وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

وبلاگ معمار شهر

اخبار و مطالب معماری و شهرسازی ایران و جهان

مطالب و مباحث تخصصی معماری و شهرسازی و دیگر علوم وابسته را با ما مطالعه نمایید...




در اين وب
در كل اينترنت
  • قالب وبلاگ
  • تبلیغات

    طبقه بندی موضوعی

    ۱۸۶ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

    مجله مروارید - سارا سجادی نایینی، آرش خاموشی: کافی است نیم نگاهی به وجود صدها موسسه زبان انگلیسی در اطرافمان بیاندازیم، تا از سویی به ناکارآمدی سیستم آموزش زبان در مدارس و از سوی دیگر به نیاز جامعه پی ببریم. نیازی که دیرزمانی است در مسیر شد و پیشرفت هر فرد و سازمانی تا بن استخوان احساس می شود.
     
    بر کسی پوشیده نیست که عصری که در آن زندگی می کنیم، عصر ارتباطات و اطلاعات نامیده می شود. بشر در هیچ دوره ای این چنین با حجم انبوهی از داده ها مواجه نبوده و یکی از مهم ترین ابزارهای بهره برداری از چنین دنیایی تسلط داشتن بر «زبان انگلیسی» است. مشکلی که امروزه بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان با آن روبرو هستند.
     
    در ایران کتاب انگلیسی از «کلاس هفتم» در کنار دیگر کتب درسی قرار می گیرد و پس از سپری شدن هفت سال زمان و صرف انرژی و بودجه های دولت، دانش آموز نه توانایی خواندن یک متن را دارد، نه می تواند بی دردسر چن خطی بنویسد و نه قادر به شنیدن و درک مطلبی انگلیسی است.
     
    او حتی در صورت لزوم نخواهد توانست چند کلمه ای صحبت کند! یعنی دانش آموز تا پایان دوره دبیرستان هیچ یک از مهارت های زبانی را کسب نمی کند و این در حالی است که در موسسات و آموزشگاه های زبان، این مهارت ها به مراتب سهل تر قابل حصول است. زیرا مبنای طراحی کتاب های انگلیسی مدارس، بر پایه گرامر بوده و تنها برای بالابردن توان تست زدن در کنکور به کار دانش آموزان می آید.
     
    دلایل ناکارآمدی آموزش زبان در مدارس 
     
    روش تدریس زبان نیز یک روش قدیمی و بدون بازده است. در باب آفت «زبان ندانی ما» همین بس که روش های زبان- آموزی در کشورمان با روش های روز دنیا فرسنگ ها فاصله دارد. نکته دیگری که در مورد «درس زبان انگلیسی» به چشم می خورد، اضافه شدن نابهنگام این درس پس از سپری شدن شش سال تحصیلی برای دانش آموز سیزده، چهارده ساله است!
     
    چنانچه می دانیم زیربنای تمامی دروسی که در متوسط اول و دوم به لیست کتاب های درسی افزوده می شود، در دوره ابتدایی پی ریزی شده است. گویی بذر درس در دوره ابتدایی کاشته و طی سال های تحصیل بارور می شود، در این میان تنها، درس زبان انگلیسی است که چون مهمانی ناخوانده که میزبان چندان آماده حضورش نیست، زمانی نامناسب و بدون هیچ پیش زمینه ای، به ناگهان نمایان می شود.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۰
    روزنامه ایران: «طبق آمار، جمعیت دستفروشان به نسبت سال ۹۴ در ۵ محور ۵۰ درصد افزایش داشته است. این آمار نگران‌کننده از رشد چشمگیر دستفروشی زنگ خطری جدی برای اقتصاد و معیشت مردم است؛ مردمی که هر روز بیکارتر می‌شوند و زیر فشارهای بی‌امان اقتصادی چاره‌ای جز پناه بردن به خیابان ندارند.»

     «مجید یک دسته چک‌ برگشتی از جیبش درمی‌آورد و با عصبانیت توی هوا تکان می‌دهد و داستان زیر و رو شدن زندگی‌اش را تعریف می‌کند. او ۱۰ سال پیش در بازار تهران تولیدی لباس داشته و زندگی‌اش روی روال بوده تا روزی که خریدارها به جای پول نقد به او چک می‌دهند و تمام. تولیدی بسته می‌شود و او که روزی ۱۱ کارگر داشته، حالا چاره‌ای ندارد جز این که یکه و تنها کنار تئاتر شهر بساط کند. اصرار دارد چک‌ها را نگاه کنم تا مطمئن شوم که راست می‌گوید: «همه، این شغل را می‌زنند توی سر ما؛ از شهرداری گرفته تا نیروی انتظامی. کاش لااقل یکی بپرسد چرا این همه آدم برای دستفروشی به خیابان‌ها هجوم آورده‌اند؟ برویم دزدی کنیم، خوب است؟ به خدا ما هم دوست نداریم اینجا گوشه خیابان باشیم.»
     
     دستفروشان از کجا می‌آیند و به کجا می‌روند؟

    چک‌ بی‌محل، بیکاری، ورشکستگی تولیدی‌ها و کارخانه‌ها... باعث شده که او و خیلی‌های دیگر برای دستفروشی به کف خیابان بیایند. مجید و خیلی از دستفروش‌های دیگر که هر روز به تعدادشان اضافه می‌شود، می‌خواهند در روزگاری که با آنها خوب تا نکرده، به هر قیمتی شریف بمانند و با سیلی صورت‌شان را سرخ نگه دارند. کاری که به قول محمد سالاری، جامعه شناس، مانند «پناهگاهی اجتماعی» برای آنهاست؛ پناهگاهی برای شریف و البته زنده ماندن.

    ثمره تلخ زیر و رو کردن نظام اقتصادی در دولتی که مدعی حمایت از اقشار ضعیف بود، حالا به خوبی رسیده و از درخت افتاده است؛ تا جایی که بساط دستفروشی در کشور و به ویژه در تهران هر روز گسترده‌تر می‌شود. این را می‌شود با قدم زدن در هر گوشه از خیابان‌های شهر فهمید و تغییر شکل دادن مکان‌ها و میدان‌هایی را که به تسخیر دستفروشان درآمده‌اند، به چشم دید. نمونه‌اش چهارراه ولیعصر تهران که تا چند سال پیش مثل همه چهارراه‌های این شهر تعدادی دستفروش داشت و آن هم در حد چند کتابفروش و یکی دو سیگارفروش اما حالا این چهارراه عملاً تبدیل به بازار بزرگی برای رانده‌شدگان اقتصادی شده است.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۱:۳۰

    فردا: خانه ‏ای را که رسول خدا(ص) در آن متولد شده، با نام ‏«مولد النبی‏» می‏ شناسند. این مکان در نزدیکی مسجد الحرام و در انتهای باب صفا قرار دارد.محل تولد پیامبر (ص) در ابتدای شعب ابی طالب قرار داشته و همینک در فاصله محل میلاد تا مسعی سنگ فرش است.

    در تاریخ آمده است که وقتی رسول خدا(ص) به مدینه هجرت کرد، این خانه در اختیار عقیل، فرزند ابو طالب بود و پس از آن در اختیار اولاد و نوادگان وی قرار داشت. بعدها خیزران، همسر هارون، آن را خریداری کرد.

     


    مسلمانان این خانه را گرامی می‏داشتند و به ویژه در شب تولد پیامبر(ص) مراسمی در آنجا برگزار می‏کردند. در پی روی کار آمدن دولت سعودی، همزمان با خراب کردن این قبیل اماکن، محل مولد النبی هم تخریب شد.

    تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‏ ای بنا کنند که امروزه به نام‏ «مکتبة مکة المکرمه‏» شناخته می‏شود.در حال حاضر بر سر در این مکان تابلوئی با عنوان «مکتبة مکة المکرمه‏» نصب است.

    محل معراج پیامبر (ص)

    وبسایت باشگاه خبرنگاران: پیشینه‌ مسجدالاقصی را باید از گذشته‌ دور، یعنی زمان ابراهیم نبی(ع) مورد بررسی قرار داد.

    حضرت ابراهیم در بین‌النهرین متولد شد و به فرمان خدا به کنعان (فلسطین امروزی) مهاجرت کرد که آن سرزمین محل استقرار فرزندان ابراهیم گردید.

    در زمان یعقوب خشکسالی شدیدی در کنعان رخ داد ولی اهالی آن سرزمین آگاه شدند که در مصر ذخایر غنی گندم وجود دارد، در آن زمان یوسف(ع) پسر یعقوب عزیز مصر بود که ماجرای آن به تفصیل در قرآن ذکر شده است.

    پسران یعقوب به دستور پدر برای تهیه گندم به مصر سفر کرده بودند که با یوسف رو به رو شدند ولی او نشناختند، یوسف(ع) برادرانش را به جای آورد و از آنها خواست تا بار دیگر که برای خرید گندم به مصر مراجعه کردند به همراه پدرشان به آنجا بیایند، بنابراین بنی‌اسرائیل پس از سال‌ها دوری به مصر بازگشتند.

    پس از گذشت  چند نسل «قبطیان» مصری بر بنی‌اسرائیل سخت گرفتند و بنی اسرائیل را مورد آزار و اذیت قراردارند، از این رو خداوند موسی(ع) را برای رهایی آنان مبعوث کرد که در نتیجه آن موسی یهودیان را از مصر نجات داد و به کنعان برد.
    حضرت داوود در زمان پیامبری  خود معبدی در کنعان بنا نمود که در زمان پسرش سلیمان احداث آن تکمیل شد و به هیکل سلیمان (معبد سلیمان) مشهور گردید.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۱۲:۲۵
    هفته نامه صدا - محمد امین قانعی راد: در سال های اخیر بسیاری از نهادهای دولتی به صورت گسترده ای دستخوش مشکلات اداری بوده اند. حتی در موسسه های به ظاهر خیریه همچون صندوق بازنشستگی معلمان نیز فسادهای زیادی روی داده است. اخبار مربوط به این مفاسد از چشم مردم دور نبوده است اما با وجود نشر وسیع این اخبار و گفتگوی اجتماعی درباره این مفاسد فرجام رسیدگی به این پرونده ها هنوز نهایی نشده است.
     
     چرا مردم به برخی از خیریه ها بی اعتماد شده اند؟


    مردم کم و بیش می دانند که چه مفاسدی رخ داد و چه حیف و میل هایی در بیت المال صورت گرفت اما به طور کامل باخبر نمی شوند که در نهایت متخلفان چه سرنوشتی یافتند. مردم نمی دانند که آیا با آنان در قبال رفتارهای نامناسب و غیرقانونی شان برخورد مناسب حقوقی صورت گرفته است یا خیر. تکرار چنین فرآیندی سبب می شود که در طول زمان مردم این گونه فکر کنند که نهادهای اداری این چنینی، اعم از دولتی یا غیردولتی قابل اعتماد نیستند. بنابراین هرگونه بی اعتمادی یا کاهش اعتماد عمومی نسبت به نهادهای عمومی دولتی و غیر دولتی به خاطر تجربه های اجتماعی مردم از این نهادهاست.

    به عبارت دیگر، تجربه های سهمگین مردم در سال های اخیر زمینه ساز نوعی بی اعتمادی نهادین در جامعه بوده است. منظور از بی اعتمادی نهادین، بی اعتمادی مردم به نهادها و سازمان های اجتماعی است. از این رو، طبیعی است که در فقدان این اعتماد بسیاری از کارها آن طور که باید و شاید به شیوه درستی انجام نمی شود. در چنین شرایطی، انتظار این است که نهادهای عمومی دولتی و غیر دولتی تلاش کنند این اعتماد از دست رفته را احیا کنند.

    احیای این اعتماد در درجه نخست، نیازمند برخی سیاستگذاری ها و قانونگذاری ها در بخش دولتی است. اکنون در جامعه ما، اغلب بر مدیریت های شخصی، ارتباطات شخصی و اعتماد فردی تکیه می شود، حال آن که در یک جامعه مدرن با سازمان های عمومی بزرگ و پیچیده نه بر مناسبات فردی بلکه باید بر قوائد، اصول و قوانین تاکید شود. اما در سال های اخیر همیشه این طور گفته شده که آمدن فلان مدیر اتفاق مثبت به دنبال خواهد داشت، زیرا او را می شناسیم و او فردی امین است.

    تقلیل مدیریت ها و قوانین و سازوکارها به شبکه مناسبات فردی، نمی تواند پاسخگوی پیچیدگی های مدیریت یک جامعه مدرن باشد. بنابراین، در گام نخست باید بدانیم که به جای تاکید بر ویژگی های شخصی مدیران باید بر ویژگی های سازمانی تاکید کنیم. به این معنی که ببینیم سازمان ها باید دارای چه ویژگی هایی باشند که در آنها اختلاس اتفاق نیفتد. باید همیشه فرض را بر این بگیریم که برای هر فردی در هر سازمانی احتمال بروز خطا و فساد وجود دارد. بنابراین باید سازمان ها را به نحوی بازسازی و بازآفرینی کرد که امکان خطا، اختلاس و فساد در آن وجود نداشته باشد.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۱:۰۵
    وب سایت ترجمان: ظهور اینترنت و دسترسی گسترده به فناوری دیجیتال، باعث شده است وسطِ منابع بی‌پایانی از حواس‌پرتی احاطه شویم: متن‌ها، ایمیل‌ها و پست‌های اینستاگرامیِ دوستانمان، ویدیوها و موسیقی‌ها، اخبارِ دائماً در حال تغییرِ بازار سهام، اخبار و اخبار بیشتر. می‌شود برای آن که به کارمان برسیم، تلاش کنیم که جریان دیجیتال را خاموش کنیم، اما انجام این کار دشوار است، آن‌هم وقتی به اضطراب فومو۱ مبتلا هستیم، ترسِ مدرنِ ازدست‌دادن.
     
    برخی افراد فکر می‌کنند که ارادۀ ما به این دلیل این‌قدر ضعیف است که مغزمان بر اثر هیاهوی دیجیتال آسیب دیده است. اما سرزنش فناوری به‌خاطر افزایش بی‌توجهی نابجا است. تاریخ نشان می‌دهد که اضطراب به علتِ نوآوری‌های جدید تشدید نمی‌شود، بلکه بر اثر تهدیدی تشدید می‌شود که این نوآوری، هر چه می‌خواهد باشد، بر مرجعیت‌های اخلاقی زمانه تحمیل می‌کند.
     
     تاریخِ «توجه» و «بی‌توجهی»

    بی‌توجهی به‌مثابۀ تهدیدی اجتماعی نخستین بار در اروپای قرن هجدهم ظهور کرد، در طول دورۀ روشنگری، درست هنگامی که منطق و علمْ دین و اسطوره را نقد می‌کردند. واژه‌نامۀ انگلیسی آکسفورد یک مدخل را در سال ۱۷۱۰ از نشریۀ تاتلر به‌عنوان نخستین ارجاع به این واژه ذکر می‌کند، که بی‌توجهی را با تنبلی پیوند می‌دهد؛ هر دو به‌عنوان مفاسدی اخلاقی با اهمیت اجتماعی جدی نشان داده می‌شوند.

    فیلسوفان و علمای اخلاقی که در صف مقدم فرهنگ‌سازی بودند، «عادتِ بی‌توجهی» را نه صرفاً یک ضعف اخلاقی مجزا، بلکه منشأ دیگر مفاسد توصیف می‌کردند. جیمز بیتی، فیلسوف اخلاق اسکاتلندی، که با بیان اضطراب‌های اخلاقی زمانۀ خود شهرت یافته بود، در رساله‌ای در باب حقیقت۲ (۱۷۷۰)، بی‌توجهی را منشأ «عادات تبهکارانه‌ای» در نظر می‌گیرد که «قوۀ اخلاق را تنزل می‌دهند». او اظهار می‌کند که «ما دچار بسیاری از عادات بد شده‌ایم، که اگر خوب توجه کرده بودیم، می‌توانستیم از آن‌ها پرهیز کنیم». بیتی بی‌توجهی را با «نامهربانی و ناخرسندی» پیوند می‌دهد و هشدار می‌دهد که اگر به این عادت بد فرصت بال و پر پیداکردن بدهیم، نظم اجتماعی فرو خواهد پاشید.

    در انگلستان، مفسران ادبی قرن هجدهم، نظیر ریچارد استیل، یکی از بنیانگذاران روزنامۀ گاردین، و ساموئل جانسونِ اخلاق‌گرا و مقاله‌نویس، بی‌توجهی را نشانه‌ای از «شیوۀ تفکرِ بی در و پیکر» در نظر می‌گرفتند. آن‌ها روش‌هایی را برای مقابله با «شتابزدگی ذهن» توصیه می‌کردند؛ شتابزدگی‌ای که «برخی روح‌های پرمشغله گرفتاری هستند».

    یکی از پر ارجاع‌ترین توصیه‌نامه‌ها دربارۀ مسئلۀ بی‌توجهی در قرن هجدهم چنین نام داشت: عناصر تربیت مؤدبانه: گلچینی دقیق از میان نامه‌های جناب فیلیپ دورمر استنهوپ فقید، اِرل.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۱:۰۰
    مجله مروارید - امیر محمدی بیگی- حمیدرضا املشی دستجردی: طبق نتایج تحقیقی که در سال 93 و در پنج کتاب درسی هر دوره مقطع ابتدایی انجام شده، زنان در نقش ها و فعالیت های مربوط به خانه، نقش پررنگی دارند و عموما خانه دار هستند. آن ها بیشتر وظایف خانه مانند نگهداری از کودک، پختن غذا، تمیزکاری و... را برعهده دارند. در مقابل وظیفه نان آوری برعهده مردان است و این وظیفه حق ریاست خانواده را برای آن ها به دنبال می آورد.
     
    فرزانه حاج ایل، نجیبه اسدپور و سارا صحرانورد و... که این پژوهش را با روش تحلیل محتوا انجام داده اند، نتایج تحقیقشان را دو وجه ارائه کرده اند: «نخست بررسی متون درسی کتاب ها و اینکه در لا‌به‌لای این متون چه می گذرد. در وجه دوم نیز کتاب ها از زاویه هنری و المان های زیبایی شناختی مورد بررسی قرار گرفتند. در این بخش تصاویر، آیکون ها و نشانه های کتاب های درسی بررسی و از آنها رمزگشایی شده. نتایج این بررسی ها وجود کلیشه های جنسیتی و نابرابری را در متون درسی نشان داد، همچنین کلیشه های جنسیتی در قالب های هنری نیز در این تحقیق بررسی و معرفی شدند.»
     
    نقش ها و فعالیت های فردی از دیگر مواردی است که در تحقیق محتوای متون درسی در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و نتایج آن حاکی از آن است که نقش ها و فعالیت های اجتماعی در کتاب های درسی دوره دبستان به تناسب میان مردان و زنان تقسیم نشده؛ به صورتی که شاهد تنوع فراوان نقش ها و فعالیت ها برای مردان در «موقعیت های مختلف اجتماعی» هستیم.
     
     تحلیل جنسیتی کتاب های درسی در ایران (اسلایدشو)
     
     
    اما برای زنان همواره نقش های «خانگی و سنتی» تعریف شده است و در مواردی هم که نقش هایی در بیرون از خانه برای ان ها تعریف شده است، نقش ها «ساده و مکمل نقش های مردانه» هستند. مثلا در کتاب برای مردان نقش پلیس راهنمایی و برای زنان نقش همیار پلیس تعریف شده است که نقشی مکمل و حاشیه ای است.
     
    کلیشه دیگر درجه «خطرپذیری و میزان آزادی» در نقش های اجتماعی است. در کتاب ها مشاهده می شود که مردان به دنبال نقش های پرخطرتری هستند و انتساب این نقش ها به زنان نادیده گرفته شده است.
     
    «میزان قدرت نهفته» در نقش ها و یا به تعبیر دیگر «فرمانبری و آمریت» پایگاه نیز در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد پیوسته مردان را در کتاب های درسی در نقش هایی می بینیم که دارای قدرت و آمریت هستند؛ مثل پادشاه، کدخدا، ریش سفید، خان و... در صورتی که زنان فرمانبردار و فاقد قدرت اند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۷
    روزنامه آسمان آبی: معلولیت اتفاقی است که زمان و مکان نمی‌شناسد و همیشه و همه‌جا وجود داشته و دارد، ولی این به آن معنا نیست که در این پدیده هیچ تغییری روی نداده باشد. هرچه به زمان حاضر نزدیک می‌شویم، با پیشرفت‌های فناوری و امکان آزمایش‌های ژنتیک پیش از بارداری و زایمان، از آمار معلولیت‌های مادرزادی کم و بر معلولیت‌های ناشی از حوادث افزوده می‌شود. از طرفی، عوامل نوپدیدی مانند پارازیت‌ها، آلودگی هوا و گرد و غبار در زمان فعلی بر افزایش معلولیت‌های ذاتی تاثیر‌گذار بوده است.
     
     ایستادن روی پاهای نداشته

    براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، هر هشت دقیقه یک کودک معلول در جهان به دنیا می‌آید. حدود 500میلیون معلول در جهان وجود دارند که 80 درصد آن‌ها در کشورهای جهان سوم ساکن هستند. آمارهای جهانی نشان می‌دهند 10درصد از افراد هر جامعه معلول هستند که در ایران آمار معلولین به بیش از یک میلیون و 300هزار نفر می‌رسد.
     
    معلولان (شامل معلولان مادرزادی و معلولان ناشی از حوادث) در ایران درجات مختلفی از معلولیت خفیف، متوسط و خیلی شدید دارند که 4 درصد از این افراد دارای معلولیت شدید و خیلی شدید هستند و مراقبت و نگهداری از آن‌ها هزینه‌های گزافی را بر خانواده و جامعه تحمیل می‌کند؛ به همین دلیل لازم است که عوامل معلولیت‌ساز شناسایی شوند تا بتوان پدیده معلولیت را تا حد امکان تحت کنترل درآورد. از این رقم تقریبی حدود ۳۵۰هزار نابینا و ناشنوا، حدود ۶۰۰ هزار فرد دارای معلولیت جسمی و حرکتی و حدود ۳۵۰ هزار ایرانی دارای اختلال ذهنی هستند.
     
    این در حالی است که برخی کارشناسان آماری معتقدند آمار واقعی معلولیت در کشور ما بیشتر است؛ زیرا به‌ویژه در روستاها و شهرهای کوچک، برخی خانوارها «معلولیت» را نوعی نقص برای کل خانواده می‌دانند و در نتیجه، در پاسخ پرسش‌های آمارگیر حاضر نیستند اظهار کنند که یکی از اعضای خانواده آن‌ها دچار معلولیت است. نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد به‌طور معمول از هر هزار تولد، دو نوزاد در ایران مبتلا به اختلال‌های کروموزومی هستند که با افزایش آلودگی هوا، این میزان در انتظار حمایت افزایش می‌یابد؛ البته در کشور ما این قضیه زوایای دیگری هم دارد که می‌توان گفت بعضی از آن‌ها مختص خودمان هستند و در هیچ‌جای دنیا به‌اندازه کشور ما ضررآفرین نیستند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۴

    هفته نامه کرگدن - سید احمد محیط طباطبایی: در زمان صفویه نقش شیر و خورشید کاملا نمادی مذهبی و شیعی است، آن هم در مقابل هلال و ستاره عثمانی که نمادی برای حکومت سنی مذهب عثمانی هاست.
     

    وقتی درباره شیر و خورشید سخن می گوییم باید این نکته را در نظر داشته باشیم که این نماد در ادوار مختلف مفاهیم متفاوتی داشته است. به طور مثال اگر کشتن شیر به دست یک فرد نشانه قدرت و توانمندی بوده، در دوره های دیگری نشانه کشتن هوا و هوس و ارتقای سطح روحانی فرد به شمار می رفته است و جای دیگر مراد از این شیر صورت فلکی اسد است و اشاره دارد به نقشی که از منظر ستاره شناسان قدیم، این صورت فلکی در زندگی و سرنوشت انسان ها بازی می کند. بر همین اساس در ادوار مختلف، طرح شکار شیر روی نقوش برجسته معانی مختلفی را در بر می گیرد.
     
     
    ما نقش شیر و شکار شیر را از دوره هخامنشی تا فتحعلی شاه روی سنگ نگاره ها می بینیم، اما تاریخ نقش کردن حیوانات به دست بشر به درازای تاریخ حیات آدمی روی کره زمین است.
     
    تاریخچه مختصر شیر و خورشید
     
     
    می توان ادعا کرد که شیر نقش متمایزی در این میان دارد، چرا که در زندگی ایرانیان این حیوان جایگاه ویژه ای داشته است؛ از مجموعه ستارگانی که گفتیم نام صورت فلکی اسد دارند تا الهه ها و خدایانی که از بین النهرین ایلام به ایران آمدند.
     
     
    جالب است بدانید شیرهایی که در قصرهای چین و سایر نقاط آسیا بوده اند، از ایران به آن مناطق رفته اند اما پادشاهان ایران که به عنوان تحفه برای پادشاهان سایر ممالک شیر می فرستادند تنها شیر نر را هدیه می دادند مبادا که نژاد شیر ایرانی در خارج از مرزهای این سرزمین تکثیر شود. با وجود این نماد حکومت ایران در دوران کهن که روی پرچم ایران آمده بود، عقاب است.
     
     
    عقاب؛ سرطلایی که در درفش شهداد و همین طور روی پرچم های دوره ساسانی و اشکانی دیده می شود. همچنین نقش درفش کاویانی نیز عقاب است. اما نقش شیر در ایران هم به عنوان یک نقش ملی و هم به عنوان نقشی مذهبی همواره مورد توجه بوده است تا آن جا که سنگ نگاره تخت جمشید را به عنوان نماد نوروز می شناسیم؛ همان سنگ نگاره ای که در آن شیری در حال غلبه بر گاو است.
     
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۲
    هفته نامه کرگدن - افشین داورپناه: بررسی انسان شناسانه «پرسشگری» در فرهنگ ایرانی؛ در جوامع سنتی که الگوهای تفکر و زندگی ثابت است، معمولا از مطرح شدن پرسش های بنیادین خبری نیست.

    ما بیش از این که زاییده پرسش های خوبش باشیم، محصول پاسخ های خویشیم. حتی اگر پاسخ، سکوت باشد یا پاسخی وجود نداشته باشد. بر همین سیاق، وضعیت هر جامعه نیز برآیندی از همه پرسش هایی است که در آن مطرح می شود و پاسخ هایی است که داده می شود/ داده نمی شود. در این میان، زیاد شدن، انباشتگی یا فربه شدن پرسش های بی جواب، اگر از بی پرسشی زیان بارتر نباشد، کم زیان تر هم نیست.

    کسانی هستند که جامعه ایرانی را- لااقل برای قرن ها- جامعه ای بی پرسش دانسته اند. جامعه ای که به دلایل گوناگون، پرسشگری در فرهنگ آن جایی نداشته است و عقب افتادگی، توسعه نیافتگی یا افول و انحطاط فرهنگ، تمدن یا جامعه ایرانی را نیز ناشی از همین فقدان یا ضعف روحیه پرسشگری دانسته اند.
     
     چرا از مطرح شدن پرسش های بنیادین، خبری نیست؟
     

    درواقع این عده، فقدان پرسشگری یا ضعف پرسشگری در فرهنگ ایرانی را مفروض یا پذیرفته شده می گیرند و براساس آن تلاش می کنند در تحلیل های خود، ناکامی ها، محرومیت ها و عقب افتادگی جامعه ایرانی (که همه این ها را نیز به طور عمومی مفروض و پذیرفته شده قلمداد کرده اند) را نتیجه فقدان یا ضعف روحیه پرسشگری معرفی کنند؛ برای مثال «آرامش دوستدار» معتقد است در ایران با یک فرهنگ بی پرسشی یا «ناپُرسنده» مواجهیم که در آن پرسش مطرح نمی شود و از همین رو است که در فرهنگ ایران با مسئله «امتناع اندیشه» دست به گر یبانیم؛ در این فرهنگ اندیشیدن امکان پذیر نیست؛ و «سید جوان طباطبایی» نیز تلاش کرده است زمینه های شکل گیری «شرایط امتناع اندیشه» در فرهنگ ایرانی را در یک بررسی تاریخی، شناسایی و تحلیل کند. از دیدگاه او انحطاط ایران، نتیجه طبیعی چنین شرایطی است (شرایط امتناع اندیشه).

    این صاحب نظران، فقدان یا ضعف فرهنگ پرسشگری در فرهنگ ایرانی را نه صرفا درباره تاریخ گذشته ایران که درباره دوران معاصر و وضعیت کنونی ایران هم صادق می دانند. این گروه با نگاهی کلی نگر و عمومی، دستاوردهای اندیشه ای، فرهنگی و علمی ایران را در دوران گوناگون ندیده می گیرند؛ دورانی که در مقاطعی از آن ها شاهد شکوفایی در حوزه های تمدنی (معماری، پزشکی، فلسفه، عرفان، هنر، ادبیات و... ) بوده ایم.

    شاید گمان کنید اگر در دوره هایی از تاریخ و فرهنگ ایران، پیشرفت هایی هم در حوزه های علمی و اندیشه ای رخ داده است باید آن را مدیون حکومت ها (پادشاهان و وزرایی) دانست که علاقه مند به چنین موضوعاتی بوده اند و عموم مردم ایرانی در آن نقشی نداشته اند. شاید مدعی شوید که اگر روحیه پرسشگری بین عموم ایرانی ها رایج بود، هرگز برای قرن ها، اسیر سلطه حاکمان مستبد یا نظام ارباب و رعیتی- و به تبع آن ظلم و بی عدالتی و خودکامگی- نمی شدند.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۶ ، ۲۳:۴۹
    هفته نامه امید جوان - ترجمه علی برزگر: بی شعور کسی است که دانسته دیگران را می آزارد و از این آزار لذت می برد. او از این که با زبان نیش دارش افراد را تحقیر کند و از پا در آورد خشنود می شود. اما آیا راهی برای مبارزه با این آدم های بی شعور وجود دارد؟
     
    رابرت ساتن، روانشناس دانشگاه استنفورد، در کتاب جدیدش راهکارهایی برای رهایی از شر بی شعورها پیشنهاد می کند. از نظر او مبارزه با بی شعوری مهارتی اکتسابی است که آموختنش افراد را در زندگی کاری و شخصی یاری خواهد کرد.
     
    چگونه از شر بی شعورها خلاص شویم؟

    جهان پر از آدم های بی شعور است. هر جا زندگی کنید، هر شغلی داشته باشید، احتمال زیاد پیرامون شما را آدم های بی شعور فرا گرفته اند. پرسش این است که، در این باره چه کار باید کرد؟ دکتر رابرت ساتن استاد روانشناسی در دانشگاه استنفورد قدم پیش گذاشته تا به این پرسش همیشگی پاسخ دهد. او یک کتاب جدید نوشته با عنوان «راهنمای بقا در برابر آدم های بی شعور» که اساسا همان چیزی است که از عنوان آن به نظر می رسد. راهنما برای بقا در مواجهه با آدم های بی شعور در زندگی خودتان.

    در سال 2010، ساتن کتاب «ورود بی شعورها ممنوع» را منتشر کرد که بر رویارویی با آدم های بی شعور «در سطح سازمانی» متمرکز بود. در کتاب جدید، او طرحی برای رویارویی با آدم های بی شعور «در سطح بینافردی» ارائه می دهد. اگر شما رئیس بی شعور، دوست بی شعور یا همکار بی شعور دارید، شاید این کتاب مخصوص شما باشد! ساتن می گوید: «بقا در برابر آدم های بی شعور، مهارت است، نه علم. یعنی هر کسی ممکن است در آن خوب یا بد باشد.»

    کتاب او درباره پیشرفت در همین مهارت است. من اخیرا با او ملاقات کردم تا درباره راهبردهایش برای «برخورد با آدم های بی شعور» صحبت کنم. منظور او از این حرف چیست که ما باید در قبال آدم های بی شعور در زندگی خودمان مسئولیت پذیر باشیم و چرا او می گوید که «خودآگاهی کلید تشخیص این حقیقت است که شاید آدم بی شعور در زندگی شما خودتان باشید!» او به من می گوید: «شما باید خودتان را بشناسید. درباره خودتان صادق باشید و به آدم های پیرامون خودتان تکیه کنید تا به شما بگویند که چه موقع آدمی بی شعور هستید و هنگامی که آنها به اندازه کافی مهربان هستند که این را به شما بگویند، گوش کنید.» متن کامل گفتگو با او از این قرار است.
     
    چگونه است که استادی در دانشگاه استنفورد این همه از وقت خود را صرف اندیشیدن درباره آدم های بی شعور می کند؟

    - خب، این موضوع تا حدی مبتنی بر نوعی منطق فکری است. من درباره ابراز احساسات در زندگی سازمانی تحقیقات زیادی انجام داده ام، از جمله این که چگونه باید با آدم های بی شعور برخورد کرد. من آن موقع از این واژه استفاده نمی کردم، اما این اساسا همان کاری بود که من انجام می دادم. من حتی به عنوان مسئول جمع آوری قبض تلفن اندکی تحقیقات قوم شناختی انجام دادم که در حین این کار تمام طول روز با آدم های بی شعور سروکار داشتم. همچنین بخشی از دانشکده ای بودم که قانون ورود بی شعورها ممنوع داشت، جدا می گویم و ما واقعا این قانون را اجرا کردیم.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۰