به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ امیر منصوری، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه معماری است. او دکتری «تاریخ معماری» از دانشگاه سوربن فرانسه را دارد و مولف کتابهای «طرح ویژه نوسازی بافتهای فرسوده»، «زیباشناسی معماری قزوین» و سیر تحول سازمان فضایی شهر قزوین» است. منصوری دغدغههای زیادی را در حوزه معماری دنبال میکند و از بحران هویتی در شهر میگوید و نگران هویت شهری است تا هویت معماری. او معتقد است هویت شهری با هویت معماری متفاوت است در حال حاضر کشور ما نیاز مبرم به هویت شهری دارد تا هویت معماری. زیرا معماری دچار مخاطرات حاد نیست البته معماری باید فرزند زمان خویشتن باشد و به آینده هم نگاه بیاندازد.
«چطوری این کار را انجام دهد؟» مسلما معمار با تحقیق و مطالعه به این امر دست پیدا میکند اما قسمت مهم ماجرا این است که از معمار بخواهیم چطور این موارد را به کار ببرد. البته منصوری اشاراتی هم به معماریهای یک شکل و همقواره دارد و میگوید ۹۹ درصد معماری تهران یک معماری کارکردی است و هویتی مدرن یا غربی و شرقی هم ندارد. این معماری برای مردمی ساخته میشود که پول کمی دارند. در سطح شهر میبینیم که خانههای ساده میسازند که تقریبا از یکدیگر تقلید کردند و در یک شکل و قواره هستند یا از شیشههای آینهای یا رفلکت برای نما بهره بردند یا سنگ و سیمان. از در خانه هم که وارد میشوید فضای تمام خانهها یکشکل و یکجور هستند و هویت منحصربهفردی هم ندارند زیرا ضوابطها تا حدی برایشان محدودیت ایجاد کردند که نمیتوانند عرضاندام کنند.
آقای منصوری پیشفرضی که درباره معماری در کشورمان وجود دارد و ارتباط آن با حوزه فرهنگ، با کمی توجه درمییابیم انگار معماری با بیهویتی روبهرو شده و این شیوه خاص معماری که در جامعه میبینیم به لحاظ هویتی چه بلایی سر شهروندان میآورد؟ و چه تأثیری در هویت، فرهنگ، تعاملات اجتماعی و شهری داشته است. به طور مشخص کیفیتی که امروز به نام معماری تهران میشناسیم و به دیگر شهرها هم سرایت پیدا کرده است چه هویتی دارد و با چه مولفههایی باید آن را بشناسیم؟
ببینید اگر تعبیر روشن و واضحی از هویت نداشته باشیم نمیتوانیم این سوال مشهور را که در معماری آدمهای باهویت یا بیهویت هستیم یا مسائل و رفتارمان درست یا غلط است و خیلی چیزهای دیگر را جواب دهیم. زیرا ما در جامعهمان در مورد تعبیر «هویت» دچار آشفتگی هستیم درحالیکه مسئله واضحی است. در حقیقت پرسش از «هویت»، یک پرسش فلسفی است نه تاریخی و تکنیکی. کسانی که وارد این حوزه میشوند بهخصوص معماران یا سیاستگذاران، بیآنکه بدانند معنی «هویت» چیست! مطالبه هویت تحت عنوان مقابله سنت و مدرن دارند. این یک مجادله بر سر «هویت» است که باید مدرن باشد یا سنتی که با تمام تفکرات به آن، همه به فرمولی مبتذل بدون ارزش نسبت به آن میرسند که هم این باشد و هم آن.
این به ظاهر یک پاسخ است و فیالواقع هیچ پاسخی نیست مثل «اقتصاد اسلامی» که نه اقتصاد سرمایهداری است نه اقتصاد کمونیستی بلکه ملغمهای میان این دو است. این دو کمیت نیستند که بگوییم نیمی از آن با نیمی از این دیگری بلکه کیفیتاند و کیفیتی میان این دو معنی ندارد. در هویت هم باید سنتگرا و نوگرا باشیم که باز میگویند نه سنتگرا باشیم و نه نوگرا باید از هر دوی این دو وجوه استفاده کرد. وقتی به این نتیجه میرسید که هم باید سنتگرا بود و هم نوگرا با نمونههایی همانند طرح «شاهعباس» در برج میلاد مواجه میشویم که همگان به آن میخندند و میگویند که چه طرح مبتذلی است زیرا آمدهاند با بهرهگیری از عنصرهای تاریخی مناره تیموری را به گنبد سلجوقی و رواق صفوی مونتاژ کردهاند و این باعث شده کاریکاتور مسخره از معماری که اسم آن را هویت هم گذاشتهاند، خلق کنند اما زمانی که آن ساختمان را میبینیم با سنتگرایی صرف سروکار داریم.
یا در مسجدی که کنار تئاترشهرکشیده شده است و آقای حجت راهور آن بوده، مسجدی است که نه گنبد است، نه رواق و نه مناره و هیچ عنصر آشنایی در آن نمیبینیم «در حالیکه آقای حجت میگوید این نوگرایی حرکت از فرش به عرش است» از این شاعرانگیهایی که هیچ ارزش فلسفی و عقلانی ندارد. نه آن مدرن جواب ما را داد و نه سنتگرایی و هر دو مورد طعن همه هست حتی اهل حرفه. یعنی مدرنیستهای خیلی آوانگارد هم آن مسجد را نمیپسندند، سنتگراها که اصلاً. پس ما مشکلمان را چطور حل کنیم؟ پس این قاعدهی نه این و نه آن است هم این و هم آن است، وقتی دو کیفیت است معنی ندارد. به طور مصداقی اگر میگوییم شوری چیست؟ در جواب بگویند شوری نه تلخی و نه شیرینی است. آیا شوری وسطی تلخی و شیرینی است؟ یا اگر تلخی و شیرینی را قاطی کنیم شور میشود؟ خیر! این یک کیفیت سوم است و نمیتوانیم با تعریف سلبی، یک امر ایجابی را معنا کنیم. هر زمان از «هویت در معماری» صحبت میشود، میگویند هویت تاریخ نیست، آیندهگرایی و گذشتهگرایی هم نیست اما از چیستی و بودن آن صحبتی نکردهاند