آرش حاج رسولیها| تجربه بیش از نیمقرن پیشاندیشی در قبال توسعه و حداقل یک دهه فرافکنی ناتوانی در حل مسائل شهری و واگذاری ناکامیها به عناوین و روشها، در قالب جنبوجوش و آزمونوخطایی گسترده در بهکارگیری عنوان های مختلف برای طرحها و برنامههای شهرسازی و توسعه؛ امروزه بهروشنی پیش رو است. مقولات توسعه و شهرسازی از آنچنان پیچیدگی و آغشتگی با سایر حوزهها و مباحث برخوردارند و آنچنان متأثر از آناناند که برخورد انتزاعی با آن نتیجهای جز شکلگیری و تولید مسائل جدید با پیچیدگی افزونشده در برندارد. بسیاری از متغیرها در این حوزه در دسترس نیستند و یا کنترل و هدایت آنان از مسیرهای موازی و غیرمستقیم مقدور است و همواره نظام شهرسازی و توسعه مسئول پاسخگویی و لحاظ مطالباتی است که متغیرهای شکلدهنده خروجی آن بهشدت در دسترسش نیستند؛ از این زاویه ناگزیر به سمت فرافکنی رفته و همواره در پی دستآویزی برای نجات و راهحلی روشن و مورد انتظار بوده است. پس خارج از عناوین؛ رویکردها و بسترها اهمیت دارند، ضمن آنکه شکلگیری نیمبند نظامها و فرایندهای قانونی پس از حداقل 50 سال را نباید برهم زد، تلاش کرد رویکردها را حداقل به اضطرار شرایط، بهبود داد. در شرایطی که شهری مانند اصفهان تاکنون از دو طرح جامع و سه طرح تفصیلی برخوردار بوده است؛ تهیه طرح جدید تحت عنوان بازنگری سوم؛ به ضرورت به مباحث جدید و متعاقبی خواهد پرداخت که در طرحهای قبلی و زمان قبلی نبوده و امروز مطرح است و ناشی از مسیر طی شده است.
درهرحال اسناد هدایت توسعه شهر در حکم قوانین و مقررات آمرانه و جزئی از حقوق عمومی منشعب از قانون اساسی کشور تلقی میشوند و اینکه چگونه تولید شوند و چقدر برآمده از فرایندهای دموکراتیک باشند، مسئله است. به نظر میرسد در رویکرد جدید؛ طرح و یا اسناد توسعه شهر بهعنوان یک خواسته؛ بهعنوان یک حق عمومی مطرح است و مردم و شهروندان صاحبان این حق و مطالبه گر آن خواهند بود.
همراه با پشت سر گذاشتن و تجربه کردن گونهها و عنوان های مختلف طرحهای توسعه شهری بویژه از ابتدای دهه 80 تاکنون؛ هماکنون مسلم است که مشکل عنوان و انواع طرحها نیست، مشکل رویکرد و نحوه مواجهه است. همواره در قالب طرحهای توسعه شهری (جامع) اصفهان، از طرح ارگانیک؛ شهر و منطقه موردتوجه بوده و امروز این نکته و ضرورت آن را بیشازپیش متوجهیم که ریشه بسیاری از چالشها و مسائل شهر اصفهان در محدوده کالبدی شهر جا ندارد و نمیتوان در درون شهر، راهحلی برای آنها یافت. نقش وابسته سکونتگاههای پیرامونی در نخستین محله و توزیع و هدایت زیرساختها و بارگذاری جمعیت در آنها و تقسیم نقش متقابل بین این سکونتگاهها با یکدیگر و با مادر شهر از اهمیت ویژه برخوردار است.
شهرها در یک سطح و مناطق شهری در سطح بالاتر اگر واجد شخصیت عمومی باشند، بر سر منافع که نه؛ بر سر حیاتشان امروز باید باهم مذاکره و تعامل کنند. وجود سازوکاری مستقل، مستمر و مستقر که ناشی از تغییرات مدیریتی متعدد، متأثر نشود و بتواند فرایندی یکپارچه را ذیل قوانین مشخص و معلوم حاکمیتی در قالب بررسی و تصویب طرح طی کند و بهعنوان نماینده جامعه و نهادهای مدنی؛ مطالبه مردمی را بر کرسی قانون نشاند و همواره هم موردحمایت مردم باشد و مبنایش خواست جامعه محلی باشد نه مدیران و مسئولان فصلی و فردی؛ ضروری است.
تجربه طرح بازنگری طرح تفصیلی اصفهان با بیش از یک دهه زمان و هزینه برای تهیه، بررسی و تصویب به اذعان خود تهیهکنندگان و در پی مرور کلی آن، مؤید سهم مستقیم تغییرات سیاسی و افراد موردی بر رویکرد و محصول بوده است؛ این وضعیت ناشی از همین مستقل نبودن و وابستگی داشتن تهیه طرح به نهادهای قدرتِ غیر مردمی است. بازهم باید گفت که طرح توسعه شهری باید به مطالبه مردمی تبدیل شود و بهعنوان منفعت مشترک برای مردم تشریح شود و نهادهای مدنی مستقل و اجتماعی مطالبه گر آن باشند و دولت- حاکمیت بهعنوان متولی ناظر و مدافع آن باشد.
در حال حاضر بروز مسائل در خصوص شهر اصفهان خود را در آلودگی هوا، تخریب و تهدید محیطزیست، از دست رفتن شاخصهای کیفی سکونت چه در معماری و مسکن و چه در شهر، تشدید فاصله قشربندی اجتماعی اقتصادی در قلمرو کلانشهر، وابستگی درآمد شهرداری به منابع ناپایدار، در نهایت بیعدالتی نسلی و بین نسلی در توسعه که درمجموع از دست رفتن زیست پذیری شهری را در پی دارد ملموس است. تداوم و تزید روندهای سنترالیسم مشمول منطقه شهری اصفهان و تمرکز هرچه بیشتر جمعیت، امکانات و معضلات تا به آنجا رسیده است که بازار فرا استانی زمین و مسکن در منطقه شهری اصفهان گستردهتر شده است. این روال نه به نفع منطقه شهری مذکور است و نه به نفع سایر مناطق فرستنده و مغایر باسیاستهای آمایش سرزمینی است.