به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه بیست و پنجم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
تکمیل مبحث قبل
بحث در روایاتی است که در مورد منع از ایجاد مزاحمت برای عابرین وارد شده که غیر از مسئله سد طریق است. سد طریق نیست اما اگر عابر بخواهد ازآنجا عبور کند برای او مزاحمت ایجاد میشود. دراینباره روایاتی را بیان کرده و ادامه آنها را خواهیم خواند.
روایت سوم را مرحوم شیخ کلینی نقل میکند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه اسلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَخْرَجَ مِیزَاباً أَوْ کَنِیفاً أَوْ أَوْتَدَ وَتِداً أَوْ أَوْثَقَ دَابَّةً أَوْ حَفَرَ شَیْئاً فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَصَابَ شَیْئاً فَعَطِبَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ.» روایت در کتاب وسائل الشیعه، ابواب موجبات الضمان، باب ۱۱، حدیث ۱ آمده است.
شاهد ما در این روایت این است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مواردی را بیان کردهاند و بعد بر تعدد ضمان بر ضرر ناشی از این موارد را تأکید فرمودند؛ روایت بهطور مستقیم و با دلالت مطابقی خود بر ضمان دلالت دارد یعنی بر حکم وضعی، اما مدلول التزامی آن حرمت است؛ به دلیل اینکه اگر حرام و ممنوع نباشد موجب ضمان نمیشود. اگر چنین کاری حق آنکسی که آن را انجام میدهد بود نباید ضمانآور باشد. اگر کسی این کارها را در خانه خود انجام دهد و مثلاً گودالی در خانه خود ساخت و پای دزدی در آن رفت و شکست در این صورت صاحبخانه ضامن نیست، اما اینکه بیان میکند کسی که این کارها را انجام دهد ضمان دارد [به دلیل اینکه] ترتب ضمان دلالت بر حکم تکلیفی هم میکند. گرچه دلالت مطابقی آن بر حکم وضعی و بر ضمان است اما کاشف از حرمت تکلیفی هم است.
بنابراین؛ از روایت حرمت چنین کارهایی را استفاده میکنیم که البته با توجه به تعدد مواردی که در روایات آمده است استفاده عدم خصوصیت میشود؛ یعنی برای مثال ناودان باز کردن در راه مردم یا ایجاد محل شستشو یا میخ زدن در راه مردم یا دابه بستن در راه مردم و امثال اینها خصوصیتی ندارند بلکه مدنظر روایت این است که اگر کسی کاری انجام دهد که منشأ مزاحمت مردم شود و اگر این مزاحمت موجب ضرر شود، ضمان دارد پس معنایش این میشود که این کار اگر موجب ضرر هم نشود حرام است. به دلیل اینکه اگر فینفسه حرام نبود موجب ضرر شدنش نباید موجب ضمان باشد؛ کاری کرده است اما عمد نبوده است اما به دلیل اینکه فعل منهیعنه است و او حق چنین کاری را ندارد لذا اگر ضرری بر این کار مترتب شود او ضامن خواهد بود. بنابراین؛ مفاد دسته ششم از روایات باب مربوط به راه، ممنوعیت ایجاد مزاحمت برای مردم در راه است که ازجمله این نوع مزاحمتها این است که افراد در راه مردم و عابران کاری کنند که موجب مزاحمت برای آنها باشد. این کار فینفسه حرام است.
در گذشته مسئله سد طریق را بیان کردهایم اما این مسئله [که در حال حاضر مطرح شد] غیر از آن و اضافه بر سد طریق است. حال اگر سد طریق هم نشود و مثلاً بخشی از راه را گرفته است اما موجب مزاحمت باشد باز هم کار او حرام است. برای مثال اگر کسی ناودان خانه خود را در خیابان گذاشته است و آب آن بر روی سر مردم میریزد درست است که سد معبر نکرده اما ایجاد مزاحمت کرده است و هر کاری از این قبیل باشد حرام است.
اعتبار حق عبور
دسته هفتم از روایات مربوط به راهها روایاتی است که تأکید بر حق عبور و تَطَرُّق یا استطراق دارد؛ حق عبور از مسیر و راه برای همگان ثابت است و هرکسی هم ملکی در جایی دارد، حق راه به آن ملک متعلق به اوست. یعنی نمیتوانند اطراف ملک او را بخرند و بعد راه او را ببندد زیرا به مقدار راهی که به ملک او باز میشود او حق تطرق دارد.
البته در آینده بیان خواهیم کرد که این حق استطراق به چه مقدار است؟ آیا به مقداری است که بتواند فقط به شکل پیاده در آن حرکت کند و بگویند که برای تو نیممتر راه باز میکنیم که بتوانی پای پیاده در آن حرکت کنی؟ اما ظاهر این است که این حق به تناسب است؛ در گذشته حق تطرق به این شکل بوده است که اگر کسی با دابه خود هم میخواست حرکت کند، باید میتوانست راه برود زیرا مردم همیشه پیاده راه نمیروند بلکه گاهی پیاده و گاهی سواره راه میروند. بنابراین؛ امروزه هم اگر میخواهند برای یک ملکی راهی باز کنند باید به شکلی باشد که راه ماشینرو بوده و وسیلۀ نقلیۀ متعارف بتواند به راحتی به آن ملک دسترسی داشته باشد. این به معنای حق تطرق است، لذا از این روایت استفاده میشود اگر کسی در جایی ملکی دارد باید راه به آن ملک هم برای او باز باشد و این راه به تناسب نیاز است که معمولاً نیازی که به راه دارند به این مقدار است که بتواند با وسیلۀ نقلیه به ملک و خانه خود برسند.
روایت اول حق عبور
روایت اول در این باب روایتی که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل کرده است: «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: الْکِبْرُ قَدْ یَکُونُ فِی شِرَارِ النَّاسِ مِنْ کُلِّ جِنْسٍ وَ الْکِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَهُ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا سَفَالًا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَةِ وَ سَوْدَاءُ تَلْقُطُ السِّرْقِینَ فَقِیلَ لَهَا تَنَحَّیْ عَنْ طَرِیقِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ إِنَّ الطَّرِیقَ لَمَعْرَضٌ فَهَمَّ بِهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ یَتَنَاوَلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ.»
حضرت صادق علیه السلام میفرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از یکی از راههای مدینه عبور میکرد در حالی که یک کنیز سیاهپوستی مشغول برداشتن پشکل حیوانات بین راه بود. راه مردم بود اما او در این راه نشسته بود و پشکل جمع میکرد. به او گفتن که کنار برو زیرا میخواهیم رد شده و عبور کنیم، تو راه ما را گرفتهای. اما او حاضر نشد از راه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبور کند و گفت راه پهن است؛ من مزاحمتی ایجاد نکردهام. خلاصه مشغول کار خود شد و همچنان مزاحمت ایجاد کرده بود. -البته معلوم است که مزاحمت بود نه اینکه راه را بسته باشد.- برخی از افرادی که همراه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند، خواستند متعرض این زن شوند اما حضرت فرمود او را رها کنید همانا او زن متکبری است. تعبیر نشان از آن خصلتی است که آن زن داشته است.
از این روایت استفاده نهی از این کار برداشت میشود؛ یعنی این کار از نظر شارع تکبر غیر ممدوح بشمار میآید، بنابراین ما از این روایت، مذمت ایجاد مزاحمت در طریق را استفاده میکنیم. حتی اگر یک عدهای در راه مردم بایستند و حرف بزنند، باید متوجه این نکته باشند. نباید مزاحم راه مردم شد. از این روایت به این شکل استفاده میشود که ایجاد مزاحمت در معابر و در بین راهها جایز نیست. نباید در راه چیزی بگذارند که منشأ ایجاد مزاحمت شود. حال مگر اینکه اضطراری ایجاد کند و مثلاً میخواهند راه را اصلاح کرده یا مشکلی را حل کنند که در این صورت حرف دیگری است اما بهطورکلی قاعدۀ اصلی این است که ایجاد مزاحمت در راهها مذموم است و هرکسی حق دارد از راه بگذرد و این حق راه برای همه عابران موجود است.
حق راه در کلام امام صادق علیه السلام
روایت دیگر روایتی است که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل میکند: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ دَارٌ بَیْنَ قَوْمٍ اقْتَسَمُوهَا وَ تَرَکُوا بَیْنَهُمْ سَاحَةً فِیهَا مَمَرُّهُمْ فَجَاءَ رَجُلٌ فَاشْتَرَی نَصِیبَ بَعْضِهِمْ أَ لَهُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ یَسُدُّ بَابَهُ وَ یَفْتَحُ بَاباً إِلَی الطَّرِیقِ أَوْ یَنْزِلُ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ فَإِنْ أَرَادَ شَرِیکُهُمْ أَنْ یَبِیعَ مَنْقَلَ قَدَمَیْهِ فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِهِ وَ إِنْ أَرَادَ یَجِیءُ حَتَّی یَقْعُدَ عَلَی الْبَابِ الْمَسْدُودِ الَّذِی بَاعَهُ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ أَنْ یَمْنَعُوهُ.»
ما بیان کردهایم که در زبان عرب در بین دار و بیت فرق است؛ دار زمینی است که دور آن فقط دیوار بوده و سقف نداشته باشد، اما بیت جایی است که علاوه بر دیوار، سقف هم دارد؛ بیت داری است که دارای سقف است.
موضوع روایت این است که میفرماید یک زمینی بین چند نفر مشاع بود؛ مثلاً ارث برده بودند و زمین ملک پدر آنها بوده و پدر آنها از دنیا رفته است. بعد ملک در بین آنها مشاع شده است، آنها این زمین را بخش بخش کردند و در وسط هم یک بخشی از این زمین را آزاد گذاشتند که محل عبور و مرور آنها شود. هریک از این زمینی که مشاع آنها بودند یک قطعه گرفتند و آنها هم قطعه مربوط به خود را ساختند.
بخشی از این زمین را در وسط این خانههایی آزاد گذاشته و آن را جزء ساختمانی نکردند تا به عنوان محل عبور و مرور خود استفاده کنند. بعد شخص غریبهای یکی از این خانهها را خرید، اما او این زمینی که آنها برای راه آزاد گذاشتن را که نخریده است. این ساحة ملک آنها بود، آن صاحب اصلی که ملک را به او فروخته هم در این ساحة شریک بوده است اما این صاحبخانۀ جدید که در این راه شریک نیست، بلکه فقط خانه را خریده است.
حال سؤال میپرسد: آیا میتواند همچنین کاری کند؟ یک خانهای از این خانهها را بخرد درحالیکه این خانه در کنار این خانه ساحةای وجود دارد ملک بقیه است و ملک کسی که تازه خانه خریده، نیست، آیا میتواند همچنین کاری کند؟ حضرت فرمود: بله، میتوانند اما او میتواند یک راهی برای خود باز کند. باید دری که بر روی این میدان باز شده است را ببینید به دلیل اینکه این میدان متعلق به سایرین مالکین و مالک قبلی است.
اما او در این میدان سهمی ندارد و باید در آن را ببینید و یک راهی از جای دیگر برای خود باز کند. فقط برای خود از این میدان یک راه باز میکند. روایت میفرماید میدان ملک او نیست اما او حق راه در این میدان دارد و بهاندازه راهی که به خانهاش باز میشود او در آنجا حق دارد. اگر مالک قبلی خانه هم بخواهد راه خود را بفروشد، آن شرکا احق هستند که آن راه را به آنها بفروشد و حق ندارد این راه را به یک انسان بیگانه بفروشد. اما اگر نخواست که بفروشد این راه متعلق به اوست و حق دارد که از این میدان بگذرد و در کنار خانه قبلی خود بنشیند.
روشن است که این روایت در فرض حق تطرق بحث میکند؛ این آقایی که این قطعه از زمین و خانه را خرید و مالک این میدان نبود اما حق طریق در این میدان را دارد تا بتواند به در خانه خود برسد و راه برای او هم است. این روایت روشن در اثبات حق طریق است.