پلاسکو تنها یک ساختمان خراب نیست بلکه بیشتر بیانکننده یک ساختار خراب است. از بلندترین ساختمان خاورمیانه در سال 41 تا فرو ریختن فاجعهبار آن در سال 95 و حتی تا امروز، نمادی از نواقص ساختاری است که همچنان باقی است.
پلاسکو در زمان ساخته شدن قواعد شهر و شهرسازی را رعایت نکرد و صد درصد مساحت 4 هزار و 300 متری زمین را زیر ساخت برد و تا ارتفاع 42 متری بالا رفت و 29 هزار متر زیربنا داشت که هیچ مناسبتی با مجموعه مقررات و مقتضیات و محیط پیرامونی نداشت و تنها ساختمان شهر بود که از چهار سو پنجره داشت و حریم و ساختمانهای اطراف را ندیده میگرفت و در طول سالیان هم کسی خود را موظف به بازسازی و تعمیر آن ندانست.
پلاسکو در قلب یکی از نقاط تاریخی فرهنگی و پرجمعیت تهران قرار گرفته است. همسایگان او چند بنای ارزشمند فرهنگی هستند. از جمله مسجد هدایت با سردر زیبای آن که پیشترها تکیه رضا قلیخان هدایتالله باشی و آرامگاه خانوادگی آنها بود و بعدها پایگاه مبارزاتی آیتالله طالقانی شد. در ضلع شرقی مسجد کوچهای بنبست قرار دارد، در انتهای آن سینمایی در سالهای پیش از انقلاب دایر بود که فیلمهای سطح پایین نمایش میداد.
این همجواری طبع یک نفر خوش ذوق را تشویق کرده بود تا این بیت را بر تابلوی دیوار بیرونی مسجد بیاویزد «متاع کفر و دین بیمشتری نیست/ گروهی این گروهی آن پسندند.»
از دیگر بناهای فاخر کلیسای ژاندارک با معماری منحصر به فرد معمار فرانسوی آندره ژولی است که در اختیار خواهران راهبه قرار دارد، مدرسه هدایت (ژاندارک) نیز که میگویند با توجه به تجربه جنگ جهانی آنچنان مقاوم ساخته شده تا برای مقاومت در برابر بمبارانهای هوایی تابآور باشد و در عین حال سبک است، بنای سقفها نیز آجر چینی ایرانی است، در بازدیدی که در تهرانگردی از این مدرسه داشتم، پلاک سربی اموال کتابخانه سال 1312 را نشان میداد، جبهه شمالی ساختمان مدرسه هدایت پر از درختان سرو و کاج بود و یکی از فارغالتحصیلان مدرسه در اوایل دهه 80 میگفت به قدری طوطی، مرغ مینا و سایر پرندگان در اینجا زیاد بود که یکی از راههای درآمد مستخدم مدرسه، شکار پرندگان و فروش آنها بود.
او میگفت بالای نماز خانه مدرسه که از سمت کوچه ژاندارک و بالای در ورودی است، قفسی بزرگ گذاشته بودند و پرندگان در آن گرفتار میشدند. از معلمان شاخص این مدرسه داریوش فروهر بود که تا چند سال پیش محل تدریس او را با نام نگه میداشتند. در آن سو مجموعه مشیرالدوله پیرنیا، صدراعظم و مؤلف کتاب گرانقدر «ایران باستان» را داریم که هنوز به عنوان کتاب مرجع مورد توجه است.
خانه پیرنیا علاوه بر معماری بینظیر، محل تدوین پیشنویس قانون اساسی مشروطیت بوده است. آن بنا نسبت به خانه صدراعظم خیلی بیارائه و کم تزئین بود و یکی از آثارشاخص دوره انتقال است که شکل بیرونی و اندرونی و حریمها را در فضای کوشک مانندی رعایت کرده است. مشیرالدوله آنجا را وقف امور پزشکی کرد.