجام شود. حتی در آثار معاصر نیز باید با پیشینه پژوهشی به سراغ مرمت رفت. البته افزایش بیرویه تعداد دانشجویان معماری نیز به کاهش خروجی مناسب از دانشگاهها دامن زده است و به همین سبب بسیاری از پروژههای مرمت و معماری محکوم به شکست هستند.
آیا با تکیه بر ویژگیهای جغرافیایی و تاریخی، آموزش مرمت و معماری در شهرهای مختلف ایران متفاوت است؟
بله باید اینطور باشد. این موضوع در سایر نقاط جهان نیز مورد توجه است. آموزش در کشورهای روسیه، امریکا، ایتالیا و غیره به ویژه به واسطه بودجههای متفاوت باید با یکدیگر تفاوت داشته باشد، هر چند نظام آموزشی ما در بحث مرمت و معماری با مطالعه سیستم آموزش کشورهای پیشرو در این عرصه طراحی شده است. البته مرمت در ایران یک ویژگی خاص دارد و آن اینکه برای ورود به این حیطه نیاز به تأمین بودجه از سوی افراد و نهادهای مختلف است. ایکوموس، دولت، ثبت آثار و مردم خیر بسیاری در این زمینه با پروژهها همکاری میکنند.
من حتی پس از دوران بازنشستگی، از سال 81 به مدت 7 سال، در قالب عضو "ایکوموس" و به شکل رایگان مشاور عالی چندین پروژه مرمت در استان مازندران شدم که تنها هزینه رفت و آمد و اسکان ما پرداخت میشد. اما متأسفانه بعدها بودجهها محلی شدند و برای کارفرمایان مشاوره و مرمت رایگان نیز، دیگر لطفی نداشت. متأسفانه این دست پروژهها درگیر مسائل سیاسی شد به طوری افراد فقط میخواستند بگویند که فلان پروژه در فلان زمان محدود به سرانجام رسیده است. مرمت کار یک روز و دو روز نیست و در همه جای جهان این کار نیازمند پروسه زمانبر یعنی تحقیق و پژوهش است. به چه دلیل مردم در مقطعی از تاریخ معاصر به بازدید از موزهها علاقهمند شدند؟ به این دلیل که امثال من در این بخش وارد شدیم و برای بازدیدکنندگان و گردشگران درباره جزئیات بنای موزهها توضیح دادیم. این روند و برخورد با آثار معماری عشق به مرمت را در من زنده کرد.
به چه دلیل این شکل از نگاه و فعالیت عاشقانه در عرصه معماری و مرمت امروز در میان دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته به چشم نمیخورد؟
در کلاس دانشگاه من، بالغ بر 90 نفر در کلاس بومشناسی و معماری بومی حاضر میشوند که 80 نفر آنها خانم و 10 نفر دیگر آقا هستند اما از این تعداد حتی 2 نفر هم ندیدم که واقعاً برای یادگیری وارد دانشگاه شده باشد. مشکل این بخش از خانوادهها و برنامه آموزشی در مقاطع پایین و عدم توجه به تخصصهای مورد نیاز است. در کشوری مانند ژاپن از همان ابتدا، خانواده و نظام آموزشی در مسیر تربیت استعداد و شکوفا شدن علاقهمندی دانش آموزان گام برمیدارند، به همین خاطر امروز میبینیم که این کشور تا چه اندازه پیشرفت کرده و توسعه یافته هستند.
با این اوصاف معماری بومی ایران را در چه وضعیتی میبینید؟
معماری بومی ایران جای خود را دارد هر چند که شاید به شکل گذشته پیش نرود. مکتب مهم است و ماندگار، وگرنه بسیاری از آثار معماری جهان همچون مدرسه باهاوس با آن همه شکوه و اتفاقات در خور توجه به مرور زمان شکل کارکردی ابتدایی خود را از دست دادهاند. مکتب معماری ایران از اهمیت ویژهای برخوردار است. مکتب معماری در شهر با روستا متفاوت است. این مکاتب در دیگر عرصههای هنری مانند موسیقی نیز وجود دارد. باید این را بپذیریم که معماری ما برای مبارزه با برجهای مرتفع دوبی نیست. معماری ثروت ماست. میتوانیم به آن بیتوجهی کنیم و یا با شناخت آن را به جایگاه اصلی و واقعی خود برسانیم. ما باید درک درستی از اهمیت و جایگاه معماری کشورمان داشته باشیم.
من به شخصه، برچسب سنتی بودن نیز به معماری ایران نمیزنم. معماری ما در آن زمانها پویا و مردمی بوده است زیرا درگذشته دور اغلب کارفرمایان یعنی سلاطین و صاحبان قدرت بودهاند که با خواست و بودجه آنها، آثاری باشکوه توسط معماران خلق شده است. توجه آن کارفرمایان به کیفیت اثر آنچنان زیاد بود که میبینیم در پروژه ساخت پلی چون ورسک، برای اطمینان از استحکام داوطلبانه زمان عبور اولین قطار، معمار و سازنده پل در زیر آن قرار گرفتند. امسال در جشن راه آهن ایران، گفته شد که ایستگاه تهران را آلمانها ساختند اما نمونهای همچون پل ورسک از سوی یک کمپانی دانمارکی ساخته شد و امروز به عنوان یکی از شاهکارهای مهندسی به شمار میرود. درگذشته صنعت و معماری با یکدیگر تلفیق میشدند و این یکی از رموز موفقیت معماری ایران بود.
آیا این امکان وجود دارد که در تاریخ فعلی باز هم به استانداردهای جهانی در حوزه معماری نزدیک شویم؟
اگر قصد داریم جهانی شویم باید بر صنعت معماری و ابعاد مهندسی آن مسلط باشیم. امروز متأسفانه نرم افزارها موجب شده بسیاری از آثار نامأنوس با اقلیم کشورمان و بر اساس کپی از دیگر کشورها ساخته میشوند. در اروپا همزمان با توسعه صنعت و اختراعاتی از جمله چاپ، ما از روند رو به رشد خود جا ماندیم و با شکست اقتصادی و فرهنگی مواجه شدیم. جنگها نیز در این مسیر تأثیرگذار بودند زیرا بارها و بارها ایران مورد هجوم همسایگان خود قرار گرفت.
حضور شما در پروژههای مرمت تا چه اندازه به طراحی و ساخت آثار مدرن از سوی شما کمک کرد؟
من دورههای مختلفی را در مسیر آموزش و فعالیت معماری پشت سر گذاشتم و از زمان تمرین بندکشی ساختمانها و کاشیکاری تا امروز که تلاش کردهام به تکنولوژی روز و دانش نرم افزاری دست یابم، تجربیات به کمک من آمدهاند. با مطالعه و تکیه بر این تجربیات در پروژه معماری بانک ملی تلاش کردم، مسئله مکان و سازه و رعایت اولویت را بشناسم که تا حدی موفق به این کار شدم که هر بنا را مطابق با مصالح اقلیم مرمت و بنا کنم. من حتی در زمینه تأمین نیازهای تأسیسات بنا نیز به شدت حساس بودم و حتی اگر نیاز بود بهترینها را از خارج ایران وارد کردیم و مورد استفاده قرار گرفت.
نحوه استفاده معماران جوان از مصالح قدیمی مانند آجر و کاشی در ساخت و تزئین بناها از منظر شما قابل قبول و استاندارد است و آیا میتواند صنعت معماری ما در گذشته را زنده کند؟
کارهایی ذوقی از این دست انجام میشوند اما متأسفانه عمق ندارند. معماران نسل امروز باید حرف تازه خود را بیان کنند. البته در این راستا یک نگاه موزهای در حیطه معماری وارد شده است. به عنوان مثال در صنعت ساخت آثار سفالی امروز بر همین اساس ساخته میشوند و با قیمت بالا نیز به فروش میروند اما ما باید حرفهای جدیدی برای گفتن داشته باشیم، اتفاقی که در کشور ژاپن رخ داده است.
تا چه اندازه مشکلات و نقصهای ما در حیطه معماری به بخش آموزش مرتبط است که در نهایت نیز به واسطه آن شاهد کلان شهری به شکل تهران و معماری آشفته آن هستیم؟
البته در نشستهای تخصصی و مسابقات بسیاری از این موضوعات مطرح میشوند. آموزش ما از ابتدا باید اصلاح شود و نه انتها. اگر قرار بود این معجزه رخ دهد که همه از خود شروع کنند و به نتیجه رسند پس پیامبران با چه هدفی مبعوث شدهاند. آموزش ما نیاز به حضور استادان کار بلد و ماهر دارد که معماران را در مسیر درست قرار دهند. نقش، جایگاه و اهمیت استادان را در نظام آموزشی کشور باید جدی بگیریم. باید برای آموزش و پرورش ارزش قائل شویم. البته رویکرد و فرهنگ مردم نیز در به بار نشستن اهداف مؤثر است. شما ببینید در همین بحرانهای اقتصادی اخیر، مردم تا چه اندازه مقصر دامن زدن به مشکلات بودند. بیت "آب کم جو تشنگی آور به دست، تا بجوشد آب از بالا به پست" را در این مسیر چراغ راه قرار دهیم.
هر یک از مردم به نوبه خود در اعتلای معماری ایران اثر گذارند اما باید باور داشته باشیم عدهای بنا به جایگاه و تخصص خود تأثیر بیشتری در این روند دارند. بسیاری از همکاران و دوستان من مهندسین سازه و معماران بسیار خوبی هستند که همواره به آرامش کاربران بنا توجه داشتهاند و حس تعهد را در کار وارد کردهاند، به طور مثال مهندس با تجربه که مشاور پروژههایی در رودبار پس از زلزله بود، میگفت که من باید پاسخگو باشم درحالیکه امروز بسیاری از معماران به نتیجه کار توجهی ندارند. زمانی که پروژه بازسازی شعبه بانک میدان حسن آباد را به من واگذار کردند از بسیاری کمک گرفتم. به طور مثال با همکاری میراث فرهنگی و مترو این پروژه را به سرانجام رساندم.
حال پس از 15 سال از این میدان عکسبرداری کرده و مدعی شدهاند که ساختمان بانک بر روی میدان در چند طبقه ساخته شده، نمای این میدان را تحتالشعاع قرار داده است. درحالیکه در ضلع جنوب شرق در سال 1340 یعنی 57 سال قبل خراب شده بود و پس از آن که مرمت این مجموعه آغاز شد ما سعی کردیم با عمق یک متر، نمای اصلی را بر نمای ساختمان بانک بازسازی کنیم. در واقع ما سعی کردیم این بیرونزدگیهای نمای قدیم بانک را با این طرح تعدیل و شکل میدان را به فرم اصلی بازگردانیم.