محمدرضا قانعی، معمار برجستهای است که این روزها بیش از هر زمان دیگری در تکاپوست تا فضای معماری کشور را به سمت و سویی با هویت ملی سوق دهد.
هنرآنلاین، محمدرضا قانعی، معمار برجستهای است که سالهای طولانی از عمر و زندگی خود را صرف فعالیت و بازسازی خانههای تاریخی ایران کرده است. او که پروژههای برجستهای چون خانه آفتاب، دفتر پلشیر، خانه صفوی و ... را در کارنامه کاری خود دارد، معتقد است باید برای حفظ این سرمایهها تلاش کنیم. با اینکه قانعی سالها در پاریس تحصیل کرده اما با اشتیاقی وافر از معماری ایرانی و نگاه ژرف نهفته در آن سخن میگوید. قانعی دو بار برنده جایزه یونسکو شده و توانسته پروژههایی با رنگ و بوی ایرانی را برجسته کند. او معماری را هنری میداند که ریشه در فرهنگ ملی ما دارد با این وجود قانعی از جمله افرادی است که برای به تصویر کشیدن این هنر، همواره از نظرات هنرمندان رشتههای دیگر نیز بهره میبرد؛ زیرا به گفته او کار گروهی نیازی است که ما کمتر به آن توجه کردهایم. آنچه میخوانید گفتوگوی این معمار برجسته با هنرآنلاین است.
جناب قانعی، شما هم در داخل و هم خارج از ایران، در رشته معماری تحصیل کردهاید. با توجه به این پیشینه، از نظر شما چه تفاوتی میان آنچه در ایران آموزش دیدهاید با خارج از ایران وجود داشته و فکر میکنید که این تفاوت در عملکرد شما چگونه نمود عینی پیدا کرد؟
تصور میکنم تفاوت میان هر دو آموزش وجود دارد که به دلیل استقلال و استمرار فکری نهادهای آموزشی در خارج از کشور است. البته میبایست اقرار کرد بخش عمده مشکلات آموزشی ما مربوط به روش آموزشی و نحوه الگو گرفتن از آنهاست. به هر روی در تقلید، انسان به عمق بسیاری از مسائل پی نمیبرد و شاید همین مسئله باعث میشود طی روند تحصیل در ایران، آنگونه که باید مباحث به دانشجویان منتقل نشود. به طور حتم تأثیر آموزش خارج از کشور در عملکرد من یقین پیدا کرد و سببساز استقلال فکری، پرهیز از تقلید و جستجوی یک معماری تألیفی شد.
تا چه اندازه توانستید از آنچه در خارج از ایران آموزش دیدید در کشور استفاده کنید و ضمن تلفیق آن نحوه آموزش با یک نگاه بومی و ایرانی، آنها را به دانشجویان خود منتقل سازید؟
تحصیل در فرانسه یک چیز را به من و سایر دانشجویان به خوبی آموخت و آن پاسخ به این پرسش بود که معماری چیست؟ ما در دانشگاههای ایران، از ارائه تعریفی درست از معماری به دانشجویان، آموزش نحوه و روش درست برخورد با معماری ناتوان هستیم. اما در ارتباط با دیگر بخشها، تکنیکها و بخش فنی را در همین دانشگاههای ایران به خوبی یاد میگیریم و آموزش میدهیم. البته به نظر من مشکل در کادر آموزشی ماست. معماری یک هنر جامع و کاربردی است که تنها به بحثهای نظری ختم نمیشود. ما در دانشکدهها افرادی داریم که به لحاظ تئوریک و نظری مطالب بسیاری را خواندهاند اما معمار واقعی، شخصی است که قادر به آفرینش باشد.
در کار بسیاری از معمارها آثاری میبینیم که هر چند با کیفیت خوب اما تقلید است. البته در کار شما نگاه، فرم و بینش متفاوتی وجود دارد. به نظر شما بینش یک معمار خارج از تقلید چطور شکل میگیرید؟
همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، متأسفانه معماری ما از ابتدای دگردیسی یعنی ورود معماری غربی، به ناچار بنا را بر تقلید گذاشته و کماکان جریان غالب همین مسیر را ادامه میدهد. از نظر من آنها یک تکنیسین هستند که میتوانند یک نقشه را به خوبی کپی کنند اما نمیتوان به آنها معمار گفت. به همین دلیل هم بود که من از ابتدا سعی کردم، مسیر راه خودم را پیدا کنم و با این اعتقاد که معماری هنر است، راه خود را با این بینش و اعتقاد که این هنر میبایستی ریشه در بستر و زمینه خود داشته باشد، پیگیری کردم زیرا به دنبال یک معماری زمینهگرا و با هویت بودم.