وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

مطالب و مباحث تخصصی معماری و شهرسازی و دیگر علوم وابسته را با ما مطالعه نمایید...




در اين وب
در كل اينترنت
  • قالب وبلاگ
  • تبلیغات

    طبقه بندی موضوعی

    ۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگی» ثبت شده است

    هفته نامه کرگدن - آزاده شمس: به سراغ دو جامعه شناس و یک کارگردان فیلم های اجتماعی رفته و از آن ها خواسته ایم به این پرسش پاسخ دهند: «چه می شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می شود؟»

    اختلاس زاده بی قاعدگی، نبود نظارت و اداره ملوک الطوایفی سازمان هاست

    محمدامین قانعی راد، جامعه شناس: معمولا انسان ها دنبال منافع خودشان هستند، اما جامعه در مسیر انتقال ارزش ها و هنجارها به افراد یاد می دهد به طریقی منافع خودشان را جست و جو کنند که با منافع جامعه سازگار باشد در یک جامعه توانمند، فعالیت های روزمره افراد هم منافع فردی و هم منافع جامعه را تامین می کند؛ بنابراین هرگونه فعالیت فردی، تامین منافع فردی و سود فردی در راستای تامین منافع جمع است و یک جامعه توانمند باید بتواند بین منافع فردی و جمعی سازگاری ایجاد کند؛ اما گاه شرایطی در جامعه حاکم می شود که این سازگاری از بین می رود و اصولا دو دلیل اصلی برای آن وجود دارد: گاه افراد حس می کنند برای منافع جمعی فعالیت می کنند، اما منافع فردی آن ها تامین نمی شود. مثلا معلمی که برای آموزش کودکان گام بر می دارد یا کارمندی که روزانه فعالیت می کند اما می بیند زندگی اش نمی چرخد.

    گاهی اوقات این دوگانگی سبب می شود افراد وزن منافع خود را افزایش بدهند. این روند گاه از طریق ایجاد راه های فرعی برای افزایش فعالیت های خود و کسب پول. این روند ممکن است با توجه به شرایط جامعه عادی به نظر بیاید. در جامعه ما شرایط به گونه ای است که گویا این اتفاق افتاده و افراد دنبال راه های فرعی برای افزایش درآمد خود هستند؛ این راه ها عموما غیررسمی و غیرقانونی هستند.
     
    چه می شود که یک فرد عادی اختلاس کننده می شود؟ 

    اما وضعیتی هم پیش می آید که دیگر اختلاس آشکار است و فقط راه های فرعی برای افزایش درآمد مطرح نیست، بحث دست اندازی به بیت المال است. افراد به منافع سازمان و نهادی تجاوز کرده و سعی می کنند این منافع را به خود اختصاص دهند. اختلاس معمولا در شرایطی رخ می دهد که نهادهای ذی ربط مثل بانک ها، صندوق ذخیره ارزی یا سازمان های اجرایی از نوعی بی قاعدگی رنج می برند. این معضلی است که اکنون در کشور با آن مواجهیم؛ نظارت کافی بر سازمان ها و ارگان های اجرایی وجود ندارد. همچنین فرایند و روندها در این سازمان ها شفاف نیست.

    این سازمان ها براساس نظارت درست و شیوه صحیح مدیریتی اداره نمی شوند، بلکه می توان گفت اداره آن ها ملوک الطوایفی است. هر سازمان استقلال دارد و از آن دفاع می کند و حاضر نیست اطلاعات لازم را به سازمان بالادستی خود ارائه دهد. همچنین افرادی که مدیر یک دستگاه می شوند، به سرعت آن دستگاه را حوزه شخصی خود می دانند و تصور نمی کنند این نهاد، نهادی اجتماعی است و جامعه اداره آن را به صورت موقت به آن ها سپرده و باید در قبال آن پاسخگو باشند.
     
    این عادت سازمانی بدی است که در ایران باب شده؛ احساس تملک به سازمان. این احساس در نبود نظارت می تواند به سرمایه های سازمان هم کشیده شود و از طرفی ندادن اطلاعات به سازمان های بالادستی افراد را به اختلاس وسوسه می کند. در نتیجه می توانیم بگوییم اختلاس بیشتر نشان دهنده وجود سازمان های فاقد نظم سازمانی و شفافیت است که کنترل پذیر نیستند.

    اختلاس نتیجه ارجح دانستن نیازهای فردی بر جمعی است
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۰:۱۰
    وب سایت روزیاتو - فروغ بیداری: ازدحام و شلوغی برای هر کسی تعریف جداگانه ای دارد؛ به طور مثال، شهروندان یک روستای کوچک، ممکن است تجمع چند نفر در مرکز خرید را شلوغی بدانند. این در حالی است که در کلان‌شهرها، جمعیت زیاد ایستگاه های مترو یا صف‌های طولانی ایستگاه‌های تاکسی و اتوبوس مصداق ازدحام بشمار می روند.

    همچنین، برخی از مردم از شلوغی بیزار و گریزان هستند و برخی دیگر بودن در میان مردم و قدم زدن در بازارهای پرجمعیت را یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهای دنیا می دانند. اگر شما جزو گروه دوم هستید و شلوغی را دوست دارید، شاید برایتان جالب باشد تا بدانید که شلوغ‌ترین مکان های دنیا کجاست.

    منطقه مونگ کوک – هنگ کنگ – چین
     
     با پر جمعیت‌ترین مکان‌های دنیا آشنا شوید؛ از جاذبه‌های گردشگری تا جزایر دورافتاده

    به گزارش رویترز، مونگ کوک بیشترین ازدحام جمعیت را در سراسر دنیا داراست. این منطقه با جمعیت ۱۳۰ هزار نفر در هر کیلومتر مربع، پرجمعیت ترین مکان جهان بشمار می رود. مونگ کوک برای فروشگاه های متنوع و بیشمار خود که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را به فروش می رسانند، شهرت دارد. در این منطقه حتی حیواناتی همانند مار هم به فروش می رسد.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۰
    مجله مروارید - سارا سجادی نایینی، آرش خاموشی: کافی است نیم نگاهی به وجود صدها موسسه زبان انگلیسی در اطرافمان بیاندازیم، تا از سویی به ناکارآمدی سیستم آموزش زبان در مدارس و از سوی دیگر به نیاز جامعه پی ببریم. نیازی که دیرزمانی است در مسیر شد و پیشرفت هر فرد و سازمانی تا بن استخوان احساس می شود.
     
    بر کسی پوشیده نیست که عصری که در آن زندگی می کنیم، عصر ارتباطات و اطلاعات نامیده می شود. بشر در هیچ دوره ای این چنین با حجم انبوهی از داده ها مواجه نبوده و یکی از مهم ترین ابزارهای بهره برداری از چنین دنیایی تسلط داشتن بر «زبان انگلیسی» است. مشکلی که امروزه بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان با آن روبرو هستند.
     
    در ایران کتاب انگلیسی از «کلاس هفتم» در کنار دیگر کتب درسی قرار می گیرد و پس از سپری شدن هفت سال زمان و صرف انرژی و بودجه های دولت، دانش آموز نه توانایی خواندن یک متن را دارد، نه می تواند بی دردسر چن خطی بنویسد و نه قادر به شنیدن و درک مطلبی انگلیسی است.
     
    او حتی در صورت لزوم نخواهد توانست چند کلمه ای صحبت کند! یعنی دانش آموز تا پایان دوره دبیرستان هیچ یک از مهارت های زبانی را کسب نمی کند و این در حالی است که در موسسات و آموزشگاه های زبان، این مهارت ها به مراتب سهل تر قابل حصول است. زیرا مبنای طراحی کتاب های انگلیسی مدارس، بر پایه گرامر بوده و تنها برای بالابردن توان تست زدن در کنکور به کار دانش آموزان می آید.
     
    دلایل ناکارآمدی آموزش زبان در مدارس 
     
    روش تدریس زبان نیز یک روش قدیمی و بدون بازده است. در باب آفت «زبان ندانی ما» همین بس که روش های زبان- آموزی در کشورمان با روش های روز دنیا فرسنگ ها فاصله دارد. نکته دیگری که در مورد «درس زبان انگلیسی» به چشم می خورد، اضافه شدن نابهنگام این درس پس از سپری شدن شش سال تحصیلی برای دانش آموز سیزده، چهارده ساله است!
     
    چنانچه می دانیم زیربنای تمامی دروسی که در متوسط اول و دوم به لیست کتاب های درسی افزوده می شود، در دوره ابتدایی پی ریزی شده است. گویی بذر درس در دوره ابتدایی کاشته و طی سال های تحصیل بارور می شود، در این میان تنها، درس زبان انگلیسی است که چون مهمانی ناخوانده که میزبان چندان آماده حضورش نیست، زمانی نامناسب و بدون هیچ پیش زمینه ای، به ناگهان نمایان می شود.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۰
    هفته نامه صدا - محمد امین قانعی راد: در سال های اخیر بسیاری از نهادهای دولتی به صورت گسترده ای دستخوش مشکلات اداری بوده اند. حتی در موسسه های به ظاهر خیریه همچون صندوق بازنشستگی معلمان نیز فسادهای زیادی روی داده است. اخبار مربوط به این مفاسد از چشم مردم دور نبوده است اما با وجود نشر وسیع این اخبار و گفتگوی اجتماعی درباره این مفاسد فرجام رسیدگی به این پرونده ها هنوز نهایی نشده است.
     
     چرا مردم به برخی از خیریه ها بی اعتماد شده اند؟


    مردم کم و بیش می دانند که چه مفاسدی رخ داد و چه حیف و میل هایی در بیت المال صورت گرفت اما به طور کامل باخبر نمی شوند که در نهایت متخلفان چه سرنوشتی یافتند. مردم نمی دانند که آیا با آنان در قبال رفتارهای نامناسب و غیرقانونی شان برخورد مناسب حقوقی صورت گرفته است یا خیر. تکرار چنین فرآیندی سبب می شود که در طول زمان مردم این گونه فکر کنند که نهادهای اداری این چنینی، اعم از دولتی یا غیردولتی قابل اعتماد نیستند. بنابراین هرگونه بی اعتمادی یا کاهش اعتماد عمومی نسبت به نهادهای عمومی دولتی و غیر دولتی به خاطر تجربه های اجتماعی مردم از این نهادهاست.

    به عبارت دیگر، تجربه های سهمگین مردم در سال های اخیر زمینه ساز نوعی بی اعتمادی نهادین در جامعه بوده است. منظور از بی اعتمادی نهادین، بی اعتمادی مردم به نهادها و سازمان های اجتماعی است. از این رو، طبیعی است که در فقدان این اعتماد بسیاری از کارها آن طور که باید و شاید به شیوه درستی انجام نمی شود. در چنین شرایطی، انتظار این است که نهادهای عمومی دولتی و غیر دولتی تلاش کنند این اعتماد از دست رفته را احیا کنند.

    احیای این اعتماد در درجه نخست، نیازمند برخی سیاستگذاری ها و قانونگذاری ها در بخش دولتی است. اکنون در جامعه ما، اغلب بر مدیریت های شخصی، ارتباطات شخصی و اعتماد فردی تکیه می شود، حال آن که در یک جامعه مدرن با سازمان های عمومی بزرگ و پیچیده نه بر مناسبات فردی بلکه باید بر قوائد، اصول و قوانین تاکید شود. اما در سال های اخیر همیشه این طور گفته شده که آمدن فلان مدیر اتفاق مثبت به دنبال خواهد داشت، زیرا او را می شناسیم و او فردی امین است.

    تقلیل مدیریت ها و قوانین و سازوکارها به شبکه مناسبات فردی، نمی تواند پاسخگوی پیچیدگی های مدیریت یک جامعه مدرن باشد. بنابراین، در گام نخست باید بدانیم که به جای تاکید بر ویژگی های شخصی مدیران باید بر ویژگی های سازمانی تاکید کنیم. به این معنی که ببینیم سازمان ها باید دارای چه ویژگی هایی باشند که در آنها اختلاس اتفاق نیفتد. باید همیشه فرض را بر این بگیریم که برای هر فردی در هر سازمانی احتمال بروز خطا و فساد وجود دارد. بنابراین باید سازمان ها را به نحوی بازسازی و بازآفرینی کرد که امکان خطا، اختلاس و فساد در آن وجود نداشته باشد.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۱:۰۵
    وب سایت ترجمان: ظهور اینترنت و دسترسی گسترده به فناوری دیجیتال، باعث شده است وسطِ منابع بی‌پایانی از حواس‌پرتی احاطه شویم: متن‌ها، ایمیل‌ها و پست‌های اینستاگرامیِ دوستانمان، ویدیوها و موسیقی‌ها، اخبارِ دائماً در حال تغییرِ بازار سهام، اخبار و اخبار بیشتر. می‌شود برای آن که به کارمان برسیم، تلاش کنیم که جریان دیجیتال را خاموش کنیم، اما انجام این کار دشوار است، آن‌هم وقتی به اضطراب فومو۱ مبتلا هستیم، ترسِ مدرنِ ازدست‌دادن.
     
    برخی افراد فکر می‌کنند که ارادۀ ما به این دلیل این‌قدر ضعیف است که مغزمان بر اثر هیاهوی دیجیتال آسیب دیده است. اما سرزنش فناوری به‌خاطر افزایش بی‌توجهی نابجا است. تاریخ نشان می‌دهد که اضطراب به علتِ نوآوری‌های جدید تشدید نمی‌شود، بلکه بر اثر تهدیدی تشدید می‌شود که این نوآوری، هر چه می‌خواهد باشد، بر مرجعیت‌های اخلاقی زمانه تحمیل می‌کند.
     
     تاریخِ «توجه» و «بی‌توجهی»

    بی‌توجهی به‌مثابۀ تهدیدی اجتماعی نخستین بار در اروپای قرن هجدهم ظهور کرد، در طول دورۀ روشنگری، درست هنگامی که منطق و علمْ دین و اسطوره را نقد می‌کردند. واژه‌نامۀ انگلیسی آکسفورد یک مدخل را در سال ۱۷۱۰ از نشریۀ تاتلر به‌عنوان نخستین ارجاع به این واژه ذکر می‌کند، که بی‌توجهی را با تنبلی پیوند می‌دهد؛ هر دو به‌عنوان مفاسدی اخلاقی با اهمیت اجتماعی جدی نشان داده می‌شوند.

    فیلسوفان و علمای اخلاقی که در صف مقدم فرهنگ‌سازی بودند، «عادتِ بی‌توجهی» را نه صرفاً یک ضعف اخلاقی مجزا، بلکه منشأ دیگر مفاسد توصیف می‌کردند. جیمز بیتی، فیلسوف اخلاق اسکاتلندی، که با بیان اضطراب‌های اخلاقی زمانۀ خود شهرت یافته بود، در رساله‌ای در باب حقیقت۲ (۱۷۷۰)، بی‌توجهی را منشأ «عادات تبهکارانه‌ای» در نظر می‌گیرد که «قوۀ اخلاق را تنزل می‌دهند». او اظهار می‌کند که «ما دچار بسیاری از عادات بد شده‌ایم، که اگر خوب توجه کرده بودیم، می‌توانستیم از آن‌ها پرهیز کنیم». بیتی بی‌توجهی را با «نامهربانی و ناخرسندی» پیوند می‌دهد و هشدار می‌دهد که اگر به این عادت بد فرصت بال و پر پیداکردن بدهیم، نظم اجتماعی فرو خواهد پاشید.

    در انگلستان، مفسران ادبی قرن هجدهم، نظیر ریچارد استیل، یکی از بنیانگذاران روزنامۀ گاردین، و ساموئل جانسونِ اخلاق‌گرا و مقاله‌نویس، بی‌توجهی را نشانه‌ای از «شیوۀ تفکرِ بی در و پیکر» در نظر می‌گرفتند. آن‌ها روش‌هایی را برای مقابله با «شتابزدگی ذهن» توصیه می‌کردند؛ شتابزدگی‌ای که «برخی روح‌های پرمشغله گرفتاری هستند».

    یکی از پر ارجاع‌ترین توصیه‌نامه‌ها دربارۀ مسئلۀ بی‌توجهی در قرن هجدهم چنین نام داشت: عناصر تربیت مؤدبانه: گلچینی دقیق از میان نامه‌های جناب فیلیپ دورمر استنهوپ فقید، اِرل.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۱:۰۰
    مجله مروارید - امیر محمدی بیگی- حمیدرضا املشی دستجردی: طبق نتایج تحقیقی که در سال 93 و در پنج کتاب درسی هر دوره مقطع ابتدایی انجام شده، زنان در نقش ها و فعالیت های مربوط به خانه، نقش پررنگی دارند و عموما خانه دار هستند. آن ها بیشتر وظایف خانه مانند نگهداری از کودک، پختن غذا، تمیزکاری و... را برعهده دارند. در مقابل وظیفه نان آوری برعهده مردان است و این وظیفه حق ریاست خانواده را برای آن ها به دنبال می آورد.
     
    فرزانه حاج ایل، نجیبه اسدپور و سارا صحرانورد و... که این پژوهش را با روش تحلیل محتوا انجام داده اند، نتایج تحقیقشان را دو وجه ارائه کرده اند: «نخست بررسی متون درسی کتاب ها و اینکه در لا‌به‌لای این متون چه می گذرد. در وجه دوم نیز کتاب ها از زاویه هنری و المان های زیبایی شناختی مورد بررسی قرار گرفتند. در این بخش تصاویر، آیکون ها و نشانه های کتاب های درسی بررسی و از آنها رمزگشایی شده. نتایج این بررسی ها وجود کلیشه های جنسیتی و نابرابری را در متون درسی نشان داد، همچنین کلیشه های جنسیتی در قالب های هنری نیز در این تحقیق بررسی و معرفی شدند.»
     
    نقش ها و فعالیت های فردی از دیگر مواردی است که در تحقیق محتوای متون درسی در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و نتایج آن حاکی از آن است که نقش ها و فعالیت های اجتماعی در کتاب های درسی دوره دبستان به تناسب میان مردان و زنان تقسیم نشده؛ به صورتی که شاهد تنوع فراوان نقش ها و فعالیت ها برای مردان در «موقعیت های مختلف اجتماعی» هستیم.
     
     تحلیل جنسیتی کتاب های درسی در ایران (اسلایدشو)
     
     
    اما برای زنان همواره نقش های «خانگی و سنتی» تعریف شده است و در مواردی هم که نقش هایی در بیرون از خانه برای ان ها تعریف شده است، نقش ها «ساده و مکمل نقش های مردانه» هستند. مثلا در کتاب برای مردان نقش پلیس راهنمایی و برای زنان نقش همیار پلیس تعریف شده است که نقشی مکمل و حاشیه ای است.
     
    کلیشه دیگر درجه «خطرپذیری و میزان آزادی» در نقش های اجتماعی است. در کتاب ها مشاهده می شود که مردان به دنبال نقش های پرخطرتری هستند و انتساب این نقش ها به زنان نادیده گرفته شده است.
     
    «میزان قدرت نهفته» در نقش ها و یا به تعبیر دیگر «فرمانبری و آمریت» پایگاه نیز در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد پیوسته مردان را در کتاب های درسی در نقش هایی می بینیم که دارای قدرت و آمریت هستند؛ مثل پادشاه، کدخدا، ریش سفید، خان و... در صورتی که زنان فرمانبردار و فاقد قدرت اند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۷
    هفته نامه کرگدن - افشین داورپناه: بررسی انسان شناسانه «پرسشگری» در فرهنگ ایرانی؛ در جوامع سنتی که الگوهای تفکر و زندگی ثابت است، معمولا از مطرح شدن پرسش های بنیادین خبری نیست.

    ما بیش از این که زاییده پرسش های خوبش باشیم، محصول پاسخ های خویشیم. حتی اگر پاسخ، سکوت باشد یا پاسخی وجود نداشته باشد. بر همین سیاق، وضعیت هر جامعه نیز برآیندی از همه پرسش هایی است که در آن مطرح می شود و پاسخ هایی است که داده می شود/ داده نمی شود. در این میان، زیاد شدن، انباشتگی یا فربه شدن پرسش های بی جواب، اگر از بی پرسشی زیان بارتر نباشد، کم زیان تر هم نیست.

    کسانی هستند که جامعه ایرانی را- لااقل برای قرن ها- جامعه ای بی پرسش دانسته اند. جامعه ای که به دلایل گوناگون، پرسشگری در فرهنگ آن جایی نداشته است و عقب افتادگی، توسعه نیافتگی یا افول و انحطاط فرهنگ، تمدن یا جامعه ایرانی را نیز ناشی از همین فقدان یا ضعف روحیه پرسشگری دانسته اند.
     
     چرا از مطرح شدن پرسش های بنیادین، خبری نیست؟
     

    درواقع این عده، فقدان پرسشگری یا ضعف پرسشگری در فرهنگ ایرانی را مفروض یا پذیرفته شده می گیرند و براساس آن تلاش می کنند در تحلیل های خود، ناکامی ها، محرومیت ها و عقب افتادگی جامعه ایرانی (که همه این ها را نیز به طور عمومی مفروض و پذیرفته شده قلمداد کرده اند) را نتیجه فقدان یا ضعف روحیه پرسشگری معرفی کنند؛ برای مثال «آرامش دوستدار» معتقد است در ایران با یک فرهنگ بی پرسشی یا «ناپُرسنده» مواجهیم که در آن پرسش مطرح نمی شود و از همین رو است که در فرهنگ ایران با مسئله «امتناع اندیشه» دست به گر یبانیم؛ در این فرهنگ اندیشیدن امکان پذیر نیست؛ و «سید جوان طباطبایی» نیز تلاش کرده است زمینه های شکل گیری «شرایط امتناع اندیشه» در فرهنگ ایرانی را در یک بررسی تاریخی، شناسایی و تحلیل کند. از دیدگاه او انحطاط ایران، نتیجه طبیعی چنین شرایطی است (شرایط امتناع اندیشه).

    این صاحب نظران، فقدان یا ضعف فرهنگ پرسشگری در فرهنگ ایرانی را نه صرفا درباره تاریخ گذشته ایران که درباره دوران معاصر و وضعیت کنونی ایران هم صادق می دانند. این گروه با نگاهی کلی نگر و عمومی، دستاوردهای اندیشه ای، فرهنگی و علمی ایران را در دوران گوناگون ندیده می گیرند؛ دورانی که در مقاطعی از آن ها شاهد شکوفایی در حوزه های تمدنی (معماری، پزشکی، فلسفه، عرفان، هنر، ادبیات و... ) بوده ایم.

    شاید گمان کنید اگر در دوره هایی از تاریخ و فرهنگ ایران، پیشرفت هایی هم در حوزه های علمی و اندیشه ای رخ داده است باید آن را مدیون حکومت ها (پادشاهان و وزرایی) دانست که علاقه مند به چنین موضوعاتی بوده اند و عموم مردم ایرانی در آن نقشی نداشته اند. شاید مدعی شوید که اگر روحیه پرسشگری بین عموم ایرانی ها رایج بود، هرگز برای قرن ها، اسیر سلطه حاکمان مستبد یا نظام ارباب و رعیتی- و به تبع آن ظلم و بی عدالتی و خودکامگی- نمی شدند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۶ ، ۲۳:۴۹
    هفته نامه امید جوان - ترجمه علی برزگر: بی شعور کسی است که دانسته دیگران را می آزارد و از این آزار لذت می برد. او از این که با زبان نیش دارش افراد را تحقیر کند و از پا در آورد خشنود می شود. اما آیا راهی برای مبارزه با این آدم های بی شعور وجود دارد؟
     
    رابرت ساتن، روانشناس دانشگاه استنفورد، در کتاب جدیدش راهکارهایی برای رهایی از شر بی شعورها پیشنهاد می کند. از نظر او مبارزه با بی شعوری مهارتی اکتسابی است که آموختنش افراد را در زندگی کاری و شخصی یاری خواهد کرد.
     
    چگونه از شر بی شعورها خلاص شویم؟

    جهان پر از آدم های بی شعور است. هر جا زندگی کنید، هر شغلی داشته باشید، احتمال زیاد پیرامون شما را آدم های بی شعور فرا گرفته اند. پرسش این است که، در این باره چه کار باید کرد؟ دکتر رابرت ساتن استاد روانشناسی در دانشگاه استنفورد قدم پیش گذاشته تا به این پرسش همیشگی پاسخ دهد. او یک کتاب جدید نوشته با عنوان «راهنمای بقا در برابر آدم های بی شعور» که اساسا همان چیزی است که از عنوان آن به نظر می رسد. راهنما برای بقا در مواجهه با آدم های بی شعور در زندگی خودتان.

    در سال 2010، ساتن کتاب «ورود بی شعورها ممنوع» را منتشر کرد که بر رویارویی با آدم های بی شعور «در سطح سازمانی» متمرکز بود. در کتاب جدید، او طرحی برای رویارویی با آدم های بی شعور «در سطح بینافردی» ارائه می دهد. اگر شما رئیس بی شعور، دوست بی شعور یا همکار بی شعور دارید، شاید این کتاب مخصوص شما باشد! ساتن می گوید: «بقا در برابر آدم های بی شعور، مهارت است، نه علم. یعنی هر کسی ممکن است در آن خوب یا بد باشد.»

    کتاب او درباره پیشرفت در همین مهارت است. من اخیرا با او ملاقات کردم تا درباره راهبردهایش برای «برخورد با آدم های بی شعور» صحبت کنم. منظور او از این حرف چیست که ما باید در قبال آدم های بی شعور در زندگی خودمان مسئولیت پذیر باشیم و چرا او می گوید که «خودآگاهی کلید تشخیص این حقیقت است که شاید آدم بی شعور در زندگی شما خودتان باشید!» او به من می گوید: «شما باید خودتان را بشناسید. درباره خودتان صادق باشید و به آدم های پیرامون خودتان تکیه کنید تا به شما بگویند که چه موقع آدمی بی شعور هستید و هنگامی که آنها به اندازه کافی مهربان هستند که این را به شما بگویند، گوش کنید.» متن کامل گفتگو با او از این قرار است.
     
    چگونه است که استادی در دانشگاه استنفورد این همه از وقت خود را صرف اندیشیدن درباره آدم های بی شعور می کند؟

    - خب، این موضوع تا حدی مبتنی بر نوعی منطق فکری است. من درباره ابراز احساسات در زندگی سازمانی تحقیقات زیادی انجام داده ام، از جمله این که چگونه باید با آدم های بی شعور برخورد کرد. من آن موقع از این واژه استفاده نمی کردم، اما این اساسا همان کاری بود که من انجام می دادم. من حتی به عنوان مسئول جمع آوری قبض تلفن اندکی تحقیقات قوم شناختی انجام دادم که در حین این کار تمام طول روز با آدم های بی شعور سروکار داشتم. همچنین بخشی از دانشکده ای بودم که قانون ورود بی شعورها ممنوع داشت، جدا می گویم و ما واقعا این قانون را اجرا کردیم.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۰
    همزمان با روز کتابگردی، پویشی با نام کتابگردی در تهران به راه افتاد و اعضای شورای شهر تهران به حمایت از این پویش در اقدامی نوآورانه به کتابفروشی ها و انتشارات تهران سر زده و پای درد و دل آنان نشستند.
     

    به گزارش تیتر شهر؛ صبح امروز همزمان با روز کتابگردی، پویشی با نام کتابگردی در تهران به راه افتاد و اعضای شورای شهر تهران به حمایت از این پویش در اقدامی نوآورانه به کتابفروشی ها و انتشارات تهران سر زده و پای درد و دل آنان نشستند. در این راستا، مجید فراهانی، رئیس کمیته بودجه و نظارت شورای شهر تهران با حضور در این  بازدید به گفتگو با خبرنگار تیتر شهر پرداخت. وی در ارتباط با فرهنگ کتاب و کتابخوانی در کشور گفت: بحث کتاب جز کهن ترین میراث های بشری است و زمانی که تاریخ بشر ثبت شد، بشر همزاد نوشتن،  خواندن و کتاب بوده و با این قدمت طولانی امروز کتاب جز لاینفک میراث و زندگی بشری است و کاملا همزاد توسعه است.
     
    فراهانی ادامه داد: یکی از نشانه های توسعه یافتگی جوامع، میزان ارتباط آن جوامع با کتاب و کتابخوانی است. به همین دلیل آنچه می توان گفت به میزانی که جوامع توسعه یافته تر می شوند به همان میزان ارتباط آن ها با کتاب بیشتر و بهتر است.
     
    عضو شورای شهر تهران افزود: در شرایط روز که شبکه های مجازی بر زندگی روزمره سیطره پیدا کرده اند بسیاری از میراث های مکتوب گم شده است اما علی رغم این موضوع کتاب و کتابخوانی جایگاه خودش را دارد. هیچ چیزی نتوانسته جایگزین کتاب برای رسیدن به اطلاعات خاص شود. 
     
    فراهانی در ارتباط با بازدید خود گفت: جمع بندی بنده از دیدار امروز این بود که حال کتاب تهران خوب نیست؛ یعنی هر چند روند جهانی کتاب افولی نداشته اما متاسفانه به دلیل فشارهای اقتصادی این روزها که در جامعه وجود دارد و رکود اقتصادی حاکم بر صنعت و اقتصاد باعث شده به دلیل ضعیف بودن زیر ساخت های فرهنگ کتابخوانی، خانوار ها اولین چیزی که از سبد خود حذف می کنند کتاب است.
     
    وی ادامه داد: با صحبتی  که با ناشران و کتابفروشی ها داشتیم از کم بودن مشتری به شدت گلایه داشتند و همچنین از تعداد تیراژ کتاب ناراحت بودند. بعضا عده ای می گفتند 50 نسخه چاپ می شود و این امر تاسف انگیز است. باید گفت متاسفانه در جامعه ای که زمانی کتاب زیر 5000 نسخه چاپ نمی شد امروزه بدین جا رسیده است. 
     
    عضو شورای شهر تهران با تاکید بر کاهش هزینه های تحمیلی بر ناشران و مولفان افزود: با صحبتی که با انجمن ناشران زن داشتیم، اشاره کردند که اداره مالیات از نشر کتاب نیز مالیات می گیرد. از بحث قاچاق کتاب هم گلایه داشتند. کتاب حرمت ندارد و افرادی با سو استفاده چاپ می کنند. مولفی که تالیف می کند، مجوز چاپ کتاب، هزینه های صفحه آرایی، هزینه های اداری چاپ را می پردازد تا در نهایت بتواند کتاب را آماده بازار کند اما افرادی با سو استفاده از فرایندهای موجود، عین همان کتاب را چاپ می کنند و به دنبال سود هستند .
     
    وی در ادامه اظهار کرد: همچنین در فضای  مجازی پی دی اف را نشر می کنند که نشان می دهد قانون مالکیت معنوی به درستی تدوین نشده است و یا به خوبی اجرا نمی شود. 
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۱:۳۰
    هفته نامه کرگدن - سجاد صداقت: گفت و گو با تقی آزاد ارمکی درباره خشونت، انواع آن و تاثیر سیر تکامل اسلحه در جامعه ایرانی؛ او معتقد است جامعه ما خشونت طلب نیست اما ناچار وارد خشونت می شود.

    تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، دیدگاه های ویژه ای به پدیده خشونت دارد که صرف نظر از مخالفت و موافقت با آن قابل تامل است. وقتی از او خواستم درباره نسبت سلاح و جامعه با یکدیگر گفت و گو کنیم، بحث را به سمت خشونت به عنوان نتیجه این مسئله برد و تاکید کرد که لزوما بحث از سلاح و تاثیری که بر خشونت دارد تنها بحث ممکن برای جامعه ایرانی نیست. آنچه می خوانید ماحصل گفت و گو با آزاد است که معتقد است خشونت تبدیل به یکی از صفات جامعه بشری شده است.
     
    سلاح تنها عامل خشونت نیست

    اجازه دهید بحث را با مفهوم خشونت آغاز کنیم. خشونت مقوله ای است که معمولا جامعه به طرق مختلف با آن درگیر بوده و همان گونه که قربانی آن شده، تولیدکننده آن نیز بوده است شما چگونه مفهوم خشونت را در رابطه با جامعه تعریف و دسته بندی می کنید؟

    در یک نگاه کلی مفهوم خشونت را به معنای کلاسیک و سنتی آن داریم و از سوی دیگر یک تعریف هم برای خشونت در ساحت مدرن داریم. خشونتی که در جامعه سنتی وجود داشته تبلورش در دو سطح بوده است. یکی خشونت بین فردی که درون خانواده و نهادهای کوچک اتفاق می افتاده که به دلیل همراه بودن با سلطه فرد مقتدر یا مردانه، در نظام اجتماعی دیده نمی شده است.

    خشونت دیگر در کل نظام سیاسی وجود داشته که اتفاقا خونین نیز بوده است. این خشونت در تغییرات و جا به جایی های نظام سیاسی به دلیل نبود ساحت دموکراتیک، قطعا براساس خشونت خونین بوده است. تاریخ ما پر از جنگ و جدال هایی است که بین طوایف و قبایل؛ طوایف و قبایل با نظام های سیاسی یا نظام های سیاسی با هم بوده اند.

    به عنوان مثال می بینیم که حمله تیمور به ایران یا حمله نادر به هندوستان با چه خونریزی بزرگی همراه است. یا جا به جایی و روی کار آمدن سلسله های تازه باعث چه اتفاقات خونینی شده است. این دسته از خشونت ها، خشونت هایی است که از لحاظ ساختاری ماندگار بوده و به معنایی هم در افکار عمومی مشروع جلوه می کرده است.

    وقتی وارد جهان مدرن می شویم؛ روابط اجتماعی پیچیده تر می شود و جامعه مملو از آدم ها، سازمان ها و نهادهای اجتماعی و کنش های اجتماعی است. در این جوامع تقریبا خشونت خونین و فراگیری که عاملیت آن قبایل بودند، به هم می ریزد. امکان ظهور خشونت به آن معنا در چنین جوامعی وجود ندارد به این دلیل که مکانیسم تغییر دولت ها و نظام های سیاسی آن، حمله های فراگیر از بادیه به شهر یا تراکم حرکت های قبیله ای یا طایفه ای نیست؛ ولی آن خشونت نوع اول یعنی خشونت بین فردی همچنان سر جای خود قرار دارد.
     
    این نوع خشونت خصوصا در جامعه ای وجود دارد که هنوز زندگی اجتماعی سامان نیافته است و آدم ها با موقعیت هایشان تکلیف مشخصی ندارند. در جامعه جدید خشونت های بین فردی را در واحدهای کوچک و خصوصا در خانواده، به طور پنهان، می توان مشاهده کرد.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۷