وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

مطالب و مباحث تخصصی معماری و شهرسازی و دیگر علوم وابسته را با ما مطالعه نمایید...




در اين وب
در كل اينترنت
  • قالب وبلاگ
  • تبلیغات

    طبقه بندی موضوعی

    چای روضه‌ای که «لرزاده» را «معمار محراب‌ها» کرد

    خبرگزاری فارس: چای روضه‌ای که «لرزاده» را «معمار محراب‌ها» کرد

    با طراحی و معماری مسجد اعظم قم و آرامگاه فردوسی، مرمت عمارت محروقه مجلس شورای ملی و طراحی 843 مسجد، مشهورترین چهره معاصر عالم معماری ایران است اما شاید کمتر کسی بداند راز این نام بلند، در ارادت و ادب مرحوم استاد «حسین لرزاده» نسبت به خاندان اهل بیت (ع) نهفته است.

    فارس پلاس؛ مریم شریفی: راست گفته‌اند انسان‌ها فقط یک بار زندگی نمی‌کنند و قصه هیچ آدمی زیر این گنبد دوار با مرگ ظاهری‌اش به سر نمی‌رسد. راست گفته‌اند هر انسانی با هرآنچه از تلخ و شیرین در عمر کوتاهش در این دنیا از خود برجا گذاشته، تا سال‌ها و حتی قرن‌ها بعد زنده می‌ماند. همین امروز اگر سری به مسجد سجاد (ع) در خیابان جمهوری بزنید و با چشم دل به تماشای آن کاسه‌های مسحورکننده در سقف مسجد بنشینید و گوش دل تیز کنید، زمزمه‌های اوستای معمار را وقتی آن گره و نقش و پیچ‌وتاب‌های چشم‌نواز را اجرا می‌کرده، می‌شنوید و با او هم‌داستان می‌شوید، انگار همین حالا مشغول زینت‌بخشیدن به خانه خداست. به قول مهندس «حسین مفید»: «اینجا حس و حال معمار به نمازگزار منتقل می‌شود. یعنی استاد لرزاده اینجا با تو بده بستان دارد، حرف می‌زند. به تو اختیار می‌دهد بروی همان‌جا که حالت خوب است، نمازت را بخوانی. فضا مکالمه دارد با تو. استاد بی‌آنکه دیده شود، با بازی نقش و رنگ، کاری می‌کند که از هر راهی دلت می‌خواهد، بروی.»

    اما در آثار مرحوم استاد حسین لرزاده، آنچه جاودانگی می‌بخشد، چیره‌دستی و مهارت صرف معمار در آمیختن طرح و نقش و رنگ نیست. پوسته ظاهری همه این‌ها را که کنار بزنی، به کیمیایی کمیاب می‌رسی که راز طلا شدن همه مس‌هاست. به بهانه چهاردهمین سالگرد درگذشت معمار محراب‌ها، به مرور چند برش از زندگی پربارش می‌پردازیم که نشان می‌دهد لرزاده را باورهای عمیق و ارادت قلبی‌اش به خاندان اهل‌بیت(ع) به چهره فراموش‌نشدنی عرصه معماری و هنر این سرزمین تبدیل کرد.

     

     این پول‌ها شبهه دارد...

    درحالی‌که کم‌لطفی گروهی از افراد که به دلیل مشارکت استاد لرزاده در پروژه‌های حکومتی در دوران پهلوی، او را مورد بی‌مهری قرار داده‌اند، به شهادت نزدیکانش، او هیچ‌گاه با رضایت قلبی در چنین پروژه‌هایی مشارکت نکرد. «شهناز لرزاده»، فرزند ششم و دختر چهارم استاد دراین‌باره می‌گوید: «آقا را به‌زور سر کارهای حکومتی بردند و به عنوان معمار استخدام کردند.» اشاره خانم لرزاده به کشمکشی است که بر سر ساخت عمارت کاخ مرمر میان استاد و ماموران حکومتی پیش آمد.

    سال 1311 تازه مأموریت لرزاده جوان در طرح ساخت مقبره فردوسی به پایان رسیده‌بود و او از آزمونی که «آندره گُدار» فرانسوی در آن مردود شده‌بود، سربلند بیرون آمده‌بود که یک روز پاسبانی آمد و او را سر ساختمان در حال ساخت کاخ مرمر برد و پیغامی را که به او سپرده‌بودند، خیلی خلاصه به اطلاع اوستای معمار رساند: «یک گنبد می‌خواهیم مثل گنبد شیخ لطف‌الله!» معمار جوان خیال می‌کرد وقتی طفره برود و بگوید: «بلد نیستم»، دست از سرش برمی‌دارند اما وقتی چند روز بعد از طریق مجلس شورای ملی احضار شد، فهمید راه گریزی ندارد. حسین لرزاده به‌ناچار کار ساخت گنبد کاخ مرمر را به دست گرفت و ساخت آن را در سال 1314 به پایان رساند. دختر استاد در ادامه می‌گوید: «آقا به‌اجبار سر کارهای حکومتی رفت اما هیچ وقت پولی را که از آنجا می‌گرفت، خرج زندگی‌مان نمی‌کرد. می‌گفت: این پول‌ها شبهه دارد، نمی‌دانم از کجا آمده.»

    اوستای معمار، پای ثابت دسته سینه‌زنی

    هر سال محرم که از راه می‌رسد، خاطره عرض ارادت استاد به سالار شهیدان (ع) و تاکیدش برای شرکت در مجالس عزاداری برای خانواده زنده می‌شود. دختر استاد خوب آن روزهای عاشقی را به یاد دارد: «آقا آن وقت‌ها که جوان‌تر بود، با دوستان بازاری‌اش در دهه اول محرم دسته سینه‌زنی راه می‌اندختند. یک لباس مخصوص سینه‌زنی هم داشت که پیش من یادگار مانده. آن لباس، شکل خاصی داشت؛ در قسمت سینه‌زنی، دکمه داشت که موقع سینه زدن بازش می‌کردند. به‌این‌ترتیب، مثل بعضی هیئت‌ها و دسته‌ها، موقع سینه‌زنی لباس خود را درنمی‌آوردند. آقا تا وقتی به دلیل کهولت سن، افتاده شد، در آن مراسم سینه‌زنی شرکت می‌کرد.» به گفته شهناز لرزاده یک یادگاری باارزش دیگر هم از آن روزها باقی مانده‌است: «آن زمان که آقا با دسته سینه‌زنی بازار همراهی می‌کرد، یک طرح در قالب پنجه به یاد دست‌های حضرت ابوالفضل (ع) طراحی کرده و با مبلغی که دوستان بازاری‌اش روی هم گذاشته‌بودند، آن طرح را با طلا، نقره، یاقوت و زمرد اجرا کرده بود. محرم‌ها اهالی بازار آن طرح پنجه را روی عَلَم و کتلی که پیشاپیش دسته حرکت می‌کرد، نصب می‌کردند.» او در ادامه از سرنوشت آن اثر هنری خاص اینطور می‌گوید: «سال‌ها بعد، وقتی آقا فوت کرده‌بود، یک ناشناس در تماس تلفنی گفت پسر یکی از اعضای همان دسته سینه زنی است. او گفت: «در این سال‌ها پدر من، امانتدار آن پنجه نمادین ارزشمند بود. حالا که ایشان از دنیا رفته، می‌خواهیم آن را به دست اهلش بسپاریم. ازآنجاکه طراح و سازنده این اثر، استاد لرزاده بودند، فکر می‌کنیم باید آن را به خانواده ایشان تحویل دهیم.»

     

    چای روضه من فراموش نشود!

    عشق استاد حسین لرزاده به مجالس روضه و روزشماری‌اش برای شروع این مجالس هم از آن دست خاطرات فراموش‌نشدنی برای اعضای خانواده اوست. دختر استاد این حس و حال استاد را خوب به یاد دارد: «خانه ما دیواربه‌دیوار خانه آقا بود. آقا خودش آن 2 خانه را قرینه هم طراحی کرده و ساخته‌بود. ما هر سال دهه آخر ماه صفر در خانه‌مان روضه داشتیم و روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) هم نذری پخش می‌دادیم. آقا خیلی به این مجلس روضه اهمیت می‌داد و بیشتر از خودمان منتظر شروعش بود. از چند روز مانده به دهه آخر ماه صفر، مدام می‌پرسید: شهناز روضه‌ت کِی شروع می‌شه؟ کِی نذری می‌پزی؟... می‌گفتم: آقا هنوز چند روز مونده. دارم خونه رو برای روضه آماده می‌کنم و وسایل و مواد نذری رو تدارک می‌بینم.» «ندا الهی» نوه استاد هم با یک خاطره شیرین صحبت‌های مادرش را تکمیل می‌کند: «بابا جون گرچه نمی‌توانست در آن مجالس روضه شرکت کند اما همیشه تبرکی‌اش را طلب می‌کرد. هر روز وقتی روضه تمام می‌شد، با خانه‌مان تماس می‌گرفت و می‌گفت: بابا یادتون نره برای من چای روضه بیارید... حتی اواخر عمرش هم با وجود کهولت سن، این قرار 10 روزه را فراموش نکرده بود. خودم برایش چای روضه می‌بردم. تا می‌دید، می‌گفت: بابا خرما هم بیار. چای با خرما خوبه.»

    روضه امام حسین (ع)، وسط کلاس درس!

    «مهناز رییس زاده» شاگرد قدیمی استاد لرزاده هم از ارادت عمیق استاد به اباعبدالله الحسین (ع) خاطره‌ای به‌یادماندنی دارد. او که به همراه همسرش 17 سال فرصت شاگردی خاص و همنشینی با استاد را داشته و جمعه هر هفته در محضر استاد مشق معماری می‌کرده، می‌گوید: «یک روز به روال همیشه در منزل استاد مشغول درس و بحث بودیم که زنگ خانه را زدند. در باز شد و یک آقای ناشناس که شال سبز به کمر بسته و کلاه سبز هم بر سر داشت، وارد شد. استاد درس را قطع کردند، به آن آقا خوشامد گفتند و بعد، آن آقا شروع کرد به خواندن روضه امام حسین (ع)! خیلی برایمان غافلگیرکننده بود. باید بودید و حال و هوای استاد را می‌دیدید. نمی‌دانید چه اشکی می‌ریختند. تازه آن روز فهمیدیم استاد لرزاده روز هفتم هر ماه، در منزلشان روضه دارند. روضه که تمام شد، استاد درس را از سرگرفت.»

    قبول نیست؛ این شعر، «یزید» داره!

    «ندا الهی» نوه استاد لبخند بر لب یادی هم از ذوق پدربزرگ دوست‌داشتنی‌اش در سرودن شعر می‌کند و می‌گوید: «در عالم کودکی، همه‌چیز در خانه بابا جون برای من جذاب بود اما عبای ایشان، برایم چیز دیگری بود. می‌رفتم روی پای بابا جون می‌نشستم و سرم را از آستین آن عبا بیرون می‌آوردم! بعد بابا جون می‌گفت: حالا بذار شعری که برات گفتم رو بخونم:

    این «ندا» از عالم بالا رسید

    مژده آب این است؛ لعنت بر یزید

    می‌گفتم: بابا جون این چه شعریه برای من گفتی؟ توش یزید داره... می‌گفت: نه. این بهترین شعره...»

    کاش طلبه‌ها هم ادبِ این معمار را داشته‌باشند

    در میان مساجد بی‌شماری که استاد لرزاده کار طراحی و معماری آن‌ها را برعهده داشت؛ «مسجد اعظم قم»، جایگاه و ارزش دیگری دارد. انتخاب استاد توسط مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و نظارت مستقیم ایشان بر کار ساخت این مسجد، از جمله دلایل خاص بودن این اثر در کارنامه استاد است. مهناز رییس زاده از چگونگی این انتخاب این‌طور می‌گوید: «آیت الله بروجردی از اینکه در صحن حرم حضرت معصومه (س)، روی قبور مومنان نماز جماعت اقامه می‌شد، رضایت نداشتند و به همین دلیل تصمیم گرفتند در کنار حرم یک مسجد بسازند تا نماز جماعت به آنجا منتقل شود. در آن ایام 2 معمار مطرح در تهران فعالیت می‌کردند و هر دو برای اجرای این طرح به ایشان معرفی شدند که یکی از آن‌ها استاد لرزاده بود. یک امتحان ساده، مشخص کرد توفیق ساخت مسجد اعظم قم نصیب کدام‌یک از آن‌ها می‌شود. آیت الله از نفر اول پرسیدند: شما تا به حال چند مسجد ساخته‌اید؟ گفت: هیچ. از استاد لرزاده هم همین سئوال را پرسیدند و جواب گرفتند: بیش از 200 مسجد! به‌این‌ترتیب طرح ساخت مسجد در سال 1371 قمری (1329 شمسی) به استاد واگذار شد.» شاگرد استاد لبخند بر لب با اشاره به دیگر اتفاق خاص در جریان ساخت مسجد اعظم قم ادامه می‌دهد: «آیت الله بروجردی در مرحله ساخت گنبد، برای نظارت بر سر ساختمان مسجد حاضر شدند و بر خلاف انتظار دیدند استاد لرزاده گنبد مسجد را کوتاه ساخته‌اند. علت را پرسیدند و استاد در جواب گفتند: مانعی برای اینکه گنبد مسجد را بزرگ‌تر بسازم و بالاتر ببرم وجود نداشت. اما با خودم گفتم گنبد حرم حضرت معصومه (س) باید تشخّص و جلوه بیشتری داشته‌باشد. به همین دلیل، گنبد مسجد را کوچک‌تر طراحی کردم. آیت الله با شنیدن این جملات، با لبخند رضایت گفتند: کاش این ادبی که شما نسبت به حضرت (س) دارید را همه طلاب ما داشته باشند.»

    نقشه اصل حرم سیدالشهدا (ع)، بهترین هدیه استاد

    «وقتی از استاد می‌خواستم از خاطرات کار در حرم سیدالشهدا (ع) بگویند، قدری صحبت می‌کردند و بعد می‌گفتند: تو نمی‌دانی مرا کجاها بردی...!» حسین مفید، شاگرد استاد سری به حسرت تکان می‌دهد و می‌گوید: «توفیق بزرگ دیگری که نصیب استاد شد، تعمیر آستانه حرم سیدالشهدا (ع) و تجدید بنای ایوان بزرگ آن در کربلا بود که آن هم در سال 1384 قمری (1342 شمسی) با توصیه و معرفی آیت الله بروجردی میسر شد. یادش بخیر، سال‌ها بعد، یک روز استاد به من گفتند: امروز می‌خواهم جایزه‌ای به تو بدهم که تا به حال از کسی نگرفته‌ای! گفتم: استاد شما آنقدر به من داده‌اید، که حساب ندارد. گفتند: نه. نمی‌دانی چه چیزی برایت دارم. بعد، از پاکت کنار دستشان چیزی بیرون آوردند و به من دادند. کمی گِل بود. گفتند: این را موقع کار در حرم سیدالشهدا (ع) از زیر پِی حرم برداشتم. این دیگر قطعاً خاک کربلاست...! استاد راست می‌گفت؛ هیچ‌کس چنین جایزه‌ای به من نداده‌بود.» اما این همه عطایای بی‌نظیر استاد برای شاگردش نبود: «آیت الله بروجردی با یک توشه خاص، استاد را راهی کربلا کرده‌بودند. روزی که استاد لرزاده برای انجام مأموریت راهی کربلا بودند، آیت الله بروجردی اوزالید نقشه حرم اباعبدالله (ع) را به ایشان هدیه کردند. من هر وقت که خدمت استاد بودم، ایشان این نقشه را باز می‌کردند، توضیحاتی می‌دادند و دوباره جمعش می‌کردند. نمی‌دانید چقدر آن نقشه را دوست داشتم. چون نقشه مبنا بود و استاد از روی آن، کار مرمت حرم را انجام داده‌بودند. خلاصه یک روز داماد استاد به ایشان گفت: شما این نقشه را می‌خواهید چه کنید؟ استاد گفتند: آیت الله بروجردی گفتند پیش خودت باشد. داماد استاد که حال مرا فهمیده‌بود، گفت: حالا شما هم هدیه‌اش کنید به آقای مفید. و بالاخره یک روز استاد آن نقشه باارزش را به من هدیه دادند...»

    نظرات  (۱)

    ۱۵ آذر ۹۸ ، ۱۲:۲۳ فاطمه گشتاسبی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی