وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

مطالب و مباحث تخصصی معماری و شهرسازی و دیگر علوم وابسته را با ما مطالعه نمایید...




در اين وب
در كل اينترنت
  • قالب وبلاگ
  • تبلیغات

    طبقه بندی موضوعی

    ۱۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجتماعی» ثبت شده است

    روزنامه هفت صبح - علی هادی زاده: بحث کارگری و کارمندی و شرایطی که طبق آن شرکت ها با نیروی انسانی خود رفتار می کنند، همیشه مورد مناقشه بوده است. از بحث بهتر بودن وضعیت در کشورهای دیگر گرفته تا داستان هایی از وضعیت خوب و قشنگ کارمندان شرکت هایی مثل گوگل و اپل. ولی معمولا در این میان یک مسئله نادیده گرفته می شود که آن هم شرایط کاری و اقتصادی بدنه کارگر کشورهای مختلف است. اگر کمی در مورد این شرایط جست و جو کنید و به علاوه به جای رفتار خاص بعضی شرکت ها، به قوانین دولتی نگاهی بیندازید، متوجه می شوید از لحاظ قوانین کار بعضا در بسیاری از کشورها قوانین حمایتی چندانی از طرف دولت وضع نشده است و این شرکت های خصوصی هستند که وضعیت کار در یک کشور را از شرایط بد به شرایط خوب رسانده اند.
     

    «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی می‌فروشد.» پرولتاریا طبقه‌ای است از جامعه که هزینۀ زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کار خودود بدست می‌آورد نه از منافع یک سرمایه، یعنی آن طبقه که خوشی و درد، زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می‌باشد به وجود کار، پرولتاریا «مولد ارزش» به‌شمار می‌رود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمی‌برد.

    مثلا بسیاری از کشورها طبق قانون موظف نیستند به شما اضافه کاری پرداخت کنند و شاید باور نکنید ولی در بعضی کشورهای توسعه یافته به صورت قانونی چیزی به اسم تعطیلات آخر هفته وجود ندارد و این مسئله توسط شرکتی که در آن کار می کنید، مشخص می شود. برای این که کاملا با سیستم های کاری کشورهای مختلف آشنا شوید، گشتی در کشورهای معروف دنیا زده ایم و به زبان ساده و با عدد به شما می گوییم کدام کشورها برای کار و شرایط آن، بهتر و یا بدتر هستند

     
    پرولتاریای ایرانی، پرولتاریای جهانی!

    بیکاری

    در مورد آمار بیکاری در کشورهای مختلف نمی توان به صورت دقیق گفت کدام کشور بدترین وضعیت را دارد و کدام کشور در بهترین شرایط به سر می برد. این مسئله دلایل مختلفی دارد؛ اولین دلیل این است که در مورد بسیاری از کشورهای فقیر و توسعه نیافته تقریبا هیچ اطلاعات دقیقی در دسترس نیست. مثلا زیمبابوه طبق آخرین آماری که در سال 2009 منتشر شده است، از بیکاری 95 درصدی رنج می برد. همچنین معیار سنجش بیکاری در هر کشور با دیگر کشورها متفاوت است. حتی در کشور خودمان نیز عده ای روی عدد 10 درصد مانور داده و عده ای دیگر عدد 22 درصد را به عنوان عدد بیکاری واقعی جامعه معرفی کرده اند. با این حال ما زیاد مته به خشخاش نگذاشته ایم و به سراغ رسمی ترین و آخرین آمارهای دنیا رفتیم تا ببینیم شانس پیدا کردن کار در هر کشور چقدر است.

    طبق این آمارهای رسمی، نروژ با نرخ بیکاری حدود سه درصد مقام اول را داراست. در این میان هستند کشورهایی که به نظر آمار غیرواقعی و خاصی را منتشر کرده اند. مثلا هند نرخ بیکاری خود را 3.4 درصد اعلام کرده است. یا قطر با عدد 0.4 درصد خود را به عنوان یکی از بهترین کشورها در کاریابی معرفی کرده است. با این حال شما می توانید به صورت رسمی سه کشور نروژ، کره جنوبی و ژاپن را به ترتیب با 3.4 درصد، 3.5 درصد و 3.8 درصد، به عنوان سه کشور برتر به یاد داشته باشید. طبق همین آمارهای رسمی می توان جیبوتی را با 60 درصد، نوار غزه با 40 درصد و آفریقای جنوبی را 26 درصد به عنوان کشورهایی با بدترین آمار بیکاری معرفی کرد. در این میان نکته جالب توجه در صدر بودن یونان با 24 درصد و اسپانیا با 23 درصد به عنوان کشورهای پیشرفته است.

    تعطیلات آخر هفته

    اکنون به جایی رسیده ایم که بعضی شرکت ها به خصوص از نوع استارتاپی، شروع به وضع قانون چهار روز کارکردن در هفته کرده و این مسئله را در کشورهای مختلف گسترش هم داده اند. مثلا هلند با 29 ساعت کار در هفته، نروژ و دانمارک با 33 ساعت و ایرلند و آلمان با 34 و 35 ساعت در هفته جزو کشورهای خوب از لحاظ ساعت کاری هستند. البته اشتباه نکنید؛ این به معنای ساعت کاری کلی این کشورها نیست. بلکه از آنجایی که در این کشورها حقوق و مزایا براساس میزان بهره وری حساب می شود، این ساعت ها نشانگر مدت زمانی است که یک نفر می تواند در سر کار حضور پیدا کند و کارش را از دست ندهد.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۷

    هفته نامه سلامت - مرجان یشایایی: بزرگداشت مقام زن هرچند اتفاق مبارکی است، اما هر سال در غوغای خرید هدیه و دادن و انواع و اقسام یادگاری ها و پس از آن، در سیل شوخی ها و لطیفه ها در فضای مجازی که مضمون اغلب آنها چگونه فرار کردن مرد خانواده از این بلای سالانه و این ادای دین تحقیرآمیز است، آنچه به واقع به فراموشی سپرده می شود، نقش اجتماعی و سیاسی زنان در مدیریت جامعه و تبعیضی است که بر این نقش روا می دارند.

    حداکثر احترام در این روز بر مادران گذاشته می شود که انگار محکوم بوده اند از جوانی، سلامت، خوشی ها و آرزوهایشان بگذرند تا فرزندانشان به بار بنشینند. آنچه درباره اش حرفی زده نمی شود این است که این نیمی از جامعه که طبیعت مسوولیت انتقال حیات را بر دوشش گذاشته چه حقوقی دارد؟ این حقوق چگونه پایمال می شود و چگونه باید جلوی این تضییع گرفته شود و اصولا برخورداری از حقوق برابر بین زن و مرد بر زندگی بشریت چه اثری می تواند داشته باشد؟ نخستین بار رد پای فعالیت های زنان در عصر ورود ایران به دنیای مدرن را در انقلاب مشروطه (فاصله سال های 1285 تا 1290) می توان یافت.

    در این دوران زنان به طور جدی وارد مبارزات سیاسی و اجتماعی شدند. طبق تحقیقات تاریخی اولین جرقه های مشارکت زنان در امور سیاسی و اجتماعی، شرکت در انقلاب مشروطه از راه های مختلف بود. مرگان شوستر آمریکایی، جوانی که آن موقع سمت مشاور مالی دولت را داشته درباره نقش انجمن های زنان در انقلاب مشروطه با تحسین چنین می نویسد: «زنان محجبه ایرانی که با تجربه ای ناچیز یک شبه آموزگار، روزنامه نویس، موسس باشگاه های زنانه و سخنگو در مباحث سیاسی شدند، کاری کردند که نهضت زنان در غرب ده ها و شاید صدها سال برای انجام آن وقت صرف کرده بود.»

    حقوق زنان را گرامی بدارید

    آموزش و زنان

    آموزش یکی از مهم ترین مولفه های توانمندسازی زنان است. مشارکت زنان به شکل مدرن که با مشروطه آغاز شده بود، با وجد تمام مخالفت ها از سوی هواداران تفکر مذهبی که برخی از آنها روحانی نیز بودند، ادامه پیدا کرد. در آن زمان بیسوادی بین زنان ایرانی تقریبا صد در صد بود. تعلیم و تربیت دختران که پیش از انقلاب مشروطه تنها در مکاتب سنتی انجام می شد، به تدریج شکل امروزی به خود گرفت و پای زنان به مدارس باز شد. نخستین بار یک سال پیش از وقوع انقلاب مشروطه مدرسه ای به نام مدرسه دوشیزگان توسط بانو بی بی خانم وزیراف، برای دختران گشایش یافت، اما اقدام جسورانه وی با مخالفت بسیاری روبرو شد، به طوری که پاره ای از مخالفان تصمیم به ویران کردن مدرسه گرفتند.

    طی فشارهای بی رویه مخالفان مدرسه دوشیزگان، بی بی خانم به وزارت معارف شکایت کدر، اما در جواب به وی گفته شد صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود. سرانجام با وجود ایستادگی بی بی خانم در برابر مشکلات، مدرسه دوشیزگان تعطیل شد. بعد از جریان به توپ بستن مجلس شورای ملی، بی بی خانم پیش صنیع الدوله (وزیر معارف) رفت. این بار تقاضای وی پذیرفته شد. مشروطه بر این که فقط دختران بین 4 تا 6 سال در مدرسه تحصیل کنند و کلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود. تنها پس از گذشت حدود 110 سال از راه دشواری که آغاز شده بود، امروز دختران و زنان ایرانی با اکثریتی بیش از مردان راه خود را به مراکز آموزش عالی کشور باز کرده اند،

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۰
    روزنامه شرق - غنجه قوامی: او پیوندی قدیمی با پژوهش در حوزه مطالعات زنان دارد، نگاه و روش جدیدی در جامعه‌شناسی روسپیگری داشته و عمر پژوهشی خود را صرف جامعه‌شناسی آسیب‌های اجتماعی کرده‌ است. سعید مدنی که حالا چند ماهی می‌شود از راه دور تبعید، ساکن تهران شده، این‌بار درباره مسئله زنان و امنیت شهری حرف می‌زند.
     
    در مصاحبه زیر او امنیت زنان را مقدمه‌ای بر مشارکت‌ آنها تلقی می‌کند و علت کاهش تعداد زنان در جست‌وجوی کار تحصیل‌کرده را ناامنی در محیط کار می‌داند. او در پایان برای توضیح ناکارآمدی تفکیک جنسیتی در محیط شهری می‌گوید: «این کار توهینی به کل جامعه ایران است».
     
     تفکیک جنسیتی شهری؛ توهین به کل جامعه
     
     
    ‌درباره شهر مردانه و ناامنی فضاهای عمومی برای زنان صحبت‌های زیادی مطرح شده، نظر شما درباره این مبحث چیست؟

    احساس امنیت در فضاهای عمومی یکی از پیش‌‌شرط‌های مهم فعالیت انسان‌ها به‌ویژه زنان است. بنابراین مردان یا زنان برای آنکه در زندگی اجتماعی مشارکت داشته باشند، باید احساس امنیت کنند. متأسفانه مدیریت شهری، خودآگاه یا ناخودآگاه، برای تأمین امنیت شهروندان، اغلب وزن بیشتری برای مردان قائل می‌شود.
     
    شاید یکی از مهم‌ترین دلایل این وضعیت، حضور جایگاه بالاتر و مؤثرتر مردان در مدیریت شهری با ذهنیت مردسالارانه است. بنابراین داریم درباره شهرهایی با مدیریت مردانه بحث می‌کنیم که کمتر به فکر آن هستند که زنان نیز نیازمند فضاهای عمومی امن برای مشارکت در حیات اجتماعی هستند؛ زیرا تصور می‌کنند زنان باید اوقات زندگی خود را در خانه و آشپزخانه بگذرانند تا از امنیت برخوردار شوند.

    ‌اگر آزار و اذیت‌های خیابانی را موجب ایجاد حس نا‌امنی بدانیم، مصادیق این آزارها چیست؟ برای مثال، قانون‌گذار چه تعریفی باید ارائه کند که تمام مصادیق را دربر بگیرد؟ چگونه می‌توان مرز میان شوخی و تعاملات صمیمانه را با آزار جنسی مشخص کرد؟

    باید توجه داشت احساس امنیت فرایندی روانی-اجتماعی است که صرفا بر افراد تحمیل نمی‌شود، بلکه اکثر افراد جامعه بر اساس نیازها، علایق، خواسته‌ها و توانمندی‌های شخصیتی و روانی خود در ایجاد یا ازبین‌بردن آن سهم دارند. بنابراین بنده زنان را در برابر آزار و اذیت خیابانی منفعل نمی‌دانم. از این گذشته، باید بین احساس امنیت و امنیت واقعی تفاوت قائل شد. احساس امنیت‌نداشتن همیشه محصول اذیت و آزار خیابانی نیست و گاه با آموزه‌های فرهنگی و خانوادگی نیز ارتباط دارد.

    ‌در گزارش‌های پژوهشی، زنان به رفتارهایی مثل توقف اتومبیل و اصرار برای سوارشدن، لمس بدن و تنه‌زدن، اقدام به سرقت کیف و موبایل، شنیدن الفاظ رکیک و متلک، خیره‌شدن و امثال آن اشاره کرده‌اند. در‌هر‌حال، آزارهای خیابانی می‌تواند امنیت اخلاقی- عاطفی، جانی و مالی زنان را تهدید کند.

    برای همه این رفتارها در قوانین و مقررات می‌توان عناوین اتهامی پیدا کرد، مهم آن است که اولا زنان در مواجهه با این رفتارها از خود واکنش نشان دهند و ثانیا نظام قضائی نیز در مواجهه با شکایت زنان واکنش انفعالی یا مردسالارانه نشان ندهد و بدون پیش‌داوری قضاوت کند. برای مثال، در ماده ٦٣٨ قانون مجازات اسلامی آمده: «هرکس علنا در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ٧٤ ضربه شلاق محکوم می‌گردد و درصورتی‌که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد، ولی عفت عمومی را جریحه‌دار نماید، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا ٧٤ ضربه شلاق محکوم می‌شود».
    هیچ آدم عاقل و شرافتمندی رفتارهایی را که به‌عنوان مصادیق آزار به آنها اشاره کردم، شایسته تقدیر نمی‌داند، بلکه بی‌تردید آنها را خلاف عفت عمومی ارزیابی می‌کند. بنابراین فقط با استناد به همین قانون، مرتکبان آزار زنان را از لحاظ قانونی می‌توان به حبس و شلاق محکوم کرد؛ اما بنده تاکنون نشنیده‌ام آقایی به دلیل آزار زنان در خیابان یا معابر عمومی زندان برود یا شلاق بخورد. بنابراین مشکل فقط قانون نیست، بلکه بیشتر از آن، اجرای قانون است و البته مهم‌تر از همه اینها کنشگری زنان.

    البته آزارهای خیابانی تنها مبتنی بر جنسیت نیستند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۹

    خبرگزاری ایسنا: دانشمندان معتقدند که جمله معروف پول خوشبختی نمی‌آورد دارای مستندات کافی نیست و طبق آخرین مطالعات انجام شده، کسب مقدار مشخص درآمد سالانه در پیدایش احساس خوشبختی کاملا موثر است.

    به نقل از ساینس آلرت، طبق آخرین تحقیقات انجام شده توسط محققان دانشگاه "پردو" واقع در ایالت ایندیانای آمریکا در مورد ارتباط سطح درآمد و میزان خوشبختی مشخص شد که رسیدن به سطح مشخصی از درآمد سالانه در خوشبختی و خوشحال کردن انسان کاملا موثر است.

    محققان در مطالعات خود روی نتایج نظرسنجی از 1.7 میلیارد نفر از 164 کشور مختلف از موسسه جهانی "گالوپ" با ابداع یک واحد سنجش خوشبختی موسوم به "SWB" یا خوشبختی درونی دریافتند که کسب مقدار مشخص درآمد سالانه در احساس شادی و خوشبختی افراد تاثیر به‎سزایی دارد، هرچند که این شاخص در کشورهای متفاوت با تغییراتی همراه است.

    محققان دریافتند که کسب درآمد سالانه 95 هزار دلار معادل حدود 450 میلیون تومان بهترین سطح شادی، کامیابی و موفقیت را برای انسان به ارمغان می‌آورد و کسب درآمد سالانه 75 هزار دلار معادل تقریبا 350 میلیون تومان بهترین وضعیت تعادل روحی و روانی را برای انسان فراهم می‌کند.

    برای مثال این میزان در استرالیا 1125 هزار دلار، در آمریکای شمالی 105 هزار دلار، در اروپای غربی 100 هزار دلار، در اروپای شرقی 45 هزار دلار و در آمریکای لاتین 35 هزار دلار است.

    محققان اظهار کردند: دو شاخص محاسبه شده ممکن است برای کشورهای ثروتمند پایین‌تر و برای کشورهای فقیرتر بالاتر باشد، اما این شاخص به طور کلی نشانگر دو سطح تعادل روحی روانی و بالاترین سطح خوشبختی و کامیابی در زندگی است.

    به طور کلی مردان با میزان کمتری از درآمد نسبت به زنان احساس خوشبختی می‌کنند.

    این موضوع برای افراد عادی با سطح تحصیلات معمولی نسبت به افراد تحصیلکرده نیز صدق می‌کند.

    شاید مهمترین وجه این پژوهش این باشد که اکنون می‌توان فهمید که رسیدن به چه سطح از درآمد می‌تواند ضامن خوشبختی باشد و افراد درآمدشان را در آن نقطه ثابت کنند.

    این پژوهش در مجله Nature Human Behaviour منتشر شده است.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۰۰

    به گزارش تیتر شهر؛  شغل هایی وجود دارند که گاه به عنوان هنر به آن ها نگریسته شده و تشویق می شوند و گاه به عنوان دستفروش از آن ها یاد می شود و طی طرح های مختلف جمع آوری می شوند؛ در کشورهای دیگر رونق بسیاری دارد و به خاطر شاد سازی فضای شهری از آنان استقبال زیادی می شود؛ از این رو به عنوان یک هنر والا بدان ها نگاه می شود که با کمترین امکانات هنر خالص را ارائه می کنند؛ موسیقی خیابانی، اسمی که برای دورهمی موسیقی در خیابان های تهران بدان ها داده می شود؛ شاید در ایران به موسیقی خیابانی به طور جدی نگریسته نشود اما در کشورهای دیگر شهرت خاصی پیدا می کنند و به عنوان عملی جدی دارای شهرت هستند؛ اما در ایران هنوز به عنوان اتفاقی جدی بدان توجه نمی شود.
    این روزها از موسیقی خیابانی به عنوان سد معبر یاد می شود؛  با آن که در قانون سد معبر، چیزی به‌عنوان ساز زدن و نوازنده خیابانی وجود ندارد، با این وجود موسیقی خیابانی به کررات توسط ارگان های مختلف مانند شهرداری، نیروی انتظامی و... جمع می شوند؛ موسیقی های خیابانی، دستفروش نیستند و جنسی نمی فروشند اما در ازای خدماتی که ارائه می دهند بنا به خواست مردم پول دریافت می کنند؛ 
    اما به گفته برخی متولیان امر اگر این دوره گردان در مکانی مستقر شوند، مصداق سد معبر باشد و آلودگی صوتی و مزاحمت شغلی برای کسبه ایجاد کنند، در صورت شکایت با آنان برخورد شده و نسبت به جمع آوری آنان اقدام می شود.  از این رو شهرداری یا نهاد های فرهنگی هنری هیچ مسئولیتی در زمینه حمایت از موسیقی خیابانی یا دوره گردان خواننده و نوازنده ندارد و هیچ مرجع قانونی در کشور نیز بر موسیقی خیابانی و این سبک خوانندگی و نوازندگی صحه نگذاشته است.  بر این اساس خلا قانونی در خصوص موسیقی خیابانی نیز احساس می شود
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۳۰

    به گزارش تیتر شهر؛ بروز اختلالات روانی در میان افراد مختلف متفاوت و بسیار پیچیده است اما به گفته متخصصان این روزها در میان شهروندان کلان شهر ها شدت گرفته است؛  ولی بحث زیست پذیری شهر در افزایش و کاهش آن می تواند تاثیر گذار باشد. 
    بحران سلامت و عدم ایمنی محیطی در ابعاد جسمی و روانی، فضاهای شهری ومسکونی دنیای معاصر را تهدید می کند. فقدان ایمنی شهروندان در مقابل تصادفات، بروز حوادث غیر قابل پیش بینی، احساس عدم امنیت در فضاهای شهری و سکونتی، انزوا، وابستگی مفرط شهروندان به اتومبیل و کم متحرکی در اقشار مختلف از بیمار یهای مزمن شهری هستند. در چنین شرایطی سنجش سلامت روان و اهمیت به آن برای درمان یا پیشگیری این بیماری اهمیت به سزایی دارد؛ 
    در این راستا مدیرکل امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش از برگزاری آزمون رغبت و سلامت روان در دوره اول متوسطه خبر داد و شرکت در آزمون سلامت روان، اجباری دانست؛ بر این اساس سنجش این مهم در میان شهروندان کم اهمیت تر از دانش آموزان نخواهد بود؛ شهروندانی که با توجه به اولویت خطر پذیری که در منطقه وجود دارد می توانند با چنین سنجش هایی تحت پوشش روانشناسی در خانه های سلامت قرار بگیرند؛ گرچه بحث مسائل روانشناسی در مدیریت شهری تا کنون چندان ورود پیدا نکرده است اما این موضوع در شرایطی که پایتخت آماج حوادث و مخاطرات است اهمیت دو چندان پیدا می کند از این رو متولیان امر شهر نیاز است به این موضوع ورود پیدا کنند.
    از این رو نیاز است با توجه به ماتریس آسیب های اجتماعی، مناطق درگیر به عنوان پایلون به این بحث ورود پیدا کنند و در برنامه ای در یک دهه این سیر به روال مدیریت شهری تبدیل شود تا بر این اساس بتوان مخاطرات روانی که پس از اتفاقاتی مانند زلزله، تصادف و... می افتد را پیشگیری کرد.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۰۷
    عصر ایران - مهرداد خدیر: «برخورد دولت در مسألۀ حجاب باید حداقلی باشد و به میزانی باشد که جامعه این برخورد را تأیید کند یعنی این حق را و بالاتر از آن وظیفه را برای دولت قایل باشد که حفظ حداقل حجاب را خواستار باشد. از همین رو باید برخی تنگ نظری ها را کنار گذاشت و برخورد دولت نباید طوری باشد که مردم احساس کنند دولت در امور خصوصی مردم دخالت می کند. برخوردهای نامعقول با امر حجاب سبب شده برخوردهای قانونی هم واکنش ایجاد کند.»

    تصور می کنید عبارات بالا سخنان کیست؟ اینها عین سخنان سردار محمدباقر قالیباف در برنامۀ انتخاباتی سال ۱۳۸۴ است که در ویژه‌نامۀ همایش سراسری ستادهای کشوری با عنوان «زندگی خوب، برازندۀ ایرانی» در ۵ اردیبهشت ۱۳۸۴ توزیع شد و اصولگرایان حامی ایشان نیز کمترین اعتراضی نکردند و نگفتند حکومت باید حداکثری برخورد کند نه حداقلی و بیانیه صادر نکردند و موضع نگرفتند.
     
     حجاب حداکثری، حجاب حداقلی

    این روزها که بحث حجاب دوباره درگرفته - و البته بحث بسیار حساسی است و بیم آن می رود که دچار سوء تعبیر شود - اشاره به همین نکته که ۱۲ سال پیش آقای باقر قالیبافِ اصول گرا - که سه بار از طرف اصولگرایان کاندیدای ریاست جمهوری شد - مطرح کرد کفایت می‌کند تا بگوییم آن قدر یک طرف به دنبال برخورد حداکثری بوده که حالا طرف مقابل دیگر به حداقل هم رضایت نمی دهد و چاره کار هم گرفتن و تهدید نیست؛ چرا که بازداشت زن و بچه مردم به خاطر شُل بودن یا افتادن شال و روسری صورت خوشی ندارد و مذهبی ها هم رضایت نمی‌دهند و جامعه زنان را بر پایۀ پوشش دوپاره می کند.

    واقعیت این است که حکومت ها نمی‌توانند به دنبال حداکثرسازی باشند و ناگزیرند به حداقل ها بسنده کنند و جاهایی حتی چشم خود را ببندند؛ چرا که اگر حکومت‌ها در پی اِعمال حداکثری باشند، حداقل‌ها را هم از دست می‌دهند.

    در قضیۀ حجاب نیز باید دقت و تفکیک کنیم که یک بحث شرعی و عرفی داریم و یک موضوع سیاسی و حکومتی و قانونی. به این پرسش هم باید پاسخ داده شود که برخورد و دخالت پلیس و دیگران از حیث شرعی است یا در اجرای قانون. اگر جنبه شرعی مطرح است آیا کل موضوعات شرعی را به پلیس سپرده ایم و اگر از نظر قانونی است در قانون مشخص شده و اگر نمایندگان مجلس بخواهند قانون مصوب مجلس را تغییر دهند یا اصلاح کنند چنین امکانی وجود دارد یا نه؟

    اگر شخص بر پایۀ اعتقادات یا متناسب با فرهنگ و عرفی که پذیرفته باید حجاب را رعایت کند اندازه و نوع آن در اختیار خودش باید باشد و نمی‌توان مطالبه حداکثری داشت کمااینکه حکومت نمی‌تواند پلیس بگذارد تا ببیند کی نماز می خواند و کی نمی‌خواند یا وقتی نماز می خواند چگونه می خواند. اگر هم بحث قانون مطرح است در قانون به صراحت آمده چنانچه شخص بی حجاب باشد ۵۰ هزار تومان جریمه می شود و اصطلاح بد حجاب و بد پوشش هم در قانون نداریم.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۹
    روزنامه ایران - ترانه بنی یعقوب: «عرضه جدیدترین آب معدنی روز دنیا، محصول کشور فرانسه برای نخستین بار در ایران.» این پلاکاردی است که در یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ تهران دیده می‌شود. در نزدیکی این پلاکارد قفسه‌ای هست که انواع و اقسام آب خارجی در آن چیده شده. به ردیف آب‌ها نگاهی می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم خب فقط آب خارجی در کشور نداشتیم که آن هم رسید. حالا اینکه آب فرانسه با آب معدنی اعلای ایرانی چه فرقی دارد را دقیقاً نمی‌دانم. املاحش بیشتر است؟ شاید خاصیت جوان کنندگی دارد؟ کسی چه می‌داند.
     
    لابد وقتی آب فرانسوی می‌خوری می‌توانی چشمانت را ببندی و تا کافه‌های ساحل چپ پاریس بروی. تا لب رود سن و خلاصه کلی احساس خارجی بودن کنی. به قفسه آبها دوباره نگاهی می‌اندازم؛ این بار خریدارانه. از پاریس، استانبول و دیگر شهرها هم هست. چندان از برندها سر در نمی‌آورم، اما قیمت‌های نجومی را می‌فهمم. یک شیشه آب معدنی حدود 330  سی‌سی‌ فرانسوی 9هزار تومان و قیمت نیم لیترش ۱۱ هزار تومان. بهترین آب ایرانی با بسته‌بندی اعلا اما فقط 2 هزار تومان.
     
    یک بطری آب صدرصد فرانسوی
     
    مرد جوانی که مثل من از دیدن آبهای خارجی حیرت‌زده شده یکی از شیشه‌ها را در دستش می‌چرخاند: «مگر آب عمومی کشور فرانسه با آب‌های رایج و خوب ایران چه تفاوتی دارد که باید در رده‌ اقلام وارداتی قرار بگیرد؟ چرا باید از کشور پول خارج شود و به ازای آن آب وارد شود؟» مرد دل پردردی دارد، آنقدر که راحت حاضر نیست از این قفسه پرماجرا بگذرد: «شما بگو فرق این آب با آب معدنی دماوند چیه؟ چه فرقی دارد؟ خانم من برای همین واردات بیکار شدم. من و خیلی دیگر از همکارانم شیرینی فروشی داشتیم اما آنقدر شکلات خارجی و بیسکوییت خارجی آوردند که همه ما را نابود کردند. حالا هم گیر داده‌اند به آب خارجی و نان خارجی. حتماً ثروتمندها از اینها می‌خورند که می‌خواهند برایشان بیاورند.»
     
    حرف‌های این آقا که اتفاقاً دل پردردی دارد، کم بیراه هم نیست. این روزها اگر در بازارهای کشور بگردید از این کالاهای لوکس خارجی کم نمی‌بینید. کالاهایی که گاه خودشان و قیمت‌شان حسابی برق از کله آدم می‌پراند. یکی از همین کالاها که چند روز پیش برق از کله من یکی پراند، هویج امریکایی بود. باورتان می‌شود، کسی بخواهد هویج ایرانی نخرد و به جایش هویج امریکایی بخرد. آن هم بسته‌ای 90 هزار تومان؟ خانمی مقابل یکی از فروشگاه‌های لوکس تهران بین آواکادو، بلوبری و چند کالای کمترمعروف، دنبال هویج امریکایی می‌گردد. آقای فروشنده هم که انگار به یک پیروی بزرگ دست یافته، فوری به ته فروشگاه می‌رود و با یک بسته پراز هویج برمی‌گردد. هویج امریکایی، قیمت 90 هزار تومان؛ با آدرسی از مزارع کالیفرنیا.
     
    فوری یادم می‌آید که عرضه همین محصول در فروشگاه‌های شهروند، کلی خبرساز شده بود تا جایی که مسئولان این فروشگاه مجبور شدند، توضیح دهندهویج امریکایی نه تولید کشور امریکا که محصول مزارع ساوه است. هویج امریکایی کوچکتر و نارنجی‌تر از هویج‌های وطنی است اما اینکه یک کیلو هویج 90 هزار تومان باشد در ذهنم نمی‌گنجد. خانم برایم توضیح می‌دهد: «این هویج‌ها ارگانیک است و در تولید آنها از هیچ کود شیمیایی استفاده نشده. مثل محصولات داخل که همه کود شیمیایی دارند، نیست.» فکر می‌کنم لابد این هم راه حلی است که مافیای واردات کالا برای تبلیغ پیدا کرده و بیشتر محصولات وارداتی با قیمت گران را با عنوان محصولات ارگانیک بدون مواد نگهدارنده و شیمیایی به مردم قالب می‌کند.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۴۴
    روزنامه هفت صبح - علی هادی زاده: یکی از قدیمی ترین کسب و کارهایی که معمولا صبح جمعه با بلندگویشان ما را بیدار می کنند، خرید ضایعات است. افرادی که به نقل از همان بلندگوها، همه چیز را می خرند و شما را از شر محصولات و موادی که نمی خواهید راحت می کنند. از یک قطعه آهن گرفته تا سی دی و روغن و حتی عکس رادیولوژی که خریداران پر و پا قرصی برای خود  دارد که حاضرند به ازای هر کیلو از آن، پنج هزار تومان به شما بدهند. شاید فکر کنید این کسبه آن چنان درآمدی نداشته و به زور شکم خودشان را سیر می کنند، ولی بد نیست بدانید که میانگین درآمد آنها چیزی حدود 100 تا 200 هزار تومان در روز بوده و به علاوه از روش های دیگری نیز کسب درآمد می کنند. برای این که کاملا با فضا و شرایط این کسب و کار آشنا شوید و از قیمت ها و روش خرید و فروش آن سر دربیاورید، به سراغ این شغل رفته و اطلاعات آن را به صورت جزیی برای شما جمع کرده ایم.

    چند نوع ضایعات داریم؟

    صنعت بازیافت ایران هنوز آن چنان که باید سازماندهی نشده است و نمی توان به صورت رسمی گفت چه چیزی بازیافت شده و چه چیزی به درد بازیافت نمی خورد ولی با این حال به صورت کلی فعالان این صنعت مواد بازیافتی را به چند بخش کلی تقسیم کرده اند؛ بخش هایی شامل ضایعات فلزی، ضایعات غیرفلزی، ضایعات الکتریکی و الکترونیکی، محصولات فلزی و محصولات غیرفلزی. احتمالا با خواندن این عنوان نمی توانید به درستی تشخیص بدهید چه ضایعاتی در کدام دسته قرار می گیرد. به همین خاطر هر دسته را جداگانه توضیح داده و قیمت های حدودی اجناس را به شما می گوییم.
     
    ضایعات‌فروش‌های میلیونر 

    ضایعات فلزی: ضایعات فلزی تقریبا به هر چیز فلزی اطلاق می شود که دیگر کاربردی نداشته و عمر آن به سر رسیده است. حال از خرید ضایعات آهن گرفته تا سرب، مس، برنج، چدن و غیره. این ضایعات علاوه بر این که به صورت خام به فروش می رسند، در قالب محصولات مختلف مثل باتری، بطری فلزی نوشابه و یا حتی موتور ماشین نیز یافت می شوند. هر کدام از این ضایعات نیز با توجه نوع کاربرد و آلیاژهای مختلفی که در آنها به کار رفته است، قیمت متفاوتی دارند. مثلا مس؛ اگر کسی مس خالی داشته باشد می تواند با قیمتی حدود 24 هزار و 500 به ازای هر کیلو آن را بفروشد. اگر مس شما به صورت کابل مخابراتی باشد، قیمت آن هزار تومان افزایش پیدا کرده و به 25 هزار و 500 تومان می رسد.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۸

    وب سایت ترجمان: طی دهه‌ها، پژوهشگران با ماهیت دروغ دست‌وپنجه نرم کرده‌اند: چگونه به وجود می‌آید؟ چه تأثیری بر مغزمان می‌گذارد؟ آیا می‌توانیم با آن مبارزه کنیم؟

     
    پاسخ این سؤالات چندان امیدوارکننده نیست. مبارزه با دروغ‌ها طاقت‌فرساست. دروغ‌ها اثراتی مخرب دارند و شاید بدتر از همه اینکه اگر محتوایشان در تلقی مردم از خودشان به‌خوبی طنین‌انداز شود، اصلاح آن‌ها تقریباً غیرممکن خواهد بود.
    وقتی یک دروغ به مغزتان می‌رسد، چه اتفاقی می‌افتد؟ مدلی را که حالا معیار محسوب می‌شود اولین بار روان‌شناس دانشگاه هاروارد، دنیل گیلبرت، بیش از ۲۰ سال پیش ارائه کرد. گیلبرت استدلال می‌کند که افراد دنیا را در دو گام می‌بینند.
     
     حقیقت را دوست داریم، اما دروغ را بیشتر
     
    ابتدا لحظه‌ای کوتاه، دروغ را به عنوان حقیقت می‌پذیریم؛ به منظور درک چیزی، اول باید آن را قبول کنیم. مثلاً اگر کسی (فرضاً) به ما بگوید در شمارش آرای ریاست جمهوری در ویرجینیا تقلب شده، باید لحظه‌ای بپذیریم که این تقلب واقعاً اتفاق افتاده است. آن وقت است که گام دوم را برمی‌داریم: یا فرایند تصدیق ذهنی را کامل می‌کنیم (بله، تقلب!) یا آن را رد می‌نماییم (چی؟ امکان نداره).
     
    گام اول بخشی طبیعی از تفکر است که خودکار و بدون هیچ‌گونه تلاش صورت می‌گیرد، اما متأسفانه گام دوم می‌تواند به‌آسانی دچار اختلال گردد. گام دوم نیازمند تلاش است: باید به‌طور فعال انتخاب کنیم که هر سخن را بپذیریم یا رد کنیم. در برخی شرایط، این راستی‌آزمایی رخ نمی‌دهد. به گفتۀ گیلبرت، ذهن انسان «وقتی با کمبود زمان، انرژی یا شواهد قاطع روبه‌رو می‌شود، ممکن است نتواند مفاهیمی را که در مرحلۀ دریافت به صورت غیرداوطلبانه پذیرفته رد کند».

    مغز ما به‌خصوص زمانی در مواجهه با دروغ دچار ضعف است که دروغ‌ها نه تکی، بلکه رگباری به گوش ما می‌رسند. وقتی ما با سخنان غلط بمباران می‌شویم، مغزمان چنان به کار واداشته می‌شود که دیگر نمی‌تواند همه چیز را الک کند. این را «بار شناختی»۱ می‌گویند، یعنی زمانی که منابع شناختی محدود ما تحت فشار قرار می‌گیرد. حرف‌ها هر قدر هم غیرعملی باشند، تعداد زیادی از آن‌ها را بگویید و ببینید مردم چقدر خوب برخی از آن‌ها را جذب و باور می‌کنند. بالاخره کار به جایی می‌رسد که بدون اینکه خودمان متوجه شویم، مغزمان دست از تلاش برای فهمیدن اینکه چه چیز درست است برمی‌دارد.
     
     هر نوع تکرار دروغ، حتی برای رد آن، فقط دروغ را تقویت می‌کند.

    تکرار مداوم یک دروغ خاص (نه‌فقط رگباری دَرهم) بالاخره آن را به‌عنوان حقیقت در ذهنمان رقم می‌زند. این اثر را «حقیقت موهوم»۲ می‌نامند که اولین بار در دهۀ ۱۹۷۰ کشف شد و اخیراً با رشد اخبار دروغ نمود یافته است. در اولین نمود این پدیده، گروهی از روان‌شناسان از افراد خواستند تا، سه بار در طی دوره‌ای دوهفته‌ای، یک‌سری سخنان را به‌عنوان درست یا غلط ارزیابی کنند. برخی سخنان فقط یک بار پدیدار شد و برخی دیگر تکرار شد. احتمال اینکه سخنان تکراری، صرف‌نظر از صحت و سقمشان در بار دوم و سوم حقیقت ارزیابی شوند بسیار بیشتر از سخنانی بود که یک بار گفته می‌شد. اگر دروغی خاص را بارها و بارها تکرار کنید، این باور کم‌کم در مغز مردم نفوذ می‌کند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۲۲:۴۷